بعد از ظهر پنجشنبه عامل جنايت نظام آباد از بازداشتگاه به محوطه اداره آگاهي تهران انتقال يافت تا به بازسازي صحنه جنايتي بپردازد که دوشنبه هفته گذشته رقم زده بود. پيش از اين يکبار تلاش شده بود تا اين جنايتکار 22ساله در خيابان مدني، جايي که جنايت را رقم زده بود، اقدام به بازسازي صحنه کند اما بهعلت ازدحام مردم خشمگين نظام آباد، مأموران موفق به انجام اين کار نشده بودند.
پنجشنبه اما متهم کاملا خونسرد و آرام شروع به بازسازي صحنه جنايت کرد و در مقابل دوربين تشخيص هويت پليس آگاهي به تشريح ماجرايي پرداخت که چند روز قبلتر جنجال بزرگي در پايتخت به راه انداخته بود. او به مأموران نشان داد که چطور با ورود به يک مغازه قصابي، اقدام به دزديدن چاقوي قصابي کرده و بعد از ضرب و شتم صاحب مغازه از آنجا به بيرون دويده و هر کسي را که سر راه خود ديده، بيرحمانه هدف ضربات چاقو قرار داده است.
متهم جوان بعد از پايان بازسازي صحنه، اظهارات قبلياش درخصوص اينکه صداي روحش به او دستور انجام اين کار را داده بود تکرار کرد و گفت: خيلي کوچک بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. دادگاه حضانت من و خواهرم را به پدرم سپرد اما او دوباره ازدواج کرد و سرپرستي ما را نپذيرفت. در اين مدت ما در خانه پدربزرگم زندگي ميکرديم و عمهام از ما نگهداري ميکرد. تا اينکه از حدود پنج سال پيش احساس ميکردم که روحم با افراد ديگر در ارتباط است.
او ادامه داد: من تا سوم راهنمايي درس خواندم و بعد از آن ترک تحصيل کردم تا وارد بازار کار شوم. مدتها پيک موتوري بودم و حدود 5ماه هم با پدرم کار ميکردم اما با او دچار اختلاف شدم و ديگر نزد وي نرفتم. در مدتي که کار ميکردم، مبلغي پس انداز کرده بودم و ميخواستم زندگي مستقلي در پيش بگيرم اما موفق نشدم. اتفاقاتي که برايم افتاده بود حتي باعث شد که چند سال پيش خودکشي کنم اما زنده ماندم.
من يک دفترچه خاطرات داشتم که داخل آن درباره اينکه در اين مدت چه احساسي داشتم و ارتباط روحم با افراد ديگر چقدر عذابم ميداد، نوشته بودم. من براي حمله به مردم نقشه قبلي طرح نکرده بودم. شب قبل از حادثه، ناگهان احساس کردم که بايد چنين کاري انجام دهم. ابتدا ميخواستم به منطقه مجيديه بروم. در آنجا يک مغازه چاقو فروشي ديده بودم. ميخواستم از اين مغازه چاقو بگيرم و به مردم حمله کنم اما مغازه بسته بود. پس از آن به نظام آباد رفتم. ابتدا ميخواستم در بازار روز نقشهام را اجرا کنم اما آنجا شلوغ بود و ترسيدم. بعد چشمم به يک قصابي افتاد. به بهانه خريد گوشت چرخ کرده وارد مغازه شدم.
بعد به بهانه خوردن آب، به سمتي رفتم که چاقوي بزرگي در آنجا بود. آن را برداشتم و ميخواستم مغازه را ترک کنم که صاحب مغازه اجازه نداد و با هم درگير شديم. پس از آن به بيرون دويدم و هر کسي را که سر راهم ميديدم، با چاقو ميزدم. وقتي چندين نفر را مجروح کردم پا به فرار گذاشتم.
به قم رفتم و چند ساعتي در آنجا سرگردان بودم. سرانجام تصميم گرفتم به يک کلانتري بروم و بگويم که چه کاري انجام دادهام. من خبر نداشتم که مأموران آگاهي رد مرا در قم گرفتهاند و به همه کلانتريهاي آنجا مشخصاتم را اعلام کردهاند به همين دليل وقتي به کلانتري رسيدم، آنها مرا شناسايي کردند و دستگير شدم. حالا که دستگير شدهام، پشيمانم اما هيچ احساس خاصي ندارم. حتي نسبت به فردي که در اين حادثه جان باخت و مجروحان نيز هيچ احساسي ندارم.
براساس اين گزارش، متهم که حسين نام دارد بعد از بازسازي صحنه جنايت به بازداشتگاه انتقال يافت و احتمال ميرود پرونده او با اتهام محاربه در مرجع قضايي رسيدگي شود. جنايتي که اين جوان 22ساله در منطقه نظام آباد صورت داد، موجي از خشم، وحشت و نگراني را در اين منطقه بهوجود آورد. او ساعت 11:30دوشنبه هفته گذشته درحاليکه چاقوي بزرگي در دست داشت در خيابان شروع به دويدن کرد و مردم بيگناه را هدف ضربات چاقو قرار داد. او چهار زن و هشت مرد را مجروح کرد که يکي از مجروحان بعد از انتقال به بيمارستان جانش را از دست داد. لحظاتي بعد از فرار جوان جنايتکار، پليس وارد عمل شد و با بررسيهاي گسترده و اطلاعاتي، توانست چند ساعت بعد از جنايت متهم را دستگير کند.
منبع: همشهري