نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

روایت ناصر محمدخانی و خواهر همسر موقتش از ماجرای گروگانگیری

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
روایت ناصر محمدخانی و خواهر همسر موقتش از ماجرای گروگانگیری
آخرين خبر/ ناصر محمد خاني و خواهر همسر موقتش به بازگويي درباره ماجراي اخير گروگانگيري پرداختند. مهاجم اسبق پرسپوليس که از اين اتفاق بسيار ناراحت بود، گلايه ها و ناگفته هاي چند مدت اخيرش را بيان و ابراز اميدواري کرد طبق گفته قاضي به همه مسائل اخير رسيدگي شود. از سوي چه کسي سوء قصدي عليه شما انجام شد؟ من همسري صيغه اي داشتم که 5 سال اخير را با او زندگي مي کردم. طي چند ماه اخير اين زن عرصه را آن قدر براي من تنگ کرد که از او جدا شدم. حدود يک ماهي است که تنها زندگي مي کنم. چند روز پيش همراه تيم پيشکسوتان پرسپوليس به ايلام رفتيم و در آنجا بازي کرديم؛ در برگشت وقتي به فرودگاه رسيدم، سوار ماشين دوستم شدم. ماشين ما به سمت اتوبان آزادگان در حرکت بود که در سر يک پيچ، عده اي از داخل دو ماشين سر من و دوستم ريختند و ما را با مشت و لگد زدند و بعد هم به خانه اي در جنوب تهران در منطقه خاني آباد بردند. از همان لحظه اول فهميدم اين افراد اجير شده همسر صيغه اي ام هستند؛ فردي که با او پنج سال زندگي کردم. انگيزه شان گرفتن پول و زدن سه دانگ از سند خانه اي که در غرب تهران دارم، به اسم شان بود. چطور توانستيد از آن دام فرار کنيد؟ من دو موبايل دارم يکي از آن ها را افراد اجير شده از من گرفتند اما من در آن گير و دار، با پسرم علي در قطر تماس گرفتم و همه چيز را به او گفتم که چه توطئه اي برايم چيده اند و چه مدنظرشان است. علي هم آدرس خانه و هم مشخصات آنجا را از من گرفت و خدا را شکر، مأموران کلانتري خاني آباد به آنجا آمدند و مرا از دست آن آدم ربايان نجات دادند. قاضي پرونده چه نظري داشت؟ قاضي پرونده بعد از اين اتفاقات روز هاي چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه را به اين خانم وقت داد تا اسناد و مدارک و کليد خانه را به من تحويل بدهد و قرار شد روز شنبه با يک مأمور به خانه ام بروم و اسناد و مدارک موجود در آنجا و بقيه موارد را از او دريافت کنم. گويا همسرتان هم با رضايت شما آزاد شده؟ بله. دختر هاي اين خانم نزد من آمدند و خيلي از من خواهش کردند تا از اشتباه مادرشان بگذرم که من هم به خاطر آن ها قبول کردم و فعلاً اين خانم آزاد است. شما اميدواريد اين مشکل شنبه حل شود؟ قاضي پرونده انسان بسيار شريفي است و قطعاً قانون همه چيز را مشخص مي کند. قاضي به اين خانم مهلت سه روزه اي داده و گفته مدارک من از جمله سند خانه، کليه اسناد ديگر و چک ها را بياورد تا بعد در مورد بقيه مسائل تصميم بگيرند. پس از آن تکليف اين خانم، آدم ربايان و بقيه مسائل مشخص مي شود. چرا در اين چند روز که از حادثه مي‌گذرد با هيچ رسانه‌اي حرف نزديد؟ من نمي‌خواستم اين موضوع رسانه‌اي شود اما بعداً ديدم اين موضوع پخش شده. با اين وجود خودم هيچ جايي مصاحبه نکردم و در اولين مصاحبه طي چند روز اخير حرف‌هايم را با شما مطرح کردم. تصميم‌تان بعد از اين اتفاقات چه خواهد بود؟ ايران کشور من است. بعضي‌ها به من گفتند بروم در قطر زندگي کنم اما من نمي‌توانم کشورم را رها کنم و براي هميشه به قطر بروم. به همين دليل هم ترجيح مي‌دهم مدتي به قطر بروم و بعد به ايران برگردم چون اصولاً‌ فردي هستم که نمي‌توانم تحت هر شرايطي از کشورم دل بکنم.» خواهرهمسر موقت ناصر محمدخاني: گروگانگيري در کار نبود/ ۳۵ميليون از من قرض گرفت، چک‌هايش برگشت خورد همشهري نوشت: چند روز پس از ماجرايي که براي ناصر محمدخاني، بازيکن سابق پرسپوليس و تيم‌ملي ايران رخ داد و بار ديگر او را سر زبان‌ها انداخت، قاضي شهرياري، سرپرست دادسراي جنايي تهران اعلام کرد که ماجرا اختلاف خانوادگي بوده است. اما اين اختلافات چه بود و از کجا شروع شد و چه اتفاقي افتاد که به دادسرا و اداره يازدهم پليس آگاهي تهران کشيده شد؟ خواهر همسر اين بازيکن جنجالي در گفت‌وگو با همشهري از آشنايي آنها مي‌گويد و اتفاقي که چند روز پيش رخ داد. ماجراي گروگانگيري چه بود؟ واقعا دامادتان را به‌خاطر گرفتن چک و سند خانه ربوديد؟ اصلا گروگانگيري در کار نبود. ما مدت‌ها به‌دنبال ناصر مي‌گشتيم چرا که از حدود يک‌ماه پيش او ناگهان ناپديد شد. حتي ما در اداره آگاهي گم شدن او را اعلام کرديم و پرونده تشکيل داديم. در اين مدت‌ هم به‌دنبال او بوديم. هم من مي‌خواستم او را پيدا کنم و هم خواهرم که همسر اوست. من چند‌ماه پيش که ناصر به پول احتياج داشت 35ميليون تومان به او دادم. او هم در ازاي آن 7چک 5ميليوني داد. تا قبل از اينکه ناپديد شود، 3فقره از چک‌ها پاس شد اما وقتي ناپديد شد، چک هم برگشت خورد. بارها برايش پيام فرستادم که سر قولش بماند و پولي را که قرض گرفته پس بدهد. اما مي‌گفت که چون در بانک شعبه پلاسکو حساب داشته و به‌خاطر حادثه پلاسکو، مدارکش گم شده فعلا نمي‌تواند پولي به من بدهد تا اينکه حدود يک‌ماه پيش ناپديد شد. من و خواهرم در اين مدت همه جا را به‌دنبالش گشتيم تا اينکه سه‌شنبه هفته گذشته باخبر شديم قرار است از ايلام با هواپيما به تهران برگردد. براي همين آن روز راهي فرودگاه شديم ولي هر چه منتظر مانديم خبري از او نشد. در راه بازگشت به خانه بوديم که متوجه خودروي پرايدي شديم که ناصر داخل آن نشسته بود. چراغ زديم و خودرو توقف کرد. اينکه گفته شده ما به او حمله کرديم و ناصر و دوستش را کتک زديم، صحت ندارد و دروغ است. اگر کتک زديم، حتما پزشکي قانوني مي‌تواند اين را ثابت کند. بعد از اينکه ماشين توقف کرد، خودم پياده شدم و به سمت ماشين رفتم و به دامادمان گفتم که چرا بدهي‌اش را پرداخت نمي‌کند. به او گفتم که اين جواب محبت من نيست. بعد هم خودش از ماشين پياده شد و سوار ماشين ما شد و به خانه‌اش رفتيم. به خانه خودش رفتيد؟ بله. همان خانه‌اي که حدود 6سال پيش در منطقه ما خريد و همانجا با خواهرم زندگي مي‌کردند. خانه‌اي که فقط چند کوچه با خانه شهلا جاهد فاصله داشت. اگر ما قصد آدم‌ربايي داشتيم، آيا او را به خانه خودش مي‌برديم؟ فيلم و مدارکش هم هست که آن شب با خنده و خوشحال داخل خانه نشسته و چاي مي‌خورد. چطور مي‌شود که يک نفر را از ماشين در حال حرکت دزديد و بعد به خانه خودش برد و به او اجازه داد که با پسرش تماس بگيرد و درخواست کمک کند؟ اينهايي که ادعا شده با عقل جور درمي‌آيد؟ هيچ‌کدام از اينها صحت ندارد. حتي زماني که مأموران به خانه آمدند، ناصر در حال خنديدن بود. ناصر و خواهر شما چطور با هم آشنا شدند؟ حدود 6سال پيش بود. خواهرم که از شوهرش جدا شده بود با دو دخترش تنها زندگي مي‌کرد و با کار کردن در خانه مردم خرج زندگي‌اش را درمي‌آورد تا اينکه ناصر او را در شهر ري ديد و از همان زمان اصرار داشت که با او ازدواج کند. همه ما مخالف اين ازدواج بوديم. راستش من از بچگي با شهلا جاهد دوست بودم و در يک محل زندگي مي‌کرديم. براي همين هيچ‌يک از اعضاي خانواده نمي‌خواستيم که خواهرم تن به اين وصلت بدهد. اما خواهرم مي‌گفت که ناصر با قرآن جلو آمده و او آنقدر اصرار کرد که خواهرم به او جواب مثبت داد. ابتدا صيغه يکساله کردند و تا 4سال تمديد شد تا اينکه بالاخره صيغه 50ساله بين‌شان خوانده شد. گفتيد از بچگي با شهلا جاهد دوست بوديد. نظر آنها درباره اين ازدواج چه بود؟ از وقتي که فهميدند ناصر با خواهرم ازدواج موقت کرده، ديگر حتي جواب سلام ما را هم نمي‌دادند. مي‌گفتند که بايد دعا کنيم خواهرم به سرنوشت شهلا و زنده‌ياد لاله سحرخيزان دچار نشود. در اين مدت رابطه خواهرتان با ناصر چطور بود؟ مشکلي نداشتند تا اينکه اين اتفاق‌ها رخ داد. دختران خواهرم دم بخت هستند و بعد از اين ماجراها ديگر جرأت نمي‌کنند از خانه بيرون بروند. ادعاهايي که مطرح شد، به آبروي ما لطمه زد. به روز حادثه برگرديم، بعد از اينکه مأموران وارد خانه شدند چه اتفاقي افتاد؟ همه ما را به اداره آگاهي بردند. اولش مي‌گفتند که گروگانگيري است ولي وقتي پرونده به دادسرا رفت و قاضي شهرياري، سرپرست دادسراي جنايي تهران، با خواهرم و ناصر جداگانه صحبت کرد، فهميد که ماجرا چيست و گفت که اختلاف خانوادگي بود. اصلا گروگانگيري در کار نبوده و همه ما را آزاد کرد. اگر گروگانگيري بود، ما آزاد مي‌شديم؟ به‌نظر ما همه اين ماجرا نقشه‌اي از پيش طراحي شده بود که با آبروي ما بازي شود. دامادمان براي پسرش پيامک فرستاد و مدعي شد که او را ربوده‌ايم و بعد پاي پليس وسط کشيده شد و همه اين اتفاقات باعث شد که به آبروي ما لطمه بخورد. پرونده‌تان به کجا رسيد؟ اصلا پرونده‌اي تشکيل نشد و قاضي وقتي حقيقت را فهميد، به ماجرا خاتمه و مهلت داد که ناصر هر چيزي که داخل خانه دارد پس بگيرد و تکليف خواهرم را روشن کند. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد