نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

انتساب اشتباه یک شعر معروف به فردوسی در کتاب‌های درسی

منبع
تسنيم
بروزرسانی
تسنيم/ يکي از دبيران زبان و ادبيات فارسي با بيان اينکه سروده معروف «چو ايران نباشد تن من مباد» از فردوسي نيست، معتقد است: طبق نوشته بهار اين ابيات به همراه چهار بيت ديگر، نخستين‌بار در مجله آينده به مديريت محمود افشار در آذرماه ۱۳۲۳ به چاپ مي‌رسد. تعدادي از کارشناسان بر اين باورند که آموزش زبان فارسي در بين دانش‌آموزان با اشکالاتي همراه است که در نهايت منجر به اين شده که عمده دانش‌آموزان ايراني پس از فراغت تحصيل از مقطع متوسطه به همه مهارت‌هاي زباني آشنا نباشند و در برخي از مهارت‌هاي توليدي و ادراکي مانند «نوشتن» و «خواندن» نتوانسته‌اند به حد انتظار برسند. براي مشکل حاضر دلايل مختلفي از سوي کارشناسان نقل شده است؛ از معلماني که حاضر نيستند روش‌هاي سنتي خود را تغيير دهند تا خانواده‌هايي که به مطالعه و تقويت مهارت‌هاي زباني فرزندانشان بي‌توجه‌اند. بخشي از مشکلات ايراد شده در اين زمينه، به کتاب‌هاي درسي دانش‌آموزان ارتباط دارد که گفته مي‌شود با هدف‌هاي از پيش‌تعيين شده در سيستم آموزشي کشور گاه در تناقض است و گاه آن را براورده نمي‌کند. از نظر برخي از کارشناسان، روند حال حاضر نشان‌دهنده لزوم تغيير در شيوه آموزش و طراحي کتاب‌هاي درسي ادبيات فارسي با شيوه‌هاي نوست. به اعتقاد برخي از کارشناسان و معلمان، مروري بر کتب درسي حکايت از آن دارد که سال‌هاست اين آثار نيازمند جامه‌اي نو هستند که از کسوت گذشته خارج شده و نمايي جديد به خود بگيرند؛ نمايي که هم سازگار با انديشه و معلومات معلم و دانش‌آموز سازگار باشد و هم با دنياي که هر دو با آن سر و کار دارند. محسن احمدوندي، از دبيران زبان و ادبيات فارسي، در يادداشتي که اخيراً توسط خبرنامه گروه آموزش زبان و ادب فارسي فرهنگستان زبان منتشر شده،‌ به انتساب اشتباه يک سروده معروف به فردوسي در کتاب ادبيات فارسي پايه نهم پرداخته است. او پيش‌تر در مقاله‌اي ديگر انتساب اشتباه يک سروده به سنايي را در کتاب‌هاي درسي بررسي کرده بود. احمدوندي در مقاله حاضر با استفاده از منابع متعددي ثابت مي‌کند که سروده «چو ايران نباشد تن من مباد» از فردوسي نيست. يادداشت او به اين شرح است: ورود مطالب جعلي و غير مستند به کتاب‌هاي درسي در سال‌هاي اخير به يکي از آسيب‌هاي جدي آموزش و پرورش بدل شده است. نگارنده سال قبل در يادداشتي به برخي اشعار غير مستند و مجعول از مولوي و سنايي در کتاب فارسي پايه نهم پرداخت و تصميم داشت که ديگر اشعار موجود در کتاب‌هاي فارسي دوره اول متوسطه را نيز از اين منظر نقد و بررسي کند،‌ اما به دليل مشغله‌هاي تحصيلي از ادامه کار بازماند. اينک که فرصت و فراغتي فراهم شده است،‌ سر آن دارم که نوشتن اين سلسله يادداشت‌ها را از سر گيرم. در نوشتار پيش رو مي‌کوشم به بررسي سنديت چند بيت از شاهنامه فردوسي در کتاب فارسي پايه نهم بپردازم. درس هشتم کتاب فارسي پايه نهم، با عنوان «همزيستي با مام ميهن» از آثار قلمي فريدون اکبري شلدره از اعضاي هيئت تأليف کتاب‌هاي درسي است که درباره وطن‌دوستي و مهر به ميهن عزيزمان ايران نوشته شده است. نويسنده در اين درس کوشيده است تا با کاربرد واژگان سره فارسي، استفاده از لحن حماسي و بهره‌گيري از اشعاري از شاهنامه در اثناي نثر، احساسات ميهن‌دوستانه دانش‌آموزان را برانگيزد. ما در ادامه به بررسي سنديت پنج بيت پاياني اين درس مي‌پردازيم، اين ابيات دقيقاً به شکل زير در پايان درس هشتم آمده و منبع آنها نيز «شاهنامه فردوسي!» ذکر شده است: در فهرست منابع پايان کتاب،‌ تنها به «نامه باستان» از ميرجلال‌الدين کزازي اشاره شده است و قاعدتاً بايد مؤلف محترم اين ابيات را از اين اثر برگرفته و در متن کتاب گنجانده باشد. ما براي بررسي سنديت اين ابيات، گذشته از مراجعه به نامه باستان،‌ به شاهنامه مصحح جلال خالقي مطلق نيز مراجعه کرده‌ايم،‌ اما پيش از هرگونه بررسي و تطبيق اين ابيات با شاهنامه فردوسي، بايد تکليف دو بيت از اين ابيات را که پيش از اين ابوالفضل خطيبي در مقاله‌اي به صورت مفصل به آنها پرداخته است، روشن کنيم و سپس به سراغ ابيات ديگر برويم. آقاي خطيبي در مقاله‌اي با عنوان «سرگذشت يک شعر: چو ايران نباشد تن من مباد» به بررسي سنديت اين دو بيت پرداخته است: چو ايران نباشد، تن من مباد در اين بوم و بر، زنده يک تن مباد همه سر به سر، تن به کشتن دهيم از آن به که کشور، به دشمن دهيم خلاصه مقاله ايشان اين است که براي نخستين‌بار ملک‌الشعراي بهار نشان داده است که اين دو بيت به اين شکل از فردوسي نيست. طبق نوشته بهار اين ابيات به همراه چهار بيت ديگر، نخستين‌بار در مجله آينده به مديريت محمود افشار در آذرماه 1323 به چاپ مي‌رسد و در راديو و جرايد و مدارس بازتاب وسيعي مي‌يابد. در اين دوران، ايران هنوز در اشغال نيروهاي متفقين(روسيه و انگليس) بوده و در اين شماره آينده، اين ابيات در يک اقتراح،‌ با هدف بيدار کردن حس ملي ايرانيان با عنوان «مرگ يا وطن» به نام فردوسي به صورت زير منتشر مي‌شود: هنر نزد ايرانيان است و بس ندارند شير ژيان را به کس همه يکدلانند و يزدان‌شناس به گيتي ندارند در دل هراس همه سر به سر تن به کشتن دهيم از آن به که کشور به دشمن دهيم چنين گفت موبد که مردن به نام به از زنده دشمن بدو شادکام اگر کُشت خواهد همي روزگار چه نيکوتر از مرگ در کارزار البته يک سال و اندي پيش از انتشار اين اشعار در مجله آينده، از ميان شش بيت فوق، دو بيت آن در سرلوحه نخستين شماره از نشريه ايران ما به مديريت جهانگير تفضلي در خرداد 1322 درج شده بود. در بالاي صفحه در سمت راست، بيت «چون ايران نباشد تن من مباد/ بر اين بوم و بر زنده يک تن مباد» و در سمت چب، بيت «اگر کشت خواهد تو را (به جاي «همي») روزگار/ چه نيکوتر از مرگ در کارزار». خطيبي در ادامه اضافه مي‌کند که ابيات فوق با چنين توالي‌اي در هيچ شاهنامه‌اي وجود ندارد و به نشاني برخي ابيات- البته با تفاوت‌هايي- در جاهاي مختلف شاهنامه اشاره مي‌کند، تا به دو بيت مورد بحث ما مي‌رسد. او بيت «همه سر به سر تن به کشتن دهيم/ از آن به که کشور به دشمن دهيم» را از داستان کاموس کشاني مي‌داند. با اين اختلاف که در شاهنامه به جاي واژه «کشور»، از «گيتي» استفاده شده است. سپس يادآور مي‌شود که مصراع «چو ايران نباشد تن من مباد» بدين صورت در هيچ کجاي شاهنامه نيامده است، بلکه اين مصراع را بايد شکل‌ دگرگون شده بيتي از داستان رستم و سهراب دانست؛ آنجا که سهراب از هجير نشاني پدر را مي‌پرسد و هجير از بيم آنکه مبادا رستم به دست اين جوان دلاور کشته شود،‌ نشاني او را نمي‌دهد، سپس اين‌گونه به خويشتن سخن مي‌گويد: چنين گفت موبد که مردن به نام به از زنده دشمن بدو شادکام اگر من شوم کشته بر دست اوي نگردد سيه‌روز چون آب جوي چو گودرز و هفتاد پور گزين همه پهلوانان با آفرين نباشد به ايران، تن من مباد چنين دارم از موبدِ پاک ياد که چون برکَنند از چمن بيخ سرو سزد گر گيا را نبويد تذرو يادآور مي‌شود که اين مصراع، در هيچ‌يک از نسخه‌هاي 15 گانه‌اي که مبناي تصحيح خالقي مطلق از شاهنامه بوده است، به اين شکل نيست و گويا قديمي‌ترين چاپ از شاهنامه که اين مصراغ را به اين شکل دارد، چاپ ترنر مَکَن(ماکان) در سال 1811 ميلادي در هند است و از اين طريق در ديگر شاهنامه‌هاي چاپ ايران نيز راه يافته است. مصراع «بدين بوم و بر زنده يک تن مباد» نيز کاملاً ساختگي و مجعول است و در هيچ شاهنامه‌اي يافت نمي‌شود و براي تکميل مصراع قبل سروده شده است. در ادامه خطيبي اين سؤال را مطرح مي‌کند که چه کسي شش بيت مذکور را به اين صورت سامان داده است؟ او پس از کنار هم قرار دادن شواهدي چند و با استناد به سخنان منوچهر برومند، تنظيم‌کننده اين شش بيت در مجله آينده را حبيب‌الله نوبخت شيرازي، روزنامه‌نگار و شاعر معاصر(1273-1352) در دوران جنگ جهاني دوم مي‌داند. حالا که تکليف اين دو بيت مشهور مشخص شد، به سراغ سه بيت ديگر مي‌رويم. بيت «نداني که ايران نشست من است/ جهان سر به سر، زير دست من است» از داستان‌ جنگ هاماوران است. اين بين با يک اختلاف جزوي در نامه باستان و شاهنامه مصحح خالقي مطلق آمده است. اين دو نسخه با متن کتاب درسي در اين است که اين دو مصحح، «زيرِ دست» را دو واحد دستوري مستقل به حساب آورده‌اند و اين دو واژه را با فاصله و اعراب‌گذاري نوشته‌اند؛ اما اکبري شلدره «زير دست» را يک واحد دستوري به حساب آورده و آن را بدون فاصله نوشته است. بيت «همه يکدلانند، يزدان‌شناس/ به نيکي ندارند از بد هراس» به اين شکل در نامه باستان و شاهنامه مصحح خالقي مطلق نيامده است، بلکه شکل تغيير يافته بيتي از داستان پادشاهي بهرام گور است که صورت درست آن در شاهنامه مصحح خالقي مطلق چنين است: «همه يکدلانند و يزدان‌شناس/ به نيکي ندارند از اختر سپاس». اين بيت در نامه باستان نيز با اختلاف جزئي تبديل «از» به «ز» چنين آمده است: «همه يکدلانند و يزدان‌شناس/ به نيکي ندارند، از اختر سپاس» اين نکته ويراستاري را هم نبايد از نظر دور داشت که «يزدان‌شناس»، صفت فاعلي مرکب مرخم است و چون يک واحد دستوري است، بايد با نيم فاصله و به صورت «يزدان‌شناس» نوشته شود که در متن کتاب درسي چنين نيست. کزازي در توضيح مصراع دوم اين بيت که اندکي پيچيده مي‌نمايد، چنين نوشته است: «چنان مي‌نمايد که خواست از لخت دوم از «اين» بيت ... آن است که ايرانيان، بي‌هيچ چشمداشتي نيکي مي‌کنند و نيکي را به پاس خود آن مي‌خواهند و با نيکي کردن، سپاس و منتي بر اختر نمي‌نهند و از آن، پاداش نيکي را چشم ندارند.» بيت «دريغ است ايران که ويران شود/ کنام پلنگان و شيران شود» نيز از داستان جنگ هاماوران است که در شاهنامه مصحح خالقي مطلق دقيقاً به همين شکل آمده است و اختلافي در متن کتاب درسي با اين دو نسخه از شاهنامه نيست و تنها بيتي است که درست نقل شده است. در پايان اين يادداشت اين سؤال‌ها براي خواننده مطرح مي‌شود که آيا مؤلفان محترم کتاب‌هاي درسي براي نقل اين ابيات به شاهنامه مراجعه کرده‌اند؟ اگر پاسخ «آري» است، اين شاهنامه کدام شاهنامه است؟ آيا مؤلفان کتاب درسي حق دارند اين اشعار مثله شده و مجعول را به نام فردوسي، به خورد دانش‌آموزان اين آب و خاک بدهند؟ اصلاً آيا در هيئت تأليف شاهنامه‌اي وجود دارد؟ پاسخ اين سؤالات را به هيئت تأليف و مؤلفان محترم کتاب‌هاي درسي واگذار مي‌کنم. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره