خراسان/ زن و مرد هنرمندي که پس از سال ها در اينستاگرام يکديگر را پيدا کرده بودند نقشه جنايتي خونين را کشيدند.
مرد نقاش که با شليک گلوله شوهر پولدار زن مورد علاقه اش را کشته بود ديروز در دادگاه مدعي شد شليک مرگبار اتفاقي رخ داده است .
شليک مرگبار
عصر بيست و هشتم بهمن سال ۹۵ صداي شليک گلوله اي در بزرگراه آزادگان پيچيد و مرد ۳۷ ساله اي به نام احمد که مشغول پنچرگيري لاستيک پژو ۲۰۶ بود قرباني شليک گلوله يک مرد موتور سوار شد.
مرد موتور سوار پس از شليک خونين بلافاصله گريخت و همسر احمد به نام نيلوفر با پليس تماس گرفت.
اين زن به ماموران گفت: لاستيک ماشينم پنچر شده بود به همين دليل با شوهرم تماس گرفتم. وقتي شوهرم به اتوبان آزادگان آمد و مشغول پنچرگيري بود يک موتورسوار ناشناس به سمت شوهرم شليک کرد و گريخت .
در حالي که فرضيه جنايت کينه جويانه قوت گرفته بود پليس به بررسي پرداخت و به رابطه پنهاني نيلوفر با يک مرد نقاش به نام امين پي برد.
بازداشت مرد هنرمند
امين ۳۵ ساله که فوق ليسانس هنر داشت و يک نقاش حرفه اي بود رديابي و بازداشت شد و به شليک خونين اعتراف کرد .
وي در بازجويي ها گفت: من تابلوي نقاشي مي کشم و هر چند ماه يک بار نمايشگاه نقاشي مي گذارم.من قبلا در يک هنرستان نيز تدريس مي کردم و تابلوهاي نقاشي ام را براي فروش در اينستاگرام مي گذاشتم تا اين که نيلوفر برايم پيام فرستاد .
عشق ممنوعه
وي ادامه داد: من و نيلوفر از سال ها قبل يکديگر را ميشناختيم و به هم علاقه مند بوديم اما به دليل بعضي مسائل رابطه ما به هم خورد و نيلوفر با يک مرد پولدار ازدواج کرد .
وي افزود: پس از سال ها نيلوفر از طريق اينستاگرام مرا پيدا کرد و برايم پيغام فرستاد.او که حالا صاحب يک پسر سه ساله است از بد رفتاري هاي شوهرش به من گفت و اين که احمد به شيشه معتاد است و با زنان زيادي رابطه دارد .او از بداخلاقي هاي شوهرش گلهمند بود و ميگفت احمد هميشه او را کتک مي زند. من که تحت تاثير حرف هاي نيلوفر قرار گرفته بودم به ملاقات او رفتم و اين شروع رابطه دوباره ما با هم بود.
نقشه شوم
مرد نقاش گفت: رابطه ما دوباره با هم شروع شد من و نيلوفر عاشق هم شده بوديم .به همين دليل تصميم گرفتيم احمد را بکشيم و باهم ازدواج کنيم. من به اصفهان رفتم و يک تفنگ شکاري خريدم .من ميخي را به نيلوفر دادم تا با آن لاستيک ماشينش را پنچر کند و با شوهرش تماس بگيرد .اما نتوانست اين کار را بکند. به همين دليل خودم به اتوبان آزادگان رفتم و ماشين ۲۰۶ نيلوفر را پنچر کردم. همان زمان او با شوهرش تماس گرفت .احمد در حال پنچرگيري ماشين بود که من با موتور بالاي سرش رفتم و به سمت او شليک کردم.
به دنبال اعتراف هاي مرد نقاش ،نيلوفر نيز لب به اعتراف گشود .وي گفت : من وامين سال ها قبل عاشق يکديگر بوديم اما نتوانستيم با هم ازدواج کنيم .من هم تابلوي نقاشي مي کشيدم و در امور آرايشگري فعاليت داشتم تا اين که در اينستاگرام امين را پيدا کردم و براي او پيغام فرستادم .بعد از اين که چند بار به ملاقات امين رفتم او پيشنهاد قتل شوهرم را مطرح کرد. او از من خواست تا شوهرم را به بهانه پنچر شدن لاستيک ماشين به اتوبان آزادگان بکشانم. وقتي شوهرم به آن جا آمد، امين با تفنگ ساچمه اي که خريده بود به سمت شوهرم شليک کرد.
به دنبال اعتراف هاي زن و مرد نقاش و بازسازي صحنه جرم آن ها ديروز در شعبه دهم دادگاه کيفري يک استان تهران به رياست قاضي قربان زاده و با حضور يک قاضي مستشار پاي ميز محاکمه ايستادند .
در دادگاه
در ابتداي جلسه رسيدگي به اين پرونده، اولياي دم براي مرد نقاش حکم قصاص خواستند. سپس وي در جايگاه ويژه ايستاد و منکر اتهام قتل عمدي شد. وي گفت : نيلوفر مدام از بدرفتاري هاي شوهرش با من درددل مي کرد. او و برادرش از من خواستند تا تفنگي را در ماشين احمد جاسازي کنم تا بتوانند براي او پاپوش درست کنند .من هم قبول کردم . وي ادامه داد : آخرين بار نيلوفر به من زنگ زد و گفت ماشينش پنچر شده است و از من خواست تا به او کمک کنم. من با موتور به اتوبان آزادگان رفتم و متوجه شدم قبل از من شوهر نيلوفر به آن جا رسيده و مشغول پنچرگيري است. نيلوفر همان زمان تلفني به من گفت تا احمد مشغول پنچرگيري است بايد از فرصت استفاده کنم و اسلحه را در ماشين او جاسازي کنم. من مي خواستم اسلحه را داخل ماشين بگذارم که يک باره يک تير از آن شليک شد و به احمد برخورد کرد . مرد نقاش گفت: من واقعا قصد قتل نداشتم و مرگ احمد يک اتفاق بود .از اسلحه من فقط يک تير شليک شده و نمي دانم بقيه تيرها را چه کسي به مقتول زده است . سپس نيلوفر که با قرار وثيقه آزاد بود در جايگاه ويژه ايستاد و منکر اتهام معاونت در قتل شوهرش شد .وي گفت: بعد از اين که امين را پس از سال ها در اينستاگرام پيدا کردم پنج بار به ملاقات او رفتم .
او مدام از همسرم بدگويي مي کرد و مي گفت او با زنان زيادي رابطه دارد و بايد او را بکشيم. او حتي مرا تشويق کرده بود تا از همسرم جدا شوم .من هم تصميم به جدايي داشتم اما پس از مدتي به خاطر فرزندم پشيمان شدم. وي در تشريح جزئيات ماجرا گفت : آخرين بار احمد با من تماس گرفت و با موتور دنبالم آمد و از من خواست تا با ماشين پشت سر او حرکت کنم. او مي گفت مي خواهد شوهرم را گوشمالي بدهد .وقتي کنار اتوبان رسيديم از من خواست تا ماشين را پنچر کنم اما نتوانستم. به همين دليل خودش باد يکي از لاستيک ها را خالي کرد و از من خواست تا با شوهرم تماس بگيرم. من درماشينم روي صندلي شاگرد نشسته بودم و شوهرم مشغول پنچرگيري بود که صداي چند شليک را شنيدم .احمد به تنهايي به شوهرم شليک کرده بودو من از نقشه او براي قتل بيخبر بودم.
با پايان اظهارات اين زن قضات وارد شور شدند تا درباره اين پرونده حکم صادر کنند.
بازار