نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

ازدواج موقت و مخفیانه زن شیاد

منبع
خراسان
بروزرسانی
ازدواج موقت و مخفیانه زن شیاد
خراسان/ با طناب پوسيده ناداني و هوا و هوس هاي زودگذر به عمق دره سياه و وحشتناک سقوط کردم که اکنون هيچ راه نجاتي ندارم و نمي دانم از چه کسي کمک بگيرم. اگرچه خودم مقصر اصلي اين ماجراي تلخ هستم و آينده ام را به تباهي کشانده ام اما مي خواهم جوانان ديگر از سرگذشت من عبرت بگيرند تا اين گونه آرامش و زيبايي زندگي شان را به توفان هولناک هوا و هوس نسپارند. جواني که در پي شکايت همسر صيغه اي اش مبني بر ترک انفاق به کلانتري احضار شده بود با بيان اين مطلب و با صدايي لرزان به کارشناس اجتماعي کلانتري پنجتن مشهد گفت: 27 سال قبل در خانواده اي آبرومند و زحمتکش به دنيا آمدم. پدرم کارمندي درستکار بود و همواره مراقب بود تا فرزندانش در مسير اشتباه زندگي قدم نگذارند. پدر و مادرم تلاش مي کردند تا من و خواهر و برادرانم را به بهترين نحو تربيت کنند به همين دليل اهميت زيادي به تحصيلاتمان مي دادند در اين ميان من هم که از همان کودکي علاقه زيادي به درس و مدرسه داشتم در بهترين مدارس مشهد تحصيل کردم و سپس در يکي از رشته هاي مهندسي دانشگاه دولتي پذيرفته شدم. اما بعد از پايان مقطع کارشناسي ديگر ادامه تحصيل ندادم چرا که دوست داشتم زودتر خدمت سربازي را به پايان برسانم و به بازار کار وارد شوم خجالت مي کشيدم در اين سن و سال باز هم دستم را جلوي پدرم دراز کنم و پول توجيبي ام را از حقوق بازنشستگي پدرم بردارم درحالي که عنوان پرطمطراق «مهندس» را يدک مي کشيدم با شور و ذوق خاصي در جست وجوي يافتن شغلي برآمدم، اما دستم جايي بند نشد و تلاش هايم بيهوده بود باز هم مثل هميشه پدرم دستم را گرفت و پرايدش را براي مسافرکشي دراختيارم قرار داد. من هم مدرک مهندسي بهترين دانشگاه کشور را روي طاقچه گذاشتم و در يکي از تاکسي هاي اينترنتي مشغول کار شدم. اگرچه درآمد اندکي داشتم اما به قول پدرم نان حلال مي خوردم تا اين که روزي يک زن جوان زندگي ام را به نابودي کشاند و مرا رسواي عام و خاص کرد. آن روز مانند هميشه سوار بر خودروي پرايد پدرم در خيابان به دنبال مسافر بودم که ناگهان زن جواني با پوشش نامناسب خودش را جلوي خودروام انداخت به محض اين که پايم را روي ترمز کوبيدم آن زن جوان در صندلي جلو نشست و در حالي که آرايش هاي غليظ و پوشش زننده اش توجهم را به خودش جلب کرده بود فرياد زد«آقا حرکت کن!»حيرت زده نگاهش کردم و از او خواستم پياده شود! اما او ملتمسانه و اشک ريزان گفت چند جوان مزاحمم شده اند و جانم در خطر است! با شنيدن اين جمله پدال گاز را فشردم و از محل دور شدم در مسير حرکت آن زن جوان خودش را «مهرانه» معرفي کرد و گفت 42 سال دارد و مدتي قبل از همسرش طلاق گرفته است. خلاصه وقتي او را به مقصد رساندم با اين بهانه که قصد شکايت از مزاحمان خياباني را دارد شماره تلفنم را گرفت تا مرا به عنوان شاهد به دادگاه معرفي کند. روز بعد دوباره با من تماس گرفت تا او را به دادگاه برسانم از آن روز به بعد تماس هاي گاه و بي گاه مهرانه آغاز شد. او که ديگر مي دانست من جواني مجرد هستم تصاوير مستهجن و زننده اي از خودش مي گرفت و از طريق تلگرام برايم ارسال مي کرد. آن قدر با طنازي ، آرايش هاي غليظ و چرب زباني مرا وسوسه کرد که به ناچار او را بلاک کردم. ولي همچنان به پيشنهاد رابطه نامشروع او مي انديشيدم و دچار وسوسه هاي شيطاني مي شدم. بالاخره نتوانستم دوام بياورم و با او ارتباط برقرار کردم. بعد از مدت کوتاهي مهرانه از من خواست به صورت عقد موقت با هم زندگي کنيم. او گفت: اجاره خانه را خودش مي پردازد و توقعي از من ندارد چرا که مي داند ازدواج دايمي بين ما امکان پذير نيست و تنها مي خواهد تکيه گاهي در زندگي داشته باشد و زماني هم که با دختري همسن و سال خودم ازدواج کردم او بي سروصدا از زندگي ام بيرون مي رود. من هم پيشنهادش را پذيرفتم ولي مدتي بعد از اين ماجرا به منزل پدرم رفت و خودش را عروس خانواده معرفي کرد. ديگر نمي توانستم از شدت شرم به چهره پدر و مادرم نگاه کنم حالا هم براي تحت فشار قرار دادن من شکايت کرده است تا همسر دايمي من شود اما من از همين ازدواج پنهاني نيز پشيمانم ولي اي کاش ... شايان ذکر است با صدور دستوري از سوي سرهنگ غلامعلي مالداري (رئيس کلانتري پنجتن) پرونده شکايت اين زن جوان به دستگاه قضايي ارسال شد.
#باهم_شکستش_مي‌دهيم ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره