ميزان/ پدر رومينا اشرفي در اولين گفتگو پس از جنايت در اين باره گفت: من اصلا چيزي از جانب رومينا درباره اينکه نزد خانوادهاش امنيت ندارد،نشنيدم، ميخواستم بهشتي کوچک برايش درست کنم. وي افزود: چون رومينا با يک آدم ... فرار کرده بود از اين موضوع ان موقع گذشتم، ولي بدتر اين اقدام ان عکسها را در اينستاگرام گذاشته بودند. وي درباره بهمن خاوري گفت: گفته بود اگر اين دختر (رومينا) با من نرود، آبرويت را ميبرم و پدر و مادرت را ميکشم. اين موضوع را رومينا به همسرم گفته بود.
پدر رومينا هم اکنون در زندان مرکزي رشت در بازداشت به سر ميبرد.
پيش از اينکه در محل ملاقات با رضا اشرفي، پدري که دخترش را در روستاي سفيدسنگان به طرز فجيعي به قتل رساند، حاضر شويم، به بررسي توصيف رسانهها از عامل جنايت تالش پرداختيم. در زندان در اتاقي منتظر انتقال پدر رومينا بوديم و در آن فرصت تصويرهاي گوناگون و ترسناکي را از او در ذهن ترسيم ميکرديم تا اينکه صداي قدمهاي آهستهاي سکوت اتاق را شکست و لحظاتي بعد در اتاق باز شد.
مردي که وارد اتاق شد، لاغر اندام و در ظاهر آرام بود و در حالي که پاهايش را روي زمين سر ميداد روي يک صندلي نشست و با صورت کشيده خود به زمين خيره شد.
در ادامه مشروح گفت وگوي رضا اشرفي، پدر رومينا با خبرنگاران را ميخوانيد.
_ در ابتدا خود را معرفي کنيد.
پدر رومينا: من، رضا اشرفي، متولد اول شهريورماه ۶۲ و کارگر مزرعه هستم. ۱۵ سال است که ازدواج کردهام.
_ رومينا چه زماني به دنيا آمد و به چه دليل نام او را رومينا گذاشتيد؟
پدر رومينا: يک سال پس از ازدواج من و همسرم، رومينا به دنيا آمد.
_ اولين بار چه زماني متوجه رابطه دخترت با بهمن خاوري شدي؟
پدر رومينا: يک نفر به من گفت ظرف ۲ تا ۳ روز ديگر دخترت فرار ميکند؛ به خانه آمدم و گوشي دخترم را چک کردم متوجه شدم پيامي در اين رابطه رد و بدل نشده است.
_ چه هنگام متوجه شديد رومينا فرار کرده است و بعد از آن چه کرديد؟
پدر رومينا: يک هفته از شنيدن اينکه ميخواهد فرار کند ميگذشت؛ خريد کرده بودم، همسرم مريض احوال بود؛ شام گذاشتم و چهار نفري سر سفره نشستيم و شام خورديم. بعد از آن هوس چاي کردم؛ رومينا چاي را حاضر کرد؛ در هنگام خوردن چاي متوجه شدم ماده سفيد رنگي ته استکان است؛ شک کردم؛ چاي دوم را که خوردم گفتم بي مزه است؛ بعد از خوردن چاي سوم؛ در همان وضعيت خوابم برد و از ساعت ۱۰ و نيم تا سه صبح خوابيدم. خانمم بيدارم کرد و گفت رومينا کجاست؟ رومينا در خانه نيست. متوجه شدم رومينا در چاي مواد خواب آور ريخته بود و از خانه رفته بود. تا ساعت هشت صبح گيج بودم که برادرم آمد و گفت آن پسر (بهمن خاوري) در اينستاگرام گفته است که ساعت ۱۲ شب با رومينا فرار کردهاند.
_ بعد از آن چه کرديد؟
پدر رومينا: قبل از ظهر به پاسگاه رفتم و در زمينه آدم ربايي شکايت کردم. دوباره بعد از ظهر براي پيگيري به پاسگاه رفتم، با آن پسر (بهمن خاوري) تماس گرفتم و گفتم دخترم را به تو ميدهم؛ مقدمات کار را فراهم کن. آدرس خانه خواهرش را داد. به آنجا رفتم و دخترم را که ديدم تپش قلب داشتم؛ به اتاقي رفتيم و از او پرسيدم چند سال است با اين پسر رابطه داري؟ گفت يک ماهي ميشود با او تلفني صحبت ميکنم.
_ در اين مدت مادر رومينا کجا بود؟
پدر رومينا: بعد از آن، به آنها (خانواده خاوري) گفتم مادرش بي تابي ميکند و ميخواهد رومينا را ببيند؛ با مادر رومينا قبلا هماهنگ کرده بودم و گفتم وقتي تماس گرفتم با مامور بيايد. ماموران آمدند و آن پسر را دستگير کردند.
_ در خصوص اين ادعا که در برخي رسانهها گفته شد رومينا در بازپرسي و يا آگاهي گفته است که نزد خانوادهاش امنيت ندارد توضيح دهيد.
پدر رومينا: من اصلا چيزي از جانب رومينا در اين خصوص نشنيدم. انجا فضا خيلي احساسي و عاطفي شد برعکس اين حرفها را هم زد، زماني که به خانه باجناقم رفتيم خيلي صميميتر شده بوديم زماني که همديگر را ديديم.
_ يعني بعد از اينکه رومينا را پيدا کرديد به خانه باجناق خود رفتيد؟
پدر رومينا: بله رفتيم خانه باجناقم بعد از آگاهي تماس گرفتند که بياييد اينجا. در بازپرسي گفتم وسايل و شناسنامه دخترم در خانه آن پسر (بهمن خاوري) است. بعد از آن وسايل را تحويل گرفتيم و به منزل باجناقم برگشتيم.
_ در خانه چه گذشت؟
پدر رومينا: بعد از ناهار از خانه باجناقم به سمت خانه حرکت کرديم. در مسير خيلي مهربان بوديم و خودش هم تشکر کرد، هنگامي که رسيديم کمي بعد، رومينا و برادرش خوابيدند؛ با خودم گفتم کاش نميخوابيد و با هم صحبت ميکرديم.
_ رابطهات با دخترت چطور بود؟
پدر رومينا: رابطهام خوب بود. معمولا با او درد دل نميکردم، اما با هم شوخي ميکرديم.
_ بهمن خاوري را ميشناختي؟ مشکلت با او چه بود؟
پدر رومينا: پارسال قبل از عيد براي نزديکانش بنايي کرده بودم. از همان اول از اين پسر بدم ميآمد؛ اصلا ادم خوبي نبود شما ميتوانيد از همه محل بپرسيد به چه نامهايي مشهور بود اگر هم براي رومينا خواستگاري ميآمد، مخالفت ميکردم، اما بهمن اصلا خواستگاري نيامد.
_ بهمن خاوري را چند بار ديدهاي؟
پدر رومينا: سلام عليک داشتيم. براي من تعريف کرده بود و گفته بود چه کاره بوده است.
_ واضح بگو که چرا از بهمن خاوري خوشت نميآمد.
پدر رومينا: از بهمن حرکاتي ديده بودم که تا به حال از کسي نديده بودم. ميدانستم با افرادي بد نام در ارتباط بوده است خودش هم شما بپرسيد از همسايهها که چه کاره است.
_ بهمن خاوري به شما گفته بود از کسي عکس يا فيلم تهيه کرده است؟
پدر رومينا: دختري را ميشناسم که قبل از ازدواج با او ارتباط داشت؛ اما من عکس يا فيلمي نديدم. اينها را خاوري به من ميگفت.
_ چه زماني متوجه شدي بهمن خاوري با دخترت در ارتباط است؟
پدر رومينا: بعد از اينکه با دخترم فرار کردند متوجه شدم با دخترم در ارتباط است.
_ علت عصبانيت شما چه بود؟
پدر رومينا: من در آيينه ميديدم که يا بايد در خانه اين خانواده ميماند و او را ميفروختند يا اينکه يک ماهه فرار ميکرد به بيابان.
_ شما از مذهب خانواده خاوري اطلاع داشتيد؟
پدر رومينا: بله اطلاع داشتم که اهل سنت هستند، اما براي من مهم نبود.
_ بهمن خاوري مدعي شده است که به علت اهل سنت بودن اجازه ندادي با رومينا ازدواج کند.
پدر رومينا: خواهر من حدود ۱۶ سال پيش با يک اهل سنت ازدواج کرد و الان پسرش کلاس نهم است. اصلا مشکلي با اين موضوع نداريم خوشبخت هم هست.
_ بهمن خاوري خانواده شما را تهديد کرده بود؟
پدر رومينا: گفته بود اگر اين دختر (رومينا) با من نرود، آبرويت را ميبرم و پدر و مادرت را ميکشم. اين موضوع را رومينا به همسرم گفته بود.
_ چرا رومينا بايد از بهمن بترسد؟
پدر رومينا: نميدانم؛ بايد گوشي موبايل بررسي شود. من به بهمن گفتم اگر ميخواهي دخترم را خوشبخت کني چرا چنين تصاويري در اينستاگرام ميگذاري؟ از مادر رومينا بپرسيد، رومينا را مجبور ميکردند در آن حالت از او عکس بگيرند.
_ احساس نميکني، چون دخترت کوچک بود اغفال شده بود و بايد به او فرصت ميدادي؟
ميخواستم بهشتي کوچک برايش درست کنم.
_ پشيماني؟ اگر زمان به عقب برميگشت باز هم همين کار را ميکردي؟
پدر رومينا: نه اين کار را نميکردم.
_ اگر مشکلي نداري درباره نحوه قتل توضيح بده؟
پدر رومينا: دو ضربه وارد کردم و بيرون رفتم.
_ رابطه همسرت و دخترت (رومينا) چگونه بود؟
پدر رومينا: رابطه بدي داشتند و مدام در حال دعوا بودند. مادرشان با بچهها مدام در حال زد و خورد بود.
_ روزي که تصوير دخترت را اينستاگرام، چه حالي شدي؟
پدر رومينا: آن صحنه را که ديدم، اذيت شدم.
_ بهمن را چقدر مقصر ميداني؟
پدر رومينا: دخترم را فريب داد. با ابروي خانواده ما در اينستاگرام بازي کرد آدمي که شرف و غيرت داشته باشد، اين کار را نميکند.
_ چه کسي مقصر است؟
پدر رومينا: مقصر اصلي خودم هستم، چون من قتل را انجام دادم.
_ تا به حال مشکلي در زمينه رواني نداشتهاي که به روانشناس مراجعه کني؟
پدر رومينا: نه مشکلي نداشتم.
_ نگراني شما در حال حاضر چيست؟
پدر رومينا: فرزندم امير و زنم.
_ پس از قتل، در حال خودت بودي؟
پدر رومينا: بله و تمام جزييات را به ياد دارم.
_ به صورت شفاف بگو که علت قتل چه بود؟
پدر رومينا:، چون رومينا با يک آدم ... فرار کرده بود از اين موضوع ان موقع گذشتم، ولي بدتر اين اقدام ان عکسها را در اينستاگرام گذاشته بودند.
_ بهمن خاوري گفته چند روز پيش از اين اتفاق، کسي را براي خواستگاري فرستاده بود.
پدر رومينا: نه؛ کسي نبود و اگر هم کسي را فرستاده باشد، کسي نزد من نيامد و با من صحبت نکرد.
_ رومينا خواستگار داشت؟
پدر رومينا: رومينا خواستگارهاي زيادي داشت.
_ به عنوان حرف آخر چه چيزي براي گفتن داري؟
پدر رومينا: من نميخواستم رومينا را تحت فشار بگذارم و ميخواستم او آزاد باشد؛ من با حجابش مشکلي نداشتم اصراري نداشتم لباس خاصي بپوشد. هر لباسي ميگفت دوست دارم همان را برايش ميخريدم من رومينا را دوست داشتم، ولي عصبي شدم و الان زمان قابل بازگشت نيست.