نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

حدیث قربانی جدید فرزندکشی؛ مادر مقتول: دختر من قربانی هوسرانی پدرش شد

منبع
اعتماد
بروزرسانی
حدیث قربانی جدید فرزندکشی؛ مادر مقتول: دختر من قربانی هوسرانی پدرش شد
اعتماد/ ماجراي قتل «رومينا اشرفي» دختر ۱۴ساله اهل روستايي در تالش استان گيلان به دست پدرش و رسانه‌اي شدن اين حادثه سبب شد مادر حديث هم سراغ وکيل برود تا صداي دخترش خاموش نماند. تنها ۲ روز مانده به سال نو، صداي شيون از خانه‌اي در خيابان ۲۰ متري جانبازان، نبش کوچه گلستان سوم شهرستان «خوي»، شنيده شد. صدايي که حکايت از گريه‌هاي مادري داشت که بدن دختر ۱۰ساله‌اش را در آغوش گرفته بود و به سمت بيمارستان مي‌دويد. پليس از همان ابتدا به پدر خانواده مشکوک مي‌شود، اما مرد زير بار نمي‌رود. تا اينکه در نهايت اعتراف مي‌کند و مي‌گويد: «دخترم صداي تلويزيون را خيلي بلند کرده بود. يک لحظه عصباني شدم و ديگر نتوانستم خودم را کنترل کنم.» به گفته حسين الف، يک لحظه عصبانيت عامل قتل يک دختر ۱۰ساله بوده است، اما وقتي سراغ پيگيري هرچه بيشتر اين پرونده برويم، ابعاد ديگري نمود مي‌يابد؛ ابعاد ديگري از حقيقت که با گفته‌هاي اين مرد تفاوت‌هاي زيادي دارد. ويروس کرونا و سال نو باعث شده بود پيگيري‎هاي حقوقي اين پرونده به تعويق بيفتد، اما در نهايت، به ويژه پس از ماجراي قتل «رومينا اشرفي» دختر ۱۴ساله اهل روستايي در تالش استان گيلان به دست پدرش و رسانه‌اي شدن اين حادثه، مادر حديث هم سراغ وکيل رفت تا صداي دخترش خاموش نماند. وکيل پرونده: قاتل در اعترافاتش نوشته که خواب دخترش را ديده و حالا عذاب وجدان دارد «بشير کريمخاني»، وکيل پايه‌يک دادگستري، وکالت اين پرونده را بر عهده گرفته است. کسي که از سوي مادر حديث، خواهان اشد مجازات براي پدر اين دختر است. اين وکيل دادگستري در توضيح هرچه بيشتر اين پرونده به اعتمادآنلاين مي‌گويد: «از همان ابتداي وقوع اين حادثه که پرونده در دست پليس جنايي قرار گرفت پليس به پدر خانواده مشکوک شده بود. در تحقيقات بازپرسي او منکر هر چيزي مي‌شد، اما در نهايت اعتراف کرد که دخترش را کشته است. پزشکي قانوني هم تاييد کرده که دختر خفه شده است. حسين االف يعني مرد اين خانواده در اعترافات خود بعد از اينکه مسئوليت قتل را بر عهده مي‌گيرد مي‌گويد که حالا دچار عذاب وجدان شده و خواب دخترش را ديده است. او همچنين خواسته که به سزاي عملش برسد.» کريمخاني با اشاره به برگه اعترافات حسين الف ادامه مي‌دهد: «او درباره اينکه چرا چنين تصميم به اين کار گرفته است هم توضيح داده که وقتي در خانه بوده، دخترش صداي تلويزيون را خيلي بلند مي‌کند و همين موضوع هم باعث مي‌شود عصباني شود و براي لحظاتي کنترل خودش را از دست بدهد. در نهايت گفته شده با کمربند و مانتو، دخترش را خفه کرده است.» مادر مقتول: دختر من قرباني هوسراني پدرش شد «رحيمه فيضي»، مادري که تنها فرزندش را از دست داده است، اصلي‌ترين عزادار اين ماجرا، براي تعريف داستاني که از سر گذرانده، از سال ۹۵ شروع مي‌کند: «دي‌ماه سال ۹۵ بود که شوهر من به همراه يک دختر متواري شد. آنها از چندي پيش با هم در رابطه بودند و بالاخره براي اينکه بتوانند با هم باشند فرار کردند. البته با پيگيري‌هاي خانواده‌ها هر ۲ نفر پيدا شدند و رابطه‌شان هم قطع شد. حتي بعد از اين ماجرا آن‌قدر شوهرم در شرايط بد اجتماعي قرار گرفت که از کارش هم اخراج شد. آن روزها براي اينکه بتواند دوباره سر کارش برگردد از من خواهش کرد که با رئيسش صحبت کنم. من هم زندگي‌ام را دوست داشتم و به خاطر دخترم قبول کردم که اين زندگي را ادامه دهم. خودم هم دوباره او را به سر کار برگرداندم.» او به اميد اينکه اوضاع بهتر شود به زندگي‌اش ادامه داد اما چنين نشد: «فکر مي‌کردم اوضاع بهتر شده اما هنوز ۲ سال نگذشته بود که متوجه شدم دوباره رابطه‌اش را با آن دختر شروع کرده است. ابتدا همه چيز را انکار مي‌کرد و دروغ مي‎گفت و سعي در مخفي کردن همه چيز داشت، اما بعد از مدتي رابطه‌اش را علني کرد. کار به جايي رسيده بود که مي‌گفت بايد بگذاري من با اين دختر ازدواج کنم. مرا تهديد مي‌کرد و مي‌گفت تو را مي‌کشم. بايد بگذاري من به زندگي خودم برسم. حتي آن دختر هم چند بار مرا تهديد کرد، اما توجهي نمي‌کردم.» رحيمه با آهي از سر دل مي‌گويد نمي‌دانستم در نهايت اين بلاها سرم مي‌آيد: «فرداي شب چهارشنبه‌سوري بود. تمام جزئيات را به خوبي در خاطر دارم. از صبح دلشوره داشتم. شوهرم شب‌کار بود. صبح که به خانه آمد ابتدا يکسري تعميرات در خانه انجام داد. صبحانه‌اش را خورد و ليست خريد به من داد . گفت که قسط وام را هم پرداخت کنم. من هم رفتم سراغ کارها. خريدها را انجام دادم و موقع انجام کار بانکي متوجه شدم که شماره‌حساب را برنداشته‌ام. دوباره به خانه برگشتم که دفترچه را بگيرم، اما از برادر شوهر خواستم که کار را انجام دهد و در آن مدت در خانه مادرشوهرم نشستم. خانه‌هايمان نزديک است. وقتي به خانه برگشتم، بند کفشم را باز نکرده بودم که گفت برو برايم سياه‌دانه بخر. در تمام اين مدت دلشوره‌ام بيشتر شده بود. بالاخره به خانه رسيدم و فضاي خانه اضطرابم را بيشتر کرد. روفرشي به هم ريخته بود، وسيله‌هاي خانه روي زمين ولو شده بودند. همه چيز نامرتب بود. گوشه‌اي از خانه هم دختر بيچاره‌ام با صورتي کبود افتاده بود.» همه تلاشش را مي‌کند تا بدون اشک ريختن، بغضش را فرو بخورد: «ديگر نمي‌دانيد چه حالي داشتيم. برادرشوهرم را صدا زدم و منتظر آمبولانس نمانديم. دخترم را بغل کردم و دويدم. فقط مي‌خواستم صورت خندان دخترم را دوباره ببينم، اما وقتي به بيمارستان رسيديم ديگر دخترم تمام کرده بود. از آن روز تا الان که با شما صحبت مي‌کنم نه خواب دارم و نه خوراک. تمام شب را کابوس مي‌بينم. زندگي به کامم زهرمار شده است. دختر پاک و بي‌گناه من قرباني هوسراني پدرش شد.» مي‌خواستم دخترم پدر داشته باشد، اما نمي‌دانستم همان پدر قاتلش مي‌شود رحيمه ۲۳ سال داشته که ازدواج مي‌کند. با مردي از فاميل که سه سال هم از او کوچک‌تر بوده. دوست نداشته ازدواج کند، اما پدرش مجبورش مي‌کند. وقتي از رحيمه مي‌پرسم که بعد از اينکه متوجه خيانت شوهرت شدي نخواستي جدا شوي، مي‌گويد نمي‌خواستم دخترم بي‌پدر شود: «سراغ طلاق نرفتم چون دلم براي دخترم مي‌سوخت. نمي‌خواستم او بي‌پدر و بي‌خانواده بزرگ شود. همه تلاشم را کردم تا آن مرد را دوباره به زندگي برگردانم. اما او ديگر مرد زندگي نشد. حتي به شوهرم هم گفته بودم، بگذار اين دختر را به سروسامان برسانيم بعد هر کاري که دوست داشتي بکن اما نشد. قصدم محافظت از دخترم بود، اما نمي‌دانستم همين پدر قاتل تنها فرزندمان مي‌شود.» او در پاسخ اين سوال که آيا شوهرش پيش از اين هيچ‌وقت تهديدهايش را عملي هم کرده بود يا نه توضيح مي‌دهد: «ارديبهشت سال گذشته داشتيم با ماشين به خانه مي‌رفتيم که ناگهان گفت مي‌خواهم برايت آب‌هويج بخرم. آن آبميوه را که خوردم در مسير خانه مدام سرگيجه داشتم. فشارم لحظه به لحظه افت مي‌کرد. تا دم کما رفتم و سه روز تمام هم در CCU بودم. روز آخر پرستار از من پرسيد چه موادي مصرف مي‌کني؟ من که خيلي بهم برخورده بود گفتم، چرا چنين سوالي مي‌پرسيد؟ گفت حتماً بايد مواد مصرف کرده باشي که پزشکان به تو چنين مسکن‌هايي بزنند. همان موقع شک کردم که خودش کاري کرده و چيزي در آبميوه‌ام ريخته است اما به روي خودم نياوردم.» اما اين تنها دفعه‌اي نبود که رحيمه چنين حسي پيدا کرد: «يک بار ديگر هم نزديک خانه ناگهان پايش را روي گاز گذاشت و از کنارم گذشت. بعدها به مادربزرگش گفت که مي‌خواستم با ماشين به رحيمه بزنم، اما از قصاصش ترسيدم. بعد که من به رويش آوردم گفت، نه مادربزرگم دروغ گفته است.» به گفته رحيمه، اين مرد هميشه در دعواها تهديد مي‌کرد و مي‌گفت بالاخره يک روز تو را مي‌کشم اما او تصورش را هم نمي‌کرد که براي دخترش هم برنامه‌اي داشته باشد. تا اينکه حسين الف در دادگاه گفت که پيش از اين حادثه، از همسايه درباره جرم کارش هم پرسيده و فهميده بود که اگر دخترش را بکشد، ديگر قصاصي بر گردنش نيست: «حتماً براي همين هم هميشه مي‌گفت اگر تو را بکشم قصاص مي‌شوم، اما فهميده بود که با قتل دخترش قصاصي در انتظارش نيست. يک بار هم دخترم تعريف کرد که با دخترعمه‌اش در خانه بوده که پدرش سراغش مي‌رود و خواسته خفه‌اش کند و وقتي دخترم اعتراض مي‌کند دستش را برمي‌دارد و مي‌گويد، شوخي کردم.» مي‌پرسم هيچ کدام از اين حرف‌ها باعث نشد که تصميم بگيري به اين زندگي خاتمه بدهي: «نه، فکرش را هم نمي‌کردم حرف‌هايش را عملي کند. تصور مي‌کردم بلوف مي‌زند. باورم نمي‌شد دست به چنين کاري بزند. حالا اما خوب مي‌فهمم که حرف‌هايش جدي بود و آن روز حادثه هم کاملاً با برنامه دست به قتل دختر بيچاره من زد. اگرچه با صحنه‌سازي ابتدا گفت که دزد آمده و دروغ‌هاي زيادي سرهم کرد و بعد از آن گفت که از روي عصبانيت ناگهاني چنين کاري کرده، اما حالا ديگر خوب مي‌دانم همه کارهايش با برنامه قبلي بوده است.» رحيمه حالا ديگر نمي‌خواهد صداي دخترش خاموش بماند: «او مي‌دانسته که چون پدر است قانون مجازات سنگيني برايش لحاظ نمي‌کند. گفته ديه مي‌دهم و چند سالي هم در زندان مي‌مانم، بعد هم با همان دختر زندگي‌ام را مي‌کنم. اما من از مسئولان درخواست مي‌کنم اجازه ندهند او به هدفش برسد. يک قانوني بگذاريد تا دختران ما اين‌طور قرباني نشوند. دختر ۱۰ساله من هنوز فرصت گناه و اشتباه کردن هم پيدا نکرده بود. من ديگر زندگي ندارم، چرا آن قاتل بايد روزي از زندان آزاد شود؟ من اشد مجازات و قصاص را برايش مي‌خواهم. خواهشاً صداي ما را به گوش مسئولان برسانيد. حديث من هيچ گناهي نداشت. حقش نبود.» رضا شفاخواه، وکيل دادگستري: قتل حديث هم در دسته قتل‌هاي ناموسي قرار مي‌گيرد تنها در يک ماه اخير خبر کشته شدن سه دختر به دست پدران‌شان به صدر اخبار کشور رسيده است: رومينا، ريحانه و حالا هم حديث. نکته قابل توجه اينکه سه ماه از وقوع اين حادثه گذشته است، اما رسانه‌اي شدن خبر رومينا سبب شد مادر حديث هم در صدد شنيده شدن صداي خودش و دختر به‌خاک‌سپرده‌اش برآيد. او که ديد قتل رومينا به دست پدر چه واکنش‌هايي در جامعه برانگيخت به خود جرات داد تا درباره بلاي بزرگي که بر زندگي خودش آوار شد هم حرف بزند. پدراني که اتفاقا براي نسل‌هاي گذشته نيستند. پدر رومينا جوان بود و اين بار هم پدر حديث تنها ۳۴ سال سن دارد که دست به چنين کاري مي‌زند. رضا شفاخواه وکيل دادگستري و فعال حقوق کودکان در گفت‌و‌گو با اعتمادآنلاين به علت منفک شدن قتل‌هاي اينچنيني از ساير قتل‌هايي که در طول سال و در مناطق مختلف کشور رخ مي‌دهد اشاره مي‌کند و توضيح مي‌دهد: «در تمامي کشورهاي دنيا «قتل ناموسي» به عنوان پديده‌اي خاص برشمرده مي‌شود. اين موضوع علت مشخص هم دارد؛ نخست اينکه رواج اين نوع قتل‌ها در خانواده بيشتر از سوي مردان خانواده مثل پدر و برادر، عليه زنان اتفاق مي‌افتد، به همين خاطر است که اين عنوان در تمامي کشورها معنا و مفهومي يکسان دارد. نکته بعدي که اين حوادث را از قتل کودکان به دست مادر جدا مي‌کند نوع پاسخ قانوني در کشور ما به آن است. والديني که مسئوليت و حقوق و تکاليفي مشترک دارند، اگر جرمي يکسان مثل قتل فرزند را مرتکب شوند، مجازاتي متفاوت خواهند داشت. در همان پرنده رومينا، اگر قاتل مادر بود، قصاص مي‌شد، اما پدر نهايتاً با ۱۰ سال زندان مجازات مي‌شود.» اين فعال حقوق کودکان همچنين توضيح مي‌دهد که حالا با قانون شدن متن حمايت از اطفال و نوجوانان، نهادهاي درگير با اين حوادث مسئوليت بيشتري نسبت به گذشته دارند: «وقتي از رومينا و ريحانه شنيديم، حمايت از کودکان و نوجوانان تنها لايحه‌اي بود بدون ظرفيت اجرايي قانوني. حالا اما شرايط تغيير کرده است. اين متن، قانوني در دست ضابطان قضايي و تکليفي است بر گردن نهادهاي مختلف از جمله سازمان بهزيستي کشور که مکلف است در شرايط بحراني و مخاطره‌آميز براي کودکان و نوجوانان ورود کند و با مداخله، آنها را از شرايط بحراني نجات دهد، حتي اگر آن خطر بزرگ خانه، خانواده يا والدين باشند. ماده ۳ اين قانون به طور واضح حدود ۱۲ وضعيت مخاطره‌آميز را براي کودکان و نوجوانان توضيح داده و بهزيستي، اورژانس اجتماعي، ضابطان قضايي و نيروهاي انتظامي را مکلف به مداخله مي‌کند. اگر تا ديروز همين دوستان به ما مي‌‌گفتند هنوز که جرمي اتفاق نيفتاده است، حالا ديگر نبايد منتظر وقوع جرم باشند. بلکه به محض مشاهده شرايط مخاطره‌آميز بايد جلوي جرم را بگيرند.»
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره