ماجرای مرد عاشق همسرکش
جام جم/ قاتل در راهروي دادسرا روي صندلي نشسته و منتظر بازگشت به زندان بود. هنوز باورش نميشد، همسرش را به قتل رسانده و به خاطر اين جنايت زير تيغ قرار گرفته است.
۱۵ سال پيش با هم ازدواج کردند و زندگي عاشقانهشان شروع شد. ثمره زندگيشان دو دختر ۱۱ ساله و ۲۳ماهه بود. اما آنها به جاي حل مشکلات خانوادگي پيش آمده برايشان، خشم را جايگزين آن کردند و باعث شد، مادر خانواده به قتل برسد و پدر به اتهام قتل او روانه زندان شود.
در «پشت صحنه يک جنايت» اين هفته سراغ علي ۳۴ ساله رفتيم که به اتهام همسرکشي بازداشت شده و در ادامه نظر بازپرس پرونده را هم در ارتباط با اين موضوع بررسي کرديم. گامهايش همچون صدايش ميلرزد و به پهناي صورت اشک ميريزد. پشيمان از قتل همسرش است ونميداند چه جوابي بايد به دو دخترش بابت اين قتل بدهد.
تنها خواستهاش قصاص است. علي، آشپز يکي از ارگانهاي دولتي است، يک سالي ميشد که با همسرش اختلاف ودرگيريهايي پيدا کرده بود. همسرش خواستار جدايي بود. او را دوست داشت و نميخواست طلاقش دهد. سرانجام نهم ارديبهشت امسال زماني که از سفر شمال به تهران باز ميگشتند، در اتوبان بسيج با هم در داخل خودرو دعوايشان شد و درگيريشان بالا گرفت.
زن جوان چاقويي به سمت شوهرش گرفت و خواست هر چه زودتر براي طلاق به دفترخانه بروند، علي بيشتر عصباني شد. در کشمکش گرفتن چاقو، چند ضربه به همسرش زد که باعث مرگ او شد. عذاب وجدان گرفته بود تا اينکه با جسدي در خودرويش به پليس آگاهي دزفول رفت و تسليم شد. او حالا در برابر مجازات قصاص قرار گرفته و بايد منتظر پايان زندگي پر ابهام خود باشدزودتر قصاصم کنيد
در راهروي دادسرا روي صندلي نشسته و منتظر بازگشت به زندان بود. هنوز باورش نميشد، همسرش را به قتل رسانده و به خاطر اين جنايت زير تيغ قرار گرفته است. در اين فرصت سراغ او رفته و به گفتگو با او نشستيم که در ادامه ميخوانيد.
از آشنايي با همسرت بگو.
او اهل شمال و من اهل جنوب کشور بودم و از طريق فردي آشنا، ۱۵ سال پيش ازدواج کرده و دو دختر داريم.
با هم اختلاف داشتيد؟
اختلاف زيادي نداشتيم و حتي من آشپز يکي از ارگانهاي کشور بودم و او با کارم نيز مخالفتي نداشت. اما از يک سال پيش دعوا و اختلاف و درگيريها شروع شد. او ميگفت از تهران خسته شده و ميخواست براي ادامه زندگي نزد خانوادهاش در شهرستان برويم. خانوادهاش هم طرفدار او بودند. من هم سر لج افتاده و اختلافمان بيشتر شده بود. حتي چند بارقصد جدايي داشت که من قبول نکردم.
از روز قتل بگو.
خشم آني باعث اين جنايت عاشقانه شد. قبل از عيد به خاطر بيماري کرونا همسر و دو فرزندم را نزد خانوادهام در دزفول بردم. بعد خودم به تهران بازگشتم. چند هفته بعد دوباره به دزفول آمده و همراه همسرم و دختر بچهام بازگشتيم. چند روز تهران بوديم، اما همسر و فرزندم به شمال رفتند. شب قبل از جنايت با من تماس گرفت و خواست به دنبالش بروم. به آنجا رفتم و با سوارکردن همسرو دخترم به سمت تهران راه افتاديم. صبح حوالي اتوبان بسيج تهران داخل خودرو دعوايمان شد. تهديد ميکرد که بايد طلاقش دهم. خيلي عصباني بود و کمي قرص خورد. بعد يک دفعه چاقويي را ازکيفش بيرون آورد و سمتم گرفت و ميگفت بايد طلاقش دهم. در اين درگيري و کشمکش خواستم چاقو را بگيرم که نشد و با اصابت ضربههايي به بدنش فوت کرد.
با جسد چه کردي؟
ابتدا با دوستم تلفني حرف زدم تا بيايد و دخترم را ببرد تا خودم را تسليم پليس تهران کنم که ترسيد و نيامد. ميترسيدم جسد را در خيابان رها کنم. پتو روي جسد انداختم و تصميم گرفتم ازتهران به شهرمان دزفول بروم آنجا جسد را به پليس تحويل داده و تسليم شوم. به چند کيلومتري شهر رسيدم، به برادرم زنگ زدم و گفتم زنم را کشتم که باورش نميشد. بعد او به ديدنم آمد، دو فرزندم را به برادرم سپردم و با خودرويي که جسد همسرم در آن بود به مسيرم ادامه داده و بعد از توقف مقابل پليس دزفول تسليم شدم وجسد را تحويل پليس دادم.
حرف آخر؟
خيلي پشيمانم. زودتر قصاصم کنيد تا نزد همسرم بروم. تحمل اين زندگي را ندارم و فقط نگران آينده دو دخترم هستم.