خاطرات تلخ ابدی برای قربانیان تجاوز

جام جم/ سه سال پيش در دنيا، پويشي به جريان افتاد که ترجمهاش به فارسي «من هم» بود و به انگليسي «me too» که آنچنان پرقدرت مرزهاي جغرافيايي را درنورديد که در اندک زماني قربانيان تجاوز در همه کشورهاي جهان به آن پيوستند و متجاوزان را تقريبا در همه جاي دنيا گوشه رينگ افشاگريها گير انداختند.
قربانيان از هر قشري بودند، اما آزاردهندهها اغلب چهرههاي شناختهشدهاي در عالم سياست و هنر داشتند که وقتي طعمهها داستان آزارگريشان را روايت ميکردند خيليها انگشت به دهان ميماندند که يعني آنها هم بله؟ اين هشتگ، پرده از چهره بسياري از چهرههاي مشهور و بعضا محبوب برداشت و خيليها را به دردسر انداخت، درحالي که به قربانيان، جسارت گفتن و شکستن سکوت ميداد. سال 2017 که اين هشتگ در فضاي مجازي داغ بود و رفتارهاي آزارگرايانه را به چالش ميکشيد خيليها در کشور ما -که قرباني اين جنس خشونت بودند- آرزو کردند کهاي کاش زبان الکن قربانيان در اين گوشه از دنيا نيز باز شود و فريادهاي فروخورده در اين ديار نيز به گوش آنهايي که بايد برسد.
سه سال گذشت. خشونتهاي جنسي کوچک و بزرگ زيادي عليه عدهاي اعمال شد، حتي به واسطه اين آزارها، قتلهايي در کشور رخ داد که بسيار پر سر و صدا بود، تا اين که در نهايت اين سکوت کشدار و سنتي شکست و صداي اعتراض کساني که تا به حال در فضاي حقيقي سکوت را به مصلحت نزديکتر ديده بودند در فضاي مجازي سکوت خود را شکستند.
حالا در شبکههاي اجتماعي ميتوان هشتگهايي را يافت که ضد تجاوز جنسي به هر نوعي که باشد فعال است و به قربانيان خشونت جسارت حرف زدن ميدهند به اين اميد که آزارگران، فضا را ناامن ببينند و به خود اجازه تعرض ندهند.
قربانيان به حرف آمدند
صدايشان نميلرزيد و قرص و محکم حرف ميزدند، دستهايشان ولي هرچه به لحظه تعرض، به آن ثانيههاي خوفناک نزديک ميشدند، لرز ميگرفت. ميشد از چشمهايشان خواند که چه کشيدهاند، که چقدر تحقير شدهاند، که چطور مثل تکهاي يخ منجمد ماندهاند و از خود بارها و بارها پرسيدهاند که چرا و چرا من.
خانمهاي خبرنگاري که حاضر شدند جلوي دوربين قرار بگيرند و از تجربيات تلخشان در مواجهه با چهرههاي مشهوري بگويند که بنا بر مصلحت و رعايت موازين حقوقي، اسمشان محفوظ مانده بود، همگي در حال تهيه گزارش يا انجام مصاحبه بودند که خشونت ديدند. آنها حاضر شدند چهره و اسمشان ثبت و ضبط شود و در اختيار عموم قرار بگيرد تا شايد متجاوزان به خود بيايند و قربانيان براي دفاع از حريم جسم خود نترسند و سکوت نکنند.
اين خبرنگاران خطشکن بودند، آنها از نگاههاي نامتعارف، نزديکشدنهاي بيمنطق، تقاضاهاي نابجا و حرکتهاي مشکوک دست و پا و الفاظي که نبايد از دهان اين اشخاص خارج ميشد، گفتند و توضيح دادند که همه اينها يعني تجاوز، يعني خشونت، يعني اين که ديگر سکوت بيمعني است.
اينها همان کاري را کردند که هشتگ جهاني «ميتو» دنبال ميکرد. زن خبرنگاري در توييتر از خاطره مواجهه خوفانگيزش با يک چهره مشهور هنري پرده برداشته که به گفته خودش سالها در دلش مانده بود و حالا ديگر نميخواهد اين دمل چرکي را تحمل کند.
همين فاشگويي او سلسله افشاگريهايي را عليه چهرههاي مشهور ديگر راه انداخته که به ادعاي قربانيان، زير پوشش شهرت و محبوبيت، مرزهاي اخلاق را درنورديده و ناخوانده به حريم جسم و جان افراد ورود کردهاند، کاري که البته فقط مختص چهرههاي مشهور نيست بلکه ميتواند در هر قشر و طبقه اجتماعي تکرار شود.
درباره اين جريان که راه افتاده البته همه نگاهها يکدست نيست. يک روي ماجرا تحسين قربانيان و پذيرش صددرصدي ادعاهاي آنهاست و روي ديگر ماجرا تحليل آنچه گفته شده با ذرهبين قانون و موازين حقوقي. در جرياني که در فضاي مجازي راه افتاده اسامي برخي افراد به ميان آمده که اگر ادعاها درموردشان درست نباشد حق هرگونه شکايت و اقدامي برايشان محفوظ است. اگر هم که ادعاها درست باشد قربانيان راه درازي براي اثبات دارند و معلوم نيست موفق شوند. پس قضاوت بسيار دشوار است و موارد ادعايي بايد با ادله محکمي پشتيباني شود تا به نتيجه برسد. اين درحالي است که برخي چهرههايي که در مظان اتهام قرار گرفتهاند وجود چنين ماجراهايي را تکذيب کرده و مدعيان را روي لبه تيغ قرار دادهاند. در اين ميان عدهاي معتقدند شايد طرح برخي اسامي در فضاي مجازي با حب و بغض همراه بوده و تلاشي است براي مخدوشکردن برخي چهرهها که البته درباره صحت اين ادعا نيز نميتوان قضاوت کرد.
با اين حال در اصل وجود خشونتها و تعرضهاي جنسي نه در جامعه ما و نه در هيچ کجاي جهان نميتوان ترديد کرد. اين معضل، جهانشمول و دائمي است و تا زماني که دربارهاش به اندازه کافي حرف نزده و براي مصونماندن از آن به افراد آموزش داده نشده و از قربانيان حمايتهاي لازم انجام نشود، هم تجاوز تکرار ميشود و هم سکوتهاي ممتد و عميق قربانيان.
خطري به نام سکوت
آنهايي که سکوت ميکنند ميترسند؛ ترس از آبرو، ترس از واکنش اطرافيان، ترس از اقدام خانواده و وحشت از محکومشدن. اين ترس جدي است، بسيار جدي، آنقدر که اغلب قربانيان در کشور ما تحمل بار سنگين اتفاقات را بر خود هموار ميکنند و مُهر تلخ سکوت را به دهان ميکوبند. ولي سکوت جايز نيست، چون حتي بعد از انتشار خبر تعرض جنسي به جمعي از دختران ايرانشهر که در زمان خودش افکار عمومي را تکان داد، امام جمعه اين شهر نيز دم فروبستن را جايز ندانست و سکوت را شکست.
او در نکوهش تجاوز و تجاوزگر حرف زد و در نقش فرد مطالبهگر ظاهر شد که پشت به پشت قربانيان داده و از حق از دست رفتهشان دفاع ميکند. اين رفتار بايد الگو باشد و ميتوانست الگو شود، اگر فشارهاي عرفي مانع به سخن آمدن قربانيان نميشد.
تحليل شهلا اعزازي جامعهشناس و مديرگروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسي ايران پس از اتفاقات ايرانشهر و ماجراي مدرسه معينِ تهران در تشريح چرايي اين سکوتهاي نابجا همين فشارهاي عرفي بود. او ميگفت شرايط کشور به گونهاي است که حتي اگر قرباني شکايت هم بکند و دادگاه به نفع وي راي دهد باز افکارعمومي او را مجرم ميداند و حتي بسياري از خانوادهها به جاي همدلي با قرباني او را محدود ميکنند.
حرف او اين بود که قربانيان با اين که قرباني هستند ولي در محکمه عوام، معمولا راي به مجرميت ميگيرند و انگهاي دائمي ميخورند. اين موانع عرفي واقعا دست و پا گير است و بهخوبي سکوت قربانيان خشونت و تجاوزهاي جنسي را توجيه ميکند.
اما اين فشارهاي ناعادلانه بر قرباني روي ديگري هم دارد که به افراد متجاوز مربوط ميشود. سکوت قرباني يعني جريشدن آزارگر. قرباني هرچه عقب نشيني کند آزارگر پيشروي ميکند و به دنبال طعمههاي تازهتري ميگردد درحالي که هالهاي از مصونيت گرد او را گرفته است. اين فرد با اين پشتوانه به مرور قدرت بيشتري ميگيرد و شگردهاي متنوعتري به کار ميبرد، درحالي که اگر در همان اقدام اوليه متوقف شود و قرباني، خانواده قرباني، اجتماع و قانون مقابلش صفآرايي کنند جاي آزارديده و آزارگر عوض نميشود و فرد متجاوز عقبنشيني ميکند.
اين چيزي است که جامعه ما به آن نياز دارد، نه لزوما راه افتادن هشتگهايي که در آن حق و باطل به هم ميآميزد و ممکن است اتهاماتي بدون پشتوانه نيز به اين و آن زده شود. افراد فارغ از جنسيتشان بايد ياد بگيرند از موقعيتهاي پرخطر پرهيز کنند، بايد حريم خصوصي خود را بشناسند و آن را به ديگران گوشزد کنند، همچنين اگر با وجود همه احتياطها بازهم قرباني شدند، بدانند که نبايد سکوت کنند و بايد در اسرع وقت موضوع را با اشخاص دلسوز و نهادهاي متولي در ميان بگذارند.
مرز ادعا با بيان حقيقت در اين وادي بسيار باريک است. قربانيان بايد تجاوز و تعرض را به خوبي بشناسند و هر رفتاري را به آزار تعبير نکنند، اگر آزار واقعي نيز رخ داد نبايد به راحتي از کنارش بگذرند. اگر اين مرزها به خوبي شناخته شود عرصه قطعا بر متجاوزان واقعي تنگ ميشود.
7 توصيه مهم به قربانيان تجاوز
ماجراي تجاوز حالا در شبکههاي مجازي موضوع داغ روز است. به طوري که بسياري از کاربران فعال اين حوزه دست به انتشار تجربههاي تلخ تعرض جنسي عليه خودشان زدهاند و با بازگويي خاطرات آنها بحثهاي بسياري درباره حقوق قربانيان تجاوز شکل گرفتهاست. البته که اين موضوع محدود به فضاي مجازي نمانده و اين از معدود دفعاتي است که بحثهاي داغ رايج در اين حوزه به رسانههاي رسمي هم کشيده شدهاست. بسياري اين اتفاق را مثبت دانستند؛ چرا که به آگاهي بخشي طيف وسيعتري در جامعه کمک ميکند. در بحث حقوق قربانيان و جايگاه قانون در برخورد با متجاوزان حرفهاي بسياري گفته شدهاست اما موضوع کمتر بحث شده درباره آن مربوط ميشود به افرادي که به نوعي قرباني تجاوز هستند؛ اينکه بعد از اين اتفاق شوم حالا آنها بايد چه کار کنند که قانون بتواند راحتتر داد آنها را بستاند. رعايت چند نکته در اين موضوع مهم است. فهرستوار به برخي از اين نکتهها اشاره کردهايم.
- بهترين کار پس از اين اتفاق، يافتن محلي امن است. محلي که به شما احساس امنيت کامل بدهد. پس از استقرار در آن محل با مورد اعتمادترين فرد در زندگيتان تماس بگيريد و از او بخواهيد در آن لحظات در کنار شما باشد. اين نکته از آن جهت اهميت بالايي دارد که بدانيم رفتار هيجاني معمول پس از اين اتفاق يکي از دلايل عمده از بين بردن مدارک است.
- پيش از آنکه به پزشکي قانوني مراجعه کنيد و پيش از معاينه توسط اين نهاد، به هيچ عنوان مدارک و شواهد تجاوز را از بين نبريد. به اين مفهوم که حمام نرويد و حتي دندانهايتان را مسواک نزنيد. لباسهايتان را با دقت در پلاستيک تميز دربستهاي نگهداري کنيد. در کنار آن به همراه فرد مورد اعتمادتان تمام جزئيات اين اتفاق را همچون زمان و مکان وقوع و جزئيات صحنه به دقت يادداشت کنيد. معمولا توصيه ميشود تا پيش از 48 ساعت به پزشکي قانوني مراجعه کنيد.
- اگر ميان متجاوز و قرباني رابطه آشنايي وجود داشت، نام و اسامي همه افرادي را که به نوعي شاهد ملاقات و همراهي قرباني و متجاوز بودند، يادداشت کنيد. اگر پيش از اين اتفاق در رستوراني غذا خوردهاند يا در سينما فيلمي ديدهاند يا از فروشگاهي خريد کردهاند، نام و نشاني آن مکانها ميتواند کمککنندهباشد.
- اگر گمان ميرود به قرباني داروي خوابآور يا مواد مخدر يا الکل داده شدهاست، حتما بخواهيد از فرد قرباني آزمايش خون و ادرار گرفته شود. با در جريان گذاشتن پزشک، از او بخواهيد ضمن بررسي دقيق ميزان جراحات، خطر بيماريهاي مقاربتي و حاملگي ناخواسته را در نظر بگيرد.
- تصوير، صوت و تمامي مدارک الکترونيک از جمله سابقه تماس، پيامک، ايميل،اينستاگرام، تلگرام، توييتر، فيسبوک و...، از جمله دلايل اثبات ادعاي قرباني محسوب ميشوند. بنابراين تمام مستندات و پيامهاي تهديد و اخاذي احتمالي بعدي را با دقت و حساسيت جمعآوري و در چند نسخه کپي و نگهداري کنيد.
- پيشنهاد ميشود در صورت تمايل در مراجعه اوليه به کلانتري، از افسر ارشد، تقاضا کنيد تحقيقات مقدماتي در کلانتري توسط افسر زن و با حفظ محرمانگي صورت گيرد. تمام واحدهاي کلانتري و پليس آگاهي، موظفند از نيروي کافي پليس زن براي ارائه خدمات انتظامي به بانوان، استفاده کنند.
- در مواردي که متجاوز از رويه يکساني استفاده ميکند، اقامه شکايت ولو در صورت از بين رفتن آثار جرم بعد از انجام تحقيقات مقدماتي ميتواند منجر به اثبات جرم و ممانعت از ادامه ارتکاب شود. پس اگر چنين جرمي را شاهد بوديد و حالا زنان ديگري را ميشناسيد که درگير همان متجاوز بودند، شکايت کنيد.
احساس قرباني بودن براي يک عمر
زهرا سادات نريمانوند، روانشناس در اين باره گفت: با توجه به اين که آزار جنسي چند بار و در چه سني انجام شود و فرد آزارگر چه نسبتي با شخص قرباني داشته باشد، ميتواند تاثيرات رواني متفاوتي بر قرباني بگذارد. حتي گاهي هم ممکن است خود قرباني تجاوز بهخصوص وقتي زير 18 سال دارد، ابتدا با تشويق و فريب فرد متجاوز تن به اين رابطه بدهد، اما اصل داشتن اين رابطه و پنهان کردن آن، آسيبهايي را به لحاظ رواني به شخص وارد ميکند. يادآوري ميشود در چنين شرايطي فرآيند درمان شخص سختتر است، چون ابتدا از رابطه لذت برده و بعدها دچار تبعات رواني آن شده است.
اما اگر اصل رابطه همراه با تهديد و اعمال خشونت باشد، در اين صورت طيفي از اختلالات اضطرابي در قرباني تجاوز ايجاد ميشود. يعني فرد نسبت به موقعيتهاي حساس واکنشهاي پرخاشگرانه نشان ميدهد يا خواب و اشتهاي او به هم ميريزد. البته اين واکنشها با در نظر گرفتن سنين مختلف نيز متفاوت است و کودکان قرباني تجاوز بيشتر با منزوي شدن و بزرگسالان بيشتر با اشک ريختن مداوم يا پرخاشگري نسبت به موضوع واکنش نشان ميدهند؛ بنابراين اطرافيان و بهخصوص والدين قربانيان تجاوز بايد علائم اين مساله را بشناسند و بدانند وقتي فرزندشان منزوي ميشود، پرخاشگري ميکند، کابوس ميبيند و دچار وسواس ميشود، اين احتمال وجود دارد که فرزندشان قرباني شده باشد.
نکته ديگر آن که خانوادهها بايد در چنين شرايطي بهموقع براي درمان اقدام کنند، اما متاسفانه در موارد زيادي خانوادهها وقتي ميفهمند فرزندشان دچار آزار فيزيکي عميق نشده است، ماجرا را به طور کامل رها ميکنند و به دنبال درمان روانشناختي فرزندشان نميروند. همچنين بايد توجه داشت ترس از برچسبهايي که اطرافيان به قربانيان تجاوز ميزنند، جزو مهمترين نگرانيهايي است که آنها دارند. يعني معمولا قربانيان تجاوز از اين ميترسند که نزديکانشان به آنها بگويند خود تو باعث شدي اين اتفاق رخ دهد و همين احساس شرم ايجادشده در قرباني تجاوز معمولا مسير درمان را طولاني ميکند، زيرا اول از همه بايد به او ثابت شود قرباني شدن لزوما به خاطر نقص يا گناه او نبوده است.
در اين شرايط هم وقتي درمان اين افراد براي سالها رها ميشود، آنها در تمام طول عمر احساس قرباني بودن را بهتنهايي روي دوش خود حمل ميکنند. بنابراين حتما لازم است اطرافيان قربانيان تجاوز رابطه همدلانهاي با آنها برقرار کنند و به جاي سرزنش اين افراد، کاري کنند که آنها مجدد بتوانند عزت نفس خود را بازيابي کنند. اما اگر نزديکان قربانيان تجاوز اين کارها را انجام ندهند، ممکن است تبعات جبرانناپذيري در زندگي عزيزانشان ايجاد شود و حتي گاهي اين احتمال وجود دارد که قربانيان تجاوز در صورت نداشتن حمايت اجتماعي تا پايان عمر خط بطلاني روي مالکيت خود بر بدنشان بکشند و بعد از آن تن به هر رابطهاي بدهند.