شربت متادون جان کودک 6 ساله را گرفت

خراسان/ نمي دانم يک انسان تا چه حد توان ايستادگي در برابر ضربه هاي هولناکي را دارد که به خاطر سوءمصرف مواد افيوني بر روح و روان و زندگي اش وارد مي شود. امروز من به خاطر اعتياد همسرم به موادمخدر صنعتي نه تنها زندگي آشفته اي دارم بلکه دخترم را نيز به همين دليل از دست داده ام و ... اين ها بخشي از اظهارات زن 34ساله اي است که براي نجات زندگي اش از آلودگي هاي مواد افيوني دست به دامان قانون شده بود.
اين زن جوان که به دنبال روزنه اي براي رهايي همسرش از چنگ اعتياد بود، درباره سرگذشت وحشتناک خود به کارشناس اجتماعي کلانتري سپاد مشهد گفت: 15سال بيشتر نداشتم که با «فرمان» ازدواج کردم. او از اقوام پدرم بود و تنها به دليل لجبازي پدر و مادرم با يکديگر مجبور شدم پاي سفره عقد بنشينم. با آن که مي دانستم نامزدم شيره و ترياک مصرف مي کند اما نوجواني نادان بودم و هيچ گونه آگاهي در اين باره نداشتم.
همسرم چند بار ترک کرد اما دوباره مصرف موادمخدر را از سر گرفت. اگرچه روزگار سختي را مي گذراندم و همه درآمد شوهرم صرف خريد موادمخدر مي شد ولي من به اميد روزهاي بهتر اين سختي ها را تحمل مي کردم و به تربيت دو فرزند کوچکم مي پرداختم تا اين که روزي دختر شش ساله ام دچار سرماخوردگي شد و بيماري به برادرش هم سرايت کرد.
من هم براي آن که دوباره پول ويزيت و دارو و درمان ندهم، شيشه شربت سرماخوردگي را از يخچال برداشتم و يک قاشق غذاخوري به دخترم دادم، اما چون پسرم کوچک تر بود براي او يک قاشق چاي خوري ريختم. هنوز نيم ساعت از اين ماجرا نگذشته بود که احساس کردم حال فرزندانم وخيم شده است. با اضطراب و نگراني آن ها را به مرکز درماني رساندم ولي تلاش پزشکان براي نجات دخترم بي نتيجه ماند و جگرگوشه ام مقابل چشمان وحشت زده من جان سپرد.
وقتي پزشکان علت مرگ او را مسموميت با داروي مخدردار بيان کردند، تازه فهميدم همسرم ته مانده شربت سرماخوردگي را خالي کرده و داخل آن شربت مخدردار متادون را براي مصرف خودش ريخته بود. از آن روز به بعد ضربه روحي شديدي به من وارد شد چرا که خودم را مقصر مرگ دخترم مي دانستم، اگرچه يک سال بعد، خداوند دختر زيباي ديگري را به من عطا کرد ولي اعتياد همسرم هر روز زندگي مرا آشفته تر مي کرد و من هيچ وقت نمي توانستم چهره دختر نازنينم را در لحظه مرگ فراموش کنم، چرا که او با نگاه معصومانه اش قلبم را تکان مي داد.
خلاصه گرايش همسرم به سمت موادمخدر صنعتي روزگارم را سياه کرده بود. ديگر شغلي نداشت و کسي به او اعتماد نمي کرد. به ناچار به زباله گردي و جمع آوري ضايعات مي پرداخت ولي زماني که ضايعات را به منزل مي آورد، همسايگان اعتراض مي کردند و من مجبور مي شدم با اصرار صاحبخانه منزل اجاره اي را تخليه کنم. در هيچ منزل اجاره اي بيشتر از شش ماه دوام نمي آورديم.
چند بار او را با دستمزد کارگري خودم در مرکز ترک اعتياد بستري کردم ولي به محض اين که از آن مرکز مرخص مي شد، به شدت مرا کتک مي زد و آزار مي داد که چرا او را بستري کرده ام! آن قدر فرش هاي منزل را به خاطر ضايعات کثيفي که همسرم به خانه مي آورد، شسته ام که ديگر به انواع بيماري هاي روماتيسم دچار شده ام.
اين در حالي است که بعد از شيوع کرونا من هم کارم را از دست داده ام و خانواده همسرم نيز هيچ کمکي به من نمي کنند. از طرف ديگر براي آن که همسرم سر و صدا راه نيندازد و آبروريزي نکند، در بيشتر اوقات از همسايگان پول قرض مي کنم تا او براي خودش موادمخدر بخرد.
حالا هم مدتي است که در غياب من، پسر 13ساله و دخترم را براي خريد موادمخدر به همراه خودش نزد فروشندگان موادمخدر مي برد و من مي ترسم آن ها را نيز معتاد کند ولي او مدعي است که براي فريب پليس، کودکان را با خودش مي برد تا کمتر مورد ظن نيروهاي انتظامي قرار گيرد.
ديگر نمي توانم اين وضعيت را تحمل کنم اما به خاطر فرزندانم به طلاق هم نمي انديشم چرا که نگران آينده فرزندانم هستم .اکنون به دنبال راه چاره اي هستم تا زندگي ام را از اين آشفتگي و بي سر و ساماني نجات دهم. شايان ذکر است، به دستور سرگرد جعفر عامري(رئيس کلانتري سپاد مشهد) اقدامات قانوني براي معرفي همسر زن جوان به مراکز ترک اعتياد صورت گرفت و از سوي ديگر بررسي هاي روان شناختي و حمايتي از اين زن در دايره مددکاري اجتماعي کلانتري آغاز شد.