قتل همسر مقابل چشمان فرزندان

آخرين خبر/ مرد جوان که بهخاطر سوء ظن به همسرش او را به قتل رسانده بود، صبح ديروز در حالي در دادگاه کيفري استان تهران محاکمه شد که قتل را انکار کرد و مدعي شد اعترافاتش به خاطر بازداشت نشدن دختر نوجوانش بوده است.
رسيدگي به اين پرونده از 2 سال قبل با گزارش درگيري مرگبار خانوادگي در منطقه فرحزاد تهران آغاز شد. وقتي مأموران به صحنه جرم رفتند متوجه شدند زن جواني بهنام آمنه 29ساله بعد از درگيري با شوهرش به قتل رسيده است. با بررسيهاي مأموران، دختر نوجوان اين زوج مدعي شد پدرش اکبر 31ساله مادرش را با ضربات چاقو به قتل رسانده است بدين ترتيب اکبر بازداشت شد و پس از اعتراف صريح به قتل و تحقيقات تکميلي کيفرخواست عليه او به اتهام مباشرت در قتل عمد همسرش صادر شد و صبح روز گذشته در شعبه 2 دادگاه کيفري استان تهران محاکمه شد. در ابتداي اين جلسه 6 فرزند متهم و مقتول در دادگاه حاضر شده و فرزندان بزرگ اين زوج از پدرشان اعلام گذشت کردند اما از سوي رئيس قوه قضائيه براي فرزندان صغير اين زوج درخواست ديه شد.
سپس نماينده دادستان درخصوص کيفرخواست صادره گفت: متهم دو سال قبل در خانهاش و مقابل چشمان دختر بزرگش که در آن زمان 17 ساله بوده است همسرش را به قتل رسانده و جسدش را در خانه رها کرده است. متهم و مقتول 18 سال با هم زندگي کرده بودند و با شغل کارگري امرار معاش ميکردند. پس از آن دختر بزرگ خانواده به جايگاه رفت و در مورد اين ماجرا عنوان کرد: مدتي بود پدرم به خاطر سوء ظني که به مادرم داشت با او درگيري و اختلاف داشت و مادرم را کتک ميزد. اختلاف آنها آنقدر بالا گرفت که يکبار پدرم عليه مادرم با اين عنوان که او با کسي رابطه دارد شکايت کرد ولي چون نتوانست ادعايش را ثابت کند مجبور شد رضايت دهد تا اينکه روز حادثه دوباره آنها بحث کردند و کارشان به دعوا کشيد که مادرم با عصبانيت فرياد زد از دستت خسته شدم طلاقم بده اما همين جمله باعث شد پدرم يک لحظه آدم ديگري شود و با چاقو به جان مادرم افتاد. من سعي کردم جلوي او را بگيرم ولي چون خواهر و برادر کوچکم ترسيده بودند و جيغ ميکشيدند به سراغ آنها رفتم که به يکباره ديدم مادرم در حالي که خون زيادي از گردنش بيرون ميريخت به زمين افتاد. من نزديکش رفتم ومتوجه شدم پدرم رگ گردنش را زده است بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم اما وقتي تکنسينها آمدند بعد از معاينه گفتند مادرم فوت کرده است.
پسر 15 ساله مقتول هم پس از خواهرش در جايگاه ايستاد و گفت: من روز حادثه سرکار بودم و با اينکه براي ما مسجل شده که پدرمان قاتل است اما رضايت داديم تا بيشتر از اين تنها نشويم. با رفتن مادرمان خيلي اذيت شديم و نميخواهيم پدرمان را هم از دست بدهيم.
در ادامه متهم به جايگاه رفت و با رد اتهام قتل عمد گفت: من با همسرم درگير شدم و چند ضربه هم به او زدم اما ضربهاي به گردن آمنه نزدم در جريان بازجويي هم اين موضوع را به بازپرس گفتم اما او حرفم را قبول نکرد و گفت اگر اعتراف نکنم دخترم را بازداشت ميکند و به همين خاطر من فداکاري و اعتراف کردم.
در اين هنگام قاضي زالي به متهم گفت: بازپرس چرا بايد يک دختر نوجوان و بيگناه را بازداشت کند؟ آيا حاضر هستي اين حرف را مقابل بازپرس هم بگويي؟
متهم پاسخ داد: قبول دارم که زنم را با چاقو زدم اما ضربات من بهصورت و بازويش بود و ضربهاي به گردنش نزدم.
قاضي تأکيد کرد: تو خودت قبل از اينکه بازپرس سؤالي بپرسد درباره ضربه زدن به گردن همسرت اعتراف کرده اي. در واقع اول اقرار کردي و بعد انکار. اگر بازپرس تو را وادار کرده بود اول بايد انکار ميکردي و بعد اقرار. اين مسأله نشان ميدهد که واقعيت را نميگويي! پس از متهم وکيلش به جايگاه رفت و با طرح ادعاي تازهاي عنوان کرد: موکل من با اعتقاد به مهدورالدم بودن همسرش را به قتل رسانده است. با اين حال حالا که موکل من قتل را رد ميکند، من هم تاکيد ميکنم او با خواست خودش به قتل اعتراف نکرده و حالا هم خواستار برائت او هستم. پس از آن قضات براي صدور رأي وارد شور شدند.