آرمان دوباره به قصاص محکوم شد

روزنامه شهروند/ هيأت قضائي دادگاه کيفري استان تهران بار ديگر حکم بر اعدام آرمان داد. پسر جواني که هفت سال قبل به جرم قتل دختر مورد علاقهاش دستگير و در اين مدت پروندهاش با فراز و نشيب زيادي روبهرو شد. او که يک بار تا پاي چوبه دار رفته بود، درست در لحظات آخر دوباره به زندگي برگشت و به او مهلت دادند؛ مهلتي که حالا هشت ماه از آن ميگذرد.
بيستودوم شهريور بود که آرمان براي بار دوم محاکمه شد. وقتي درخواست اعاده دادرسي او پذيرفته شد، دوباره براي رسيدگي به پروندهاش به دادگاه کيفري يک استان تهران برگشت. بعد از هفت سال رفت تا جزئيات کشتهشدن دختر مورد علاقهاش را بازگو کند. اما باز هم قتل غزاله را انکار کرد. «غزاله پايش سُر خورد و روي زمين افتاد. از ترس جسدش را درون سطل زباله انداختم.» اين تنها ادعايي است که آرمان در مقابل هيأت قضائي داشت اما اينکه جسد کجاست، هنوز هم مشخص نيست و در اين دادگاه نيز باز هم مشخص نشد.
در آن جلسه که در شعبه پنجم دادگاه کيفري استان تهران خانواده غزاله براي قاتل دخترشان قصاص خواستند، در ابتداي جلسه نماينده دادستان کيفرخواست را خواند و گفت که با اينکه جسد مقتول کشف نشده اما همه شواهد و مدارک ازجمله اعترافات اوليه متهم عليه اوست و براي همين او را مجرم شناخته و برايش درخواست مجازات قانوني دارم. در ادامه مادر غزاله گفت: «هنوز هم نميتوانم آن روزها را فراموش کنم. روزهايي که خانه به خانه به دنبال تنها دخترم ميگشتم. دختري که باهوش بود و اميدهاي زيادي براي آيندهاش داشت. من خانه به خانه به دنبالش گشتم تا به آرمان رسيدم. زجر کشيدم تا فهميدم دخترم آخرين بار کجا بوده؛ تازه بعد از آن بود که آرمان اعتراف کرد. من به عنوان يک مادر چندين روز زجر دلواپسي را تحمل کردم تا بالاخره خودم توانستم عامل نابودي زندگي دخترم را پيدا کنم. براي همين قصاص ميخواهم. قاتل دخترم آرمان است و بايد اعدام شود.»
با اين حال آرمان که حالا ٢٥ سال دارد، همچنان منکر قتل شده و گفته است: «اتهام قتل عمد را قبول ندارم. من غزاله را دوست داشتم و دليلي نداشت که بخواهم او را به قتل برسانم. غزاله خودش زمين خورد. من او را نکشتم. من و غزاله قرار بود با هم ازدواج کنيم. من عاشق او بودم. روز حادثه خانوادهام در خانه نبودند. فقط برادر کوچکم بود. غزاله به خانه ما آمد. بعد از کمي صحبت خواست از آنجا برود که پايش سر خورد و زمين افتاد. سر غزاله به ديوار خورد و بر اثر شدت ضربه جان باخت. من که بهشدت ترسيده بودم جنازه را در کيسهاي نايلوني گذاشتم. او جان باخته بود و من هم از ترس اينکه خانوادهام متوجه نشود، جسدش را برداشتم و در سطل زبالهاي در ميدان مينا که نزديک خانهمان است، انداختم. فرداي همان روز هم رفتم و کفش و کيف غزاله را درون همان سطل زباله انداختم. ديگر نميدانم چه اتفاقي براي جسد غزاله افتاده است. باور کنيد من از ترسم و از روي بچگي بعد از دستگيري به قتل اعتراف کردم. در صورتي که من مرتکب قتل نشدهام.»
پس از پايان جلسه هيأت قضائي وارد شور شدند تا اينکه درنهايت صبح ديروز حکم دوباره قصاص آرمان از سوي قضات شعبه پنجم دادگاه کيفري صادر شد.