نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

ناگفته‌های پرستاران از 270 روز نبرد با کرونا

منبع
فارس
بروزرسانی

فارس/ از شروع صحبت‌ها مشخص است که حرف‌ها و ناگفته‌هاي زيادي براي گفتن دارند، سوال اولمان خيلي زود به جواب مي‌رسد، مي‌پرسم از حال و هواي روزهاي اول برايمان بگوييد چرا با وجود ترس و استرس، آن روزها صحنه را ترک نکرديد؟ نگاهي تعجب آميز به يکديگر مي‌کنند و برايمان از 270 روز مبارزه با کرونا مي‌گويند.

حالا ۹ ماه از شيوع بيماري کرونا مي‌گذرد، خيلي‌ها در روزهاي ابتدايي پاي کار بودند، آن روزها حال و هواي شهرها با حالا تفاوت داشت، گروه‌هاي جهادي در ميدان پا به پاي کادر درمان و پرستاران مشغول به کار بودند، مردم شهر داوطلبانه و خودجوش کارگاه‌هاي توليد ماسک راه اندازي کرده بودند و تلاش مي‌کردند هرطور که شده کمک حال پرستاران باشند هرچند اين روزها هنوز هم در گوشه و کنار شهر برخي از گروه‌هاي جهادي دست از کار نکشيدند و مشغول ارائه خدمات هستند اما پرستاران و کادر درمان بودند که همچنان پاي کارند و نگران حال مردم و بيماران.

به اندازه ۲۷۰ روز پر اضطرابي که در ميان بيماران کرونايي خدمت کردند حرف براي گفتن دارند. وقتي پاي صحبتشان مي‌نشينيم، نمي‌دانند گلايه و درد دل کنند يا از درخواست‌هايشان بگويند يا به مردم هشدار دهند که کرونا هنوز هم تمام نشده و ما محتاج کمک‌ و ياري شما هستيم، چند ماهي است از کارانه خبري نيست و معوقات پرداخت نشده است اما پرستاران همچنان سينه ستبر کرده‌اند در برابر اين ويروس عاشقانه در سنگر مبارزه ايستاده‌اند.

از شروع صحبت‌ها مشخص است که حرف‌ها و ناگفته‌هاي زيادي براي گفتن دارند، سوال اولمان خيلي زود به جواب مي‌رسد، مي‌پرسم از حال و هواي روزهاي اول برايمان بگوييد چرا با وجود ترس و استرس آن روزها صحنه را ترک نکرديد؟ نگاهي تعجب آميز به يکديگر مي‌کنند، گويي سوالي عجيب مطرح شده است، «ليلا سليماني، پرستار بيمارستان اميراعلم» سر صحبت را باز مي‌کند، از اسفند ماه که بيماري کرونا در کشور شروع شد بيمارستان ما اعلام آمادگي کرد که بخشي را براي پذيرش بيماران مبتلا به کرونا اختصاص دهد، در آن دوران من در بخش آي سي يو فعاليت مي‌کردم و در بازه‌اي هم در بخش ترياژ بيماران تنفسي مشغول به کار شدم، راستش را بخواهيد اوايل شيوع بيماري ترس و وحشت زيادي در جامعه حاکم بود و حتي برخي پرستاران نيز اعلام مي‌کردند که حاضر نيستند در بخش کرونا فعاليتي داشته باشند، اما اغلب همکاران من به فعاليت ادامه دادند هرچند برخي از همکاران ما نيز به دليل اينکه مبتلا به بيماري زمينه‌اي بودند در بخش‌هاي عادي مشغول به کار شدند، برخي از همکاران ما با اينکه فرزند کوچک داشتند حاضر نشدند ميدان را خالي کنند، بالاخره ما پرستاريم و خالي کردن ميدان کار ما نيست. خانواده با حضور شما در بخش کرونا مخالفتي نداشتند؟ «راستش را بخواهيد خانواده من در جريان پذيرش بيماران کرونا در بيمارستان نبود و بعد از چند وقت متوجه شدند، در آن دوران ترس از بيماري در آحاد مردم مشاهده مي‌شد و خداراشکر پس از گذشت يک ماه که متوجه اين موضوع شدند نيز مخالفتي با حضور من در بيمارستان نداشتند.»

*پدرم جانباز شيميايي است اما تشويقم کرد به جنگ کرونا بروم

«مطهره غلام‌عليان، ديگر پرستار بيمارستان اميراعلم» ادامه حرف همکارش را مي‌گيرد و توضيح مي‌دهد: همان روزهاي اول بيماران کرونا در بخش ما بستري شدند و اولين شيفتي و پس از گذراندن اولين شيفت در بخش کرونا وقتي به منزل رسيدم به خانواده اعلام کردم، حقيقتش فکر مي‌کردم پدرم با اين موضوع مخالفت کند به دليل اينکه پدر من جانباز شيميايي است و با مشکلات ريوي دست و پنجه نرم مي‌کند و اين بيماري برايش خطرناک است اما بر خلاف انتظام خانواده من را تشويق کردند که به بيماران کرونايي خدمت کنم، روزهاي ابتدايي وضعيت تجهيزات بيمارستان کامل نبود اما با کمک خدا روزهاي سخت را پشت سر گذاشتيم و خوشبختانه به بيماري مبتلا نشدم و به خانواده نيز انتقال ندادم.

مي‌پرسم روزهاي اول از ترسي از بيماران کرونا نداشتيد؟ بدون درنگ پاسخ مي‌دهد «نه! ما وقتي فارغ‌التحصيل شديم سوگند خورديم و پاي قسممان مانديم، آن روز که سوگند خورديم فکرش را هم نمي‌کردم روزي با اين بيماري منحوس مواجه شويم اما وقتي با بيماران کرونا مواجه شدم ناخوداگاه ياد اين سوگند افتادم و گفتم شايد اين بيماري براي خانواده من هم پيش ايد و با خودم گفتم اگر روزي يکي از عزيزان ما هم روي تخت بيمارستان بود حاضر نبودم کمک حالش باشم؟»

*ناگهان بيمارستان ميدان جنگ شد

نوبت به مهمان سوممان مي‌رسد، مهماني که به همراه دختر خردسالش در جمعمان حضور يافته، امروز روز استراحتش بوده و براي اينکه بتواند از اين فرصت استفاده کند و دقايق بيشتري را کنار فرزندش باشد او را در آغوش گرفته و در جمع ما حاضر شده است. از صحبت‌هايش معلوم است که روزهاي سخت‌تري را پشت سر گذاشته اما اراده و دلسوزي‌اش باعث شده تا همچنان پاي کار خدمت به بيماران کرونا بماند. «سيما شايان‌مهر، پرستار بخش آي سي يو بيمارستان اميراعلم» سوال ما را اينگونه پاسخ مي‌دهد: پرستار ICU کرونا در واقع در خط مقدم بيماري کرونا است، خوشحالم که پرستاري را براي تحصيل انتخاب کردم و خوشحالم که مي‌توانم در اين شرايط سخت و بحراني به هموطنانم خدمت کنم، شرايط دشوار است اما بايد با صبر و حوصله اين روزها را گذارند. مي‌پرسم وضعيت روزهاي اول شيوع بيماري در آي سي يو چگونه بود؟ « روزهاي اوب تنها دو بيمار در آي سي يو داشتيم و به دليل اينکه اقلام حفاظتي در دسترس نبود همه پرستاران ترس داشتند و بيماران در دو اتاق ايزوله بستري شدند، طي دو روز و در يک چشم بهم زدن تعداد بيماران زياد شد و خيلي زود تخت‌هاي ما درحال پر شدن بود، انگار که وارد ميدان جنگ شده بودم! اسفند دارو و تجهيزات در درسترس نبود و ديدن زجر بيماران براي ما خيلي سخت بود.

*به همه مي‌گوييم درخانه بمانيد، خودمان از خانه رفتن مي‌ترسيم!

خانم سليماني باور دارد پرستار بايد عاشق کارش باشد و با اينکه درحال نزديک شدن به روزهاي بازنشستگي است علاقه‌اي به خانه نشيني ندارد، فکر و خيال جدايي از کارش آزار دهنده است و تأکيد دارد براي يک لحظه هم از خدمت به بيماران کرونا پشيمان نيست و حتي اگر باز هم به روزهاي اول برگردد همين مسير طي شده را انتخاب خواهد کرد؛ مي‌گويد « کرونا ذهنيت بدي را براي بيماران ايجاد کرده است و بسياري از بيماران فکر مي‌کنند که پايان اين بيماري مرگ است؛ نود درصد پرستاران کرونا به فکر خودشان نيستند و به اين موضوع فکر نمي‌کنند که ممکن است درگير بيماري شوند و بستري شوند، اما اين نگراني را دارند که بيماري را به کسي انتقال ندهند، هميشه به همه توصيه مي‌کنيم براي اينکه به بيماري مبتلا نشويد در خانه بمانيد اما راستش را بخواهيد ما به دليل اينکه در ارتباط مستقيم با بيماران مبتلا به کرونا هستيم از خانه رفتن و انتقال ناخواسته بيماري به ديگران مي‌ترسيم. پايمان که منزل مي‌رسيد خودمان را در اتاقي قرنطينه مي‌کرديم، ما که بحران نديده بوديم سنمان هم به جنگ و دفاع مقدس قد نمي‌دهد اما واقعا هم بحران را ديديم هم ميدان جنگ را. اين بحران تجربه سختي بود، چون بيماري درماني نداشت اما خوشبختانه امروز وضعيت بيماران بهتر شده و خدمات درماني و دارويي بيشتري به بيماران ارائه مي‌شود».

*تلخ و شيرين درمان بيماران کرونا

وقتي صحبت از مرگ بيماران کرونايي مي‌شود صدايش ناخواسته مي‌لرزد، گويي آن صحنه‌هاي تلخ براي لحظه‌اي از ذهنش عبور مي‌کند با اين حال تلاش مي‌کند بغضش را فرو ببرد و به صحبت‌هايش ادامه دهد: فقدان براي همه سخت است اما مرگ يک بيمار براي پرستار سخت‌تر است، ما همه توان خودمان را براي کمک به بيمار به کار مي‌گرفتيم همکاران من از شروع تا پايان شيفت لحظه‌اي وقت استراحت نداشتند و وقتي مي‌ديديم که تلاش‌هاي بي وقفه ما بي نتيجه ماند و بيمار جلوي چشمان ما جانش را از دست مي‌داد از لحاظ روحي و رواني خيلي تحت تاثير قرار مي‌گرفتيم». خانم غلام‌عليان در تکميل صحبت‌هاي همکارش مي‌گويد: البته همه لحظه‌هاي کار پرستاري هم تلخ نيست وقتي مي‌بينيم که بيماري ترخيص مي‌شود هم همه وجودمان مي‌شود ذوق و شوق.» از بي‌مهري برخي خانواده‌ها در روزهاي شروع بحران کرونا در کشور گلايه مي‌کند و مي‌گويد: فراموش نمي‌کنم، آن روزها برخي خانواده‌ها از ترس ابتلا به بيماري پدر و مادرشان را در بيمارستان رها مي‌کردند، ترس طبيعي بود نمي‌شد به آنها خرده گرفت اما در همين شرايط همکاران بهيار و کمک بهيار ما بيماران را تنها نگذاشتند، اين صحنه‌ها هم دلخراش بود هم زيبا».

*کرونا ورق را برگرداند

خانم غلام‌عليان به کار کردن در بيمارستان در روزهاي قبل شيوع کرونا اشاره مي‌کند، به روزهايي که اصلا علاقه‌اي به کار پرستاري نداشته و حتي فکر اينکه از فردا به سراغ شغل ديگري برود هم به سراغش مي‌آمده اما گويي کرونا ورق را برگردانده است، ادامه مي‌دهد: بعد از شروع کرونا احساس مفيد بودن کردم، اين حس به من دست داد که مي‌توانم براي هموطنانم و نجات جان آنها تلاش کنم، از آن روز به بعد منتظرم دوران طرحم تمام شود و در اين رشته بمانم».

*اين صحنه‌ هيچوقت از خاطرم پاک نمي‌شود

بي تکلف‌ و آسوده سخن مي‌گويد، تا به خاطرات تلخ مي‌رسيم تلاش مي‌کند با يک شوخي ساده و تعريف خاطره‌اي جالب از اين روزهاي سخت، غبار غم را از فضا بزدايد، اما حالا با سوال سخت ما مواجه شده از او مي‌پرسم تلخ‌ترين خاطره اين روزها چه بود؟ پاسخ مي‌دهد: «در بخش کرونا همراه و ملاقاتي بيماران ممنوع است مگر اينکه همراه بيمار بخواهد وسيله‌اي را براي بيمار بياورد، و آن وسيله توسط نيوري خدماتي يا بهيار به دست بيمار برسد. بيمار خانم 65 ساله‌اي داشتم که دو فرزند پسر داشت، يک روز براي ملاقات مادرشان به بيمارستان آمدند و اصرار داشتند که براي چند لحظه مادرشان را ملاقات کنند اما ما اجزاه اين کار را به آنها نداديم و آنها را توجيه کرديم که با آمدن به بخش آي سي يو ممکن است به بيماري آلوده شويد و بيماري را به ديگران انتقال دهيد، آن روز پسر اين خانم خيلي اصرار داشت که مادر را ببيند، آن شب گذشت و دو روز بعد که در شيفت حاضر شدم متوجه شدم که مادر ديگر در بين ما نيست». با صداي لرزان حرف‌هايش را ادامه مي‌دهد « صحنه خواهش و تمناي فرزندان از ذهنم بيرون نرفته و هميشه با خودم مي‌گويم چرا آن روزهاي آخر اجازه ملاقات مادر را ندادم».

*پزشک ميگفت بيمار زنده نمي‌ماند اما ما معجزه ديديم

خانم شايان‌مهر بر اين باور است که اين روزها براي ما با روزهاي اوج بحران تفاوت چنداني ندارد، شايد تا حدودي مراجعه بيماران بستري کاهش يافته باشد اما پرستار آي سي يو در در خط مقدم است، با ترشحات بيمار ارتباط مستقيم دارد و شايد همين موضوع يوده که باعث شده برخي از اقوام و دوستان اصرار داشته باشند که استعفا بدهد. مي‌گويد: «وجدانم اجازه اين کار را نداد. شرايط کار در آي سي يو سخت است در موج سوم شرايط ما چندين بار سخت‌تر شد، برخي خاطرات در ذهن ما مي‌ماند و با مرور آنها اشک از چشمانمان جاري مي‌شود. چند روز قبل بيمار ۳۵ ساله‌اي داشتيم که دو فرزند خردسال داشت، اين بيمار تنها يک شب توانست در آي سي يو دوام بياورد و بلافاصله اينتوبه شد، وقتي براي بيمار لوله‌هاي تنفسي گذاشتيم فوق‌العاده بدحال بود و ما هيچوقت انتظار نداشتيم که مقاومت بدن يک فرد جوان اينقدر کم باشد. درصد اشباع اکسيژن خون بيمار 20 درصد بود درحالي که وضعيت نرمال اين عدد ۹۰ است.

براي اين بيمار تلاش زيادي کرديم به پزشک بخش التماس مي‌کرديم که روش‌هاي ديگر درماني را امتحان کند اما لحظه به لحظه صورت بيمار رو به کبودي مي‌رفت، پزشک بيهوشي به ما گفت که براي اين بيمار تلاش نکنيد، وضعيت روحي من به شدت نامساعد بود، آمبوبگ را برداشتم و نيم ساعت بدون وقفه تلاش کردم که بيمار به وضعيت عادي برگردد، بر اثر انجام آمبو دو روز دستانم درد مي‌کرد باورم نميشد که سطح اکسيژن بيمار از ۲۰ درصد به ۷۰ درصد رسيده باشد، وقتي سطح اکسيژن بالا آمد رنگ و روي بيمار بهتر شد و انگار با برگشت بيمار اميد در دلهاي ما زنده شد».

نگراني‌ها و اضطراب همسر بيمار را مرور مي‌کند، اينکه همسر بيمار دو ماه بود که وضع حمل کرده و بدون توجه به اينکه ممکن است خودش به بيماري مبتلا شود بالاي سر همسرش حاضر مي‌شد، قطره اشکي روي صورتش جاري مي‌شود و ادامه مي‌دهد: هيچوقت باورم نمي‌شد که اين بيمار بهبود پيدا کند، حالا دو روز است که بيمار از بيمارستان ما مرخص شده است و دو روز قبل همسر بيمار با خوشحال برايمان تاج گل آورد و اينکه مي‌ديدم با خوشحالي و شادي درکنار هم درحال صحبت‌کردن هستند شاد مي‌شدم». فرزند خردسالش را به آغوش مي‌کشد و مي‌گويد «اين صحنه‌ها براي ما پرستاران فراموش نشدني است من فرزند و خانواده‌ام را به خدا سپردم و اميدم به خداست».

*آمارهاي اعلامي توسط وزارت بهداشت برايمان محسوس است

صحبتمان به وضعيت بيماران و تجارب کادر درمان در اين دوران شيوع کرونا که مي‌رسد خانم سليماني پيش قدم مي‌شود و پاسخ مي‌دهد:« اوايل شيوع کرونا بيماران مسن بودند و به ندرت بيماران ۳۰ تا ۴۰ ساله بودند اما حالا رنج سني ۳۰ تا ۶۰ سال است. ميانگين بستري بيماران بر حسب دارويي که بايد بگيرند، يک هفته است». ميپرسم درباره‌اي از زمان شاهد افزايش مرگ و مير بيماران بوديم از نظر شما دليل اين اتفاق چيست؟ ايا با کمبو امکانات مواجهيم؟ مي‌گويد: « تعداد مبتلايان زياد شده است و يکي از موفقيت هاي کشور ما اين بود که موج اول را در اسفندماه خيلي خوب کنترل کرديم. در فروردين تعداد بستري هاي ما خيلي کم بود و حتي برخي روزها مراجعه کننده نداشتيم. اما در يک ماه اخير آمار مبتلايان بسيار بالا رفت چون سرايت کرونا بسيار زياد شده است. خوشبختانه امروز روش‌هاي درماني ما متنوع شده يعني چندين پروتکل درماني براي درمان کوويد وجود دارد، تجهيزات پزشکي هم کم نشده حتي اسفندماه دستگاه‌هايي را نداشتيم که الان براي ما تأمين شده است».

مي‌پرسم برخي از مردم بر اين باورند که آمارهاي اعلام شده از سوي وزارت بهداشت واقعي نيست، با توجه به اينکه شما در بخش کرونا مشغول هستيد آيا بالا يا پايين رفتن آمار را احساس مي‌کنيد؟ خانم سليماني خيلي قاطع پاسخ مي‌دهد: «وقتي اخبار را دنبال مي‌کنيم براي ما محسوس است که با افزايش آمار تعداد تخت‌هاي بستري و مراجعه بيماران افزايش مي‌يابد و با کاهش آمار نيز شاهد خالي شدن تخت‌هاي بيمارستان هستيم، ما موردي نداشتيم که بگوييم تخت نداريم و بيمار را بستري نکنيم. حتي بيمار را به بخش آي سي يو مي برديم و فوت بيمار در بخش‌هاي عادي بسيار نادر است. در خصوص بالا رفتن آمار فوتي ها نمي توان دليل مشخصي را ذکر کرد زيرا بسياري از کشورها هم که بيماري را خوب مديريت کرده بودند دوباره درگير شدند و موج هاي مختلف را مانند ما تجربه کردند. مرگ هاي ناگهاني هم يکي ديگر از تجربيات در بيماران مبتلا به کرونا بوده است. دليل مرگ هاي ناگهاني در مبتلايان هم به دليل سکته قلبي و مشکلات تنفسي بوده است و اغلب آن ها بيماري زمينه اي داشته‌اند اما جواناني هم هستند که بيماري زمينه‌اي ندارند و حتي خانواده بيمار سابقه بيماري زمينه‌اي نداشته‌اند».

*تعداد بيماران جوان افزايش يافته است

خانم سليماني در ادامه به افزايش مراجعه بيماران جوان به بيمارستان اميراعلم اشاره مي‌کند و توضيح مي‌دهد: «در موج سوم مبتلايان و فوتي هاي ما در جوانان بدون بيماري هاي زمينه اي هم افزايش يافته است. ولي در موج اول و دوم سن بالا و بيماري زمينه اي در مبتلايان شايع بود. افرادي هستند که بدون داشتن علامت مبتلا به کوويد هستند و ناقل هستند به همين دليل گفته مي شود که حتي يک نشانه سرماخوردگي هم که داريد خود را قرنطينه کنيد و هنگام خروج از منزل حتما از ماسک استفاده کنيد زيرا امکان ناقل بودنتان زياد است. دليل افزايش مبتلايان از همين ناقلين بي علامت است زيرا مريض علامت دار و بدحال در قرنطينه مي ماند و بيرون نمي رود احتمال انتقال بيماري توسط وي کمتر است اما کسي که ناقل است و علامت ندارد، بيماري را منتقل مي‌کند. بسياري از همراهان بيماران نيز ناقل هستند البته اعمال محدوديت‌ها بر کاهش آمار اثر داشته است».

*اغلب بيماران در جمع‌هاي خانوادگي حضور دارند

خانم غلام‌عليان در تکميل صحبت‌هايش همکارش توضيح مي‌دهد: «وقتي بيمار بستري مي شود يک تاريخچه از بيمار مي‌گيريم که در ۵۰ درصد موارد عنوان مي‌کنند در دو هفته اخير يا مسافرت بوده‌اند، يا مهماني يا مجلس ختم بوده‌اند و يا بالاخره در يک دورهمي شرکت کرده‌اند. اسفندماه ما خيلي فشرده کشيک داديم اما با آمدن نيرو در فروردين و ارديبهشت شرايط بهتري داشتيم اما در موج سوم کشيک زياد داشتيم و تعداد بيمار هم زياد شد. خانم شايان‌مهر در ادامه مي‌گويد: «اسفندماه و فروردين همراهان بيماران وحشت از کرونا داشتند و اصلا وارد بخش نمي‌شدند فقط تلفني جوياي حال بيمارشان بودند اما الان همراهان آگاهي و اميد دارند که بيمارشان بهبود ميابد و پشت در مي‌مانند مي‌خواهند بدانند بيمارشان چه درماني مي‌گيرد. بيماري هم داشتيم سي ساله که هيچ کس از نزديکانش او را همراهي نکردند و فقط پرستاران و بهياران او را کمک مي‌کردند».

خانم غلا‌م‌عليان بازهم تلاش مي‌کند فضا را به سمت و سوي شوخي ببرد و در بين صحبت‌هايش با شوخي اشاره‌اي هم به محدوديت‌هاي تردد مي‌کند و مي‌گويد: « محدوديت تردد براي ما خوب نبود، از ما پلاک خودرو گرفتند و جريمه هم شديم» با گفتن اين حرف صداي خنده جمع بلند مي‌شود انگار بقيه هم از اين موضوع رضايت چنداني ندارند، خانم سليماني مي‌گويد: ما که ماشين نداريم ولي فکري به حال تردد شبانه ما نشده حتي گاهي وسيله براي رفتن به منزل هم پيدا نمي‌شود!».

*تاثير دعاي خبر بيماران را در زندگي ديدم

از تأثير کرونا بر زندگيشان مي‌پرسم، اينکه کرونا و کمک رساني به بيماران کرونايي چقدر در روحيه معنويشان تاثير گذاشته است، خانم غلام‌عليان با کمي تامل مي‌گويد که «بعد از کرونا نگاهم به زندگي عوض شده و بيشتر درک کردم که زندگي فاني است و خيلي وقت‌ها قدر چيزهايي که داريم نمي‌دانيم همين اکسيژن و نفس کشيدن. الان نسبت به قبل شکرگزارتر شده‌ام حتي نسبت به ساده‌ترين چيزهايي که دارم؛ ديدم نسبت به شغلم عوض شده و قبلا فکر مي کردم مناسب اين شغل نيستم ولي بعد از کرونا احساس مفيد بودن و خدمت کردن به مردم را دارم و تأثير دعاي آن‌ها را در زندگي‌ام ديدم. از نظر روحي کرونا روي ما اثر گذار بوده است و هر اتفاقي براي بيمار مي‌افتد ما دائما آن را در ميان همکاران مطرح و در مورد وضعيت بيماران حرف مي‌زنيم».

خانم سليماني در ادامه صحبت‌هاي همکارش مي‌گويد: «کادر درمان و پرستاران با کرونا تحت آزمون قرار گرفتند! واقعا از خدا مي خواهم بتوانيم بهتر از پس اين ماجرا بربياييم و دوام بياوريم و حتي به بسياري از اتفاق‌ها توجه نکنيم زيرا معلوم نيست  اين بيماري تا چه زماني با ما هست».

*۱۲ ساعت پوشيدن لباس‌هاي گرم و ماسک‌​

در ادامه صحبت‌ها خانم شايان مهر به سختي کار و وضعيت شيفت‌هاي بيمارستان اشاره مي‌کند و توضيح مي‌دهد: «من شيفت عصر هستم يعني 7 ساعت در محل کار حضور دارم، اما شرايط همکاراني که شيفت شب هستند و 12 ساعت در آن لباس و ماسک‌هاي شيميايي سنگين کار مي کنند، واقعا سخت است.  البته رئيس بيمارستان ما لباس هايي تهيه کرده اند کمي سبک است اما به هرصورت براي بچه هاي شيفت شب باز سخت است. علاوه بر پوشش سخت، ديدن زجر تنفسي بيمار نيز برايمان دشوار است . اميدواريم ماموريت ما به خوبي تمام شود.همکاراني که مبتلا مي شوند و به مرخصي استعلاجي مي روند، فشار کاريشان به بقيه وارد مي شود. هر ماه از يک بخش يک يا دو نفر استعلاجي مي شوند و کمبود نيرو در تمام بيمارستان هاي کشور وجود دارد».

*جاي گروه‌هاي جهادي خالي است

برايم از حضور نيروهاي جهادي در بيمارستان صحبت مي‌کنند و مي‌گويند، موج سوم تفاوت هايي با موج اول داشت و در موج اول نيروهاي داوطلب و خيرين حضور داشتند اما در اين موج افراد داوطلب نداشتيم و بيماران بخش عادي را کمتر کرده و بخش هاي کرونا را ساپورت مي کنيم. يک گروه خير خيلي خوب داشتيم که کمک حال بچه‌ها بودند و در تقويت روحيه کادر درمان موثر بودند، اين گروه با برگزاري مراسمات شاد و جشن تولد سعي در روحيه دادن به ما داشتند و ما را به ياد فعاليت هاي خودجوش زمان جنگ مي انداختند. اما در موج سوم اين فعاليت ها کمتر شده است ولي هنوز کم و بيش به مناسبت هاي مختلف اين فعاليت ها وجود دارد و از نظر من اين کارها خيلي اثرگذار است چون نه وزارت بهداشت نه بيمارستان اين کار را براي ما انجام نمي دهند.

*شرمنده رهبريم

با وجود تحمل 9 ماه سختي کار و ناديه گرفتن مطالباتشان اما يک موضوع مشترک باعث دلگرمي آنهاست آن هم صحبت‌ها و دلگرمي‌هاي رهبر انقلاب؛ خانم سليماني در اين خصوص مي‌گويد: «امروز ما خانم هاي پرستار هم سرباز ولايتيم و اين ماييم که شرمنده رهبريم نه ايشان... رهبري در يک سخنراني خود براي ما دعا کردند و فرمودند «من وقتي ميبينم توي تلويزيون نشان ميدهد که بعضي‌ها عبور مي‌کنند و همين چيز ساده، همين ماسک را نميزنند، وقتي من اين را ميبينم، من از آن پرستار خجالت ميکشم، واقعاً خجالت ميکشم که آنها آن جور دارند فداکاري ميکنند، آن پزشک، آن پرستار، آن وقت اين آدم، جوان يا غير جوان حاضر نيست يک ماسک بزند» بايد گفت رهبرم شرمنده ايم که نتوانستيم به وظيفه مان بهتر عمل کنيم و تعدادفوتي‌ها کمتر باشد.

و بعد از آن يک دلگرمي بيشتري پيدا کردم تا به کارم ادامه دهم؛ من مي گويم که تا پاي جان مقاومت مي کنم و پاي مأموريتم هستم تا رهبري را بتوانيم خوشحال کنيم، اميدواريم روزي اين بيماري منحوس تمام شود و بتوانيم از نزديک رهبرمان را ملاقات کنيم».

*خبري از فوق‌العاده ويژه نيست

مي‌پرسم بارها و بارها در رسانه‌ها از قول مسوولان مختلف وعده پرداخت مطالبات پرستاران به گوش رسيده است در اين خصوص توضيح دهيد: خانم غلام‌عليان پاسخ مي‌دهد که «در قبال کاري که انجام مي دهيم واقعا چيزي دريافت نمي کنيم. قرار است فوق العاده ويژه اي داده شود ولي فقط حرف آن هست اما چيزي نديده ايم. مسأله زشتي که در شبکه هاي اجتماعي و بين مردم مي شنويم اين است که "کار کردن زياد در اين روزها حقتان است چون پولش را مي گيريد!" چند ماهي است که چيزي به نام حق کرونا نگرفته ايم و همچنان کار مي کنيم و ما هيچ ادعايي نداريم اما شنيدن اين حرف ها خيلي زننده است.

چند وقت پيش بالاي سر بيمار کرونايي بودم و کارم را انجام مي دادم وبدون مقدمه بيمار به من گفت: ما مجاني بستري نشده ايم و پولش را مي گيري ...و  در اين مدت يکي از خاطرات بد من اين برخورد مريض است. در محدوديت هاي کرونايي همه کارمندان دولت با يک سوم حضور در محل کار تمام حقوق را مي گيرند ولي ما بايد کامل سر کار باشيم و همان حقوق را بگيريم. در حاليکه مي توانستيم کارمند باشيم و دورکاري کنيم و در کنار بچه و خانواده هايمان باشيم. متأسفانه در همه موقعيت هاي بحراني مثل آلودگي و غيره تنها شغلي که تعطيلي ندارد پرستاران هستند. ما وظيفه خود را انجام مي دهيم و وقتي در اين شغل قرار گرفته ايم بايد وظيفه خود را انجام دهيم. اما ما در حال حاضر در درون يک بيماري هستيم که همه از ان فرار مي کنند اما همان حقوق را ميگيريم و حتي مرخصي هاي ما لغو شد چون همکاران ما بيمار شدند و بايد جايگزين آن ها شويم. تعداد محدودي از همکاران ما بودند که به دليل شرايط جسمي و روحي بعد از کرونا ديگر به کار برنگشتند يا به بيمارستاني رفته اند که سانتر کرونا نبوده است.

مي‌گويم گاهي مي‌شنويم پرستاران خدمات مناسبي به بيماران ارائه نمي‌دهند که شايد دليل اين موضوع هم خستگي بيش از حد باشد، شما هم با اين اتفاق مواجه شده‌ايد؟ خانم شايان مهر مي‌گويد: «بيماران چون همراه ندارند و اکسيژن خونشان پايين است دچار بي حوصلگي هستند و دوست دارند ما را صدا بزنند و با ما صحبت کنند. در حاليکه علاوه بر حفظ مسائل بهداشتي براي حفظ سلامت خودمان، واقعا با داشتن تعداد زياد مريض و کارهاي مختلف درماني، نمي توانيم زمان زيادي را در کنار بيمار باشيم. يکي از شکايات بيماران و همراهانشان اين است که کم به آن ها سر مي زنيم و دليلش هم ترس و بي حوصله بودن است. هر بخش کروناي ما 16 تايي است با دو پرستار».

*عذاب وجدان نمي‌گذارد به بيماران کمک نکنيم

خانم غلام‌عليان در تکميل صحبت‌هاي همکارش توضيح مي‌دهد: «اينکه مردم در مورد عدم رسيدگي پرستاران مطرح مي کنند خصوصا در بخش آي سي يو را تکذيب مي کنم. زيرا در بخش عادي بيماران اکثرا هوشيارند اما من در بخش آي سي يو که هستم بيماران هوشياري ندارند و اگر ببينيم مرگ جان بيماري را تهديد مي کند و خانواده اش بي تاب هستند، عذاب وجدان نمي گذارد او را کمک نکنيم.

عدم ارتباط و نداشتن همراه يکي از دلايل ناراحتي بيماران است ولي واقعا پرستار نمي تواند زمان زيادي را براي صحبت با بيمار صرف کند . اما پرستاران از کار درماني به هيچ عنوان کم نميگذارند، پرستاران وجدان کاري بسيار بالايي دارند و به چشم مي بينيم که در تمام سطوح تعصب زيادي روي کار خود دارند. به وزارت بهداشت ميگويم که هواي پرستارها را داشته باشد چون پرستارها از همه نظر در تنگنا هستند و ديد بازتري نسبت به پرستارها داشته باشند، از نظام پرستاري هم مي خواهيم پيگير مطالبات پرستاران باشد. ما هميشه مي خواهيم مطالبات ما قانوني حل شود. از مردم مي خواهيم به ما در رعايت محدوديت ها کمک کنند و با صبوري، ما را کمک کنند تا بتوانيم اين مشکل را بگذرانيم و کمي استراحت کنيم. اميدوارم وعده اي که براي فوق العاده ويژه داده اند محقق شود و انگيزه اي براي ادامه راه باشد. چون کرونا فعلا رفتني نيست و ما نيازمند انگيزه هستيم».

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar