نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

ماجرای کِرم‌های روی پیکر یک معتاد!

منبع
خراسان
بروزرسانی
ماجرای کِرم‌های روی پیکر یک معتاد!

خراسان/ اين که عده اي مي گويند تنها راه رهايي معتادان کارتن خواب و آواره از منجلاب اعتياد فقط مرگ است را باور ندارم چرا که اگر انسان در هر شرايطي به خود بيايد مي تواند مسير زندگي اش را تغيير دهد! مانند من که روزي کرم هاي ريز و درشت روي بدنم مي لوليدند و ...

زن 47 ساله اي که براي مهارت آموزي درباره تربيت فرزندان دوقلويش به دايره مددکاري اجتماعي کلانتري مراجعه کرده بود با بيان سرگذشت وحشتناک و تاسف بار خود به مشاور و کارشناس اجتماعي کلانتري گفت: در خانواده اي پرجمعيت و کم درآمد به دنيا آمدم پدرم معتاد بود و هيچ تعهدي نسبت به خانواده اش نداشت مادرم نيز اگرچه اعتياد داشت اما سعي مي کرد به فکر فرزندانش باشد و آن ها را زير بال و پر خودش بگيرد.

خلاصه هنوز کودکي بيش نبودم که پدر و مادرم به اميد يافتن شغل مناسب روستا را رها کردند و به حاشيه شهر آمديم پدرم باز هم نتوانست کاري براي خودش دست و پا کند اما مادرم در شرکت ها، کارخانه ها يا خانه هاي مردم کارگري مي کرد تا هزينه هاي اعتيادش تامين شود.

مادرم شب و روز تلاش مي کرد اما به سختي روزگار مي گذرانديم تا اين که «موسي» به خواستگاري ام آمد اگرچه اختلاف سني زيادي داشتيم و من دختري 20 ساله بودم اما براي رهايي از اين آشفتگي خانوادگي پاسخ مثبت دادم و پاي سفره عقد نشستم. در روزهاي آغازين زندگي مشترک خيلي احساس آرامش و خوشبختي مي کردم اما خيلي زود ورق برگشت و توفان سهمگين آن سوي اين آرامش ساختگي نمايان شد.

تازه فهميدم نه تنها همه اعضاي خانواده و بستگان موسي معتاد هستند بلکه همسرم نيز اعتياد شديدي به مواد مخدر دارد که تاکنون اين موضوع را از من پنهان کرده بود از طرف ديگر چون پدر و مادر خودم نيز معتاد بودند نمي توانستم به او اعتراض کنم و به ناچار بايد کنار بساط مصرف مواد مخدر و دود و منقل آن ها زندگي کنم بيشتر اوقات به منزل مادرم مي رفتم تا از وسوسه هاي استعمال مواد مخدر فرار کنم اما آن جا نيز با همين ماجرا درگير بودم.

بالاخره مدت زيادي دوام نياوردم و آرام آرام معتاد شدم ولي طولي نکشيد که ديگر فرصتي براي خانه داري يا رسيدگي به امور تربيتي فرزندانم نداشتم. مدام پاي بساط مواد مخدر بودم و از همسرم نيز پيشي گرفتم تا 35 سالگي مواد مخدر سنتي مانند ترياک و شيره مصرف مي کردم اما از روزي که لب به مواد مخدر صنعتي زدم روزگارم سياه شد و همه کاخ آرزوهايم به يک باره فرو ريخت ديگر نمي توانستم هزينه هاي اعتيادم را فراهم کنم به حدي شيشه مصرف مي کردم که دچار توهم مي شدم و در همان حالت رواني از بيابان يا پاتوق هاي خلافکاران سردرمي آوردم. همسر و فرزندانم را فراموش کردم و کارتن خواب شدم حالا ديگر هيچ کاري هم نمي توانستم انجام بدهم چندين ماه بود که حتي پول استحمام نداشتم به طوري که کارتن خواب هاي ديگر نزد من نمي آمدند.

غذاهاي دور ريخته شده را از رستوران ها يا گاري هاي زباله پيدا مي کردم شيشه مرا به روزي انداخت که انواع کرم هاي ريز و درشت روي پيکرم مي لوليدند و انواع حشره ها دور زخم هاي دست و پايم حرکت مي کردند و من براي «مرگ» لحظه شماري مي کردم چرا که به گفته ديگر معتادان زمان خداحافظي من از اين دنيا فرا رسيده بود.

خلاصه در حالي که 37 سال بيشتر نداشتم به پايان زندگي ام مي انديشيدم تا اين که روزي با حرف هاي مرد خيري که برايم غذا آورده بود لحظه اي به همسر و فرزندانم انديشيدم و ناگهان تصميم گرفتم تا از چنگ اين هيولاي وحشتناک بگريزم. با مراجعه به مرکز درماني اعتيادم را ترک کردم و بعد هم به سراغ موسي رفتم و او را نيز به ترک اعتياد تشويق کردم.

همسرم که اوضاع مرا اين گونه ديد به حرف هايم توجه کرد و او نيز پشت اين هيولاي ترسناک را به زمين کوبيد يک سال بعد از اين ماجرا خداوند دختر و پسر دوقلويي را نصيبم کرد و من آن روزهاي تلخ را در حالي به فراموشي سپردم که با همسرم تصميم گرفتيم با همه اعضاي خانواده و اطرافيان معتادمان ارتباط کمتري داشته باشيم و...

اکنون نيز که بيشتر از 10 سال از آن روزها مي گذرد به کلانتري آمده ام تا راهکارها و مهارت هاي تربيت فرزندان و همچنين چگونگي برخورد با پدر و مادر معتادمان را بياموزم و ... شايان ذکر است به دستور سرهنگ علي مالداري (رئيس کلانتري ) انجام امور مشاوره اي براي اين زن در دايره مددکاري اجتماعي آغاز شد.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره