نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

دختر بلندپرواز در منجلاب فساد غرق شد

منبع
خراسان
بروزرسانی
دختر بلندپرواز در منجلاب فساد غرق شد

خراسان/ اگرچه هنوز در سال هاي اول جواني قرار دارم اما قصه خلافکاري هاي من مثنوي هفتاد من کاغذ است، چون خيلي زود به بيراهه رفتم تا جايي که ...

زن 24ساله که در يکي از پاتوق هاي سياه خلافکاري دستگير شده است، با بيان اين که اعتياد، حس مادري را در وجودم کشته بود اما اکنون دلم براي فرزندم تنگ شده است، درباره سرگذشت اسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري فياض بخش گفت: در يک خانواده 9نفره و در يکي از شهرک هاي اطراف ساري به دنيا آمدم. هفت خواهر و برادرم ازدواج کردند اما من که ته تغاري و عزيزدردانه خانواده بودم بعد از پايان مقطع راهنمايي ترک تحصيل کردم و در کنار مادرم به امور خانه داري پرداختم.

پدرم کشاورز بود و با زحمت مي توانست با کاشت برنج در زمين کوچکش مخارج زندگي ما را تامين کند. با اين حال من دختري کنجکاو و بلندپرواز بودم که در آرزوها و روياهاي خودم سير مي کردم. وقتي به سن بلوغ رسيدم دوستان زيادي پيدا کردم و با آن ها به تفريح و خوش گذراني مي رفتم.

هر پسري که در خيابان به من لبخند مي زد يا با جملاتي محبت آميز سخن مي گفت، بلافاصله عاشقش مي شدم و با او ارتباط برقرار مي کردم. بر اثر معاشرت با دختران و پسران، مصرف حشيش و کشيدن سيگار را آغاز کردم. به خاطر کنجکاوي و خوش گذراني هر نوع ماده مخدري را تجربه مي کردم. چند بار نيز به اتهام رابطه نامشروع توسط پليس دستگير شدم. اما باز هم نتوانستم دست از خلافکاري هايم بکشم. به نصيحت هاي هيچ کس نيز گوش نمي دادم و در منجلاب فساد غرق بودم تا جايي که ديگر به دختري معتاد و ولگرد تبديل شدم.

حدود دو سال قبل بود که از طريق فضاي مجازي با پسري اهل يکي از شهرهاي مرزي خراسان رضوي آشنا شدم. «بهبود» کارگر ساده ساختماني بود که به صورت روزمزدي کار مي کرد و ما از طريق تلفن و شبکه هاي اجتماعي با هم در تماس بوديم. خيلي زود به بهبود نيز دل باختم و براي ديدار او، بدون اطلاع خانواده ام از ساري به خراسان رضوي آمدم.

بهبود که مانند من معتاد بود، در يک خانه مجردي زندگي مي کرد و از چشم خانواده اش افتاده بود. من هم در کنار او ماندم و هر دو نفر پاي بساط مواد مخدر مي نشستيم اما زماني که به طور ناخواسته باردار شدم، بهبود با وجود مخالفت شديد خانواده اش با من ازدواج کرد.

خانواده او که اميد داشتند روزي او مصرف مواد مخدر را ترک کند و به آغوش خانواده اش باز گردد، بعد از ازدواج مان به کلي نااميد شدند و او را براي هميشه طرد کردند، چون معتقد بودند بعد از ازدواج با دختري معتاد و فراري ديگر نمي تواند به يک زندگي آرام و بي دغدغه باز گردد. به همين دليل خانواده بهبود ما را مجبور کردند براي حفظ آبروي شان از آن شهر کوچک مهاجرت کنيم.

خلاصه من و همسرم خانه اي در حاشيه شهر اجاره کرديم که ديگر هر نوع مواد مخدر صنعتي را استفاده مي کرديم. شوهرم نيز گاهي سر گذر مي رفت و با کارگري در امور ساختماني سعي مي کرد هزينه هاي مواد مصرفي ما را تامين کند اما درآمد او به اندازه مصرف يک وعده من نيز نبود، به همين دليل من براي تهيه مواد مخدر تن به هر کاري مي دادم تا جايي که از گدايي کردن و جمع آوري ضايعات نيز ابايي نداشتم.

در همين روزها بود که دخترم به دنيا آمد و همسرم مجبور شد هر روز سر کار برود تا بتواند موادمخدر مصرفي مرا تامين کند. ولي چند ماه قبل، زماني که همسرم روي داربست يک ساختمان مشغول نماکاري بود، ناگهان از بالاي داربست سقوط کرد و به کما رفت.

در اين شرايط خانواده اش او را به يکي از بيمارستان هاي شهر محل تولدش انتقال دادند. آن ها حتي دخترم را که نوزادي چند ماهه بود از من گرفتند و به شهرستان بردند. با اين حال من هيچ مقاومتي نکردم چون نمي توانستم از او مراقبت کنم. در واقع حس مادري را از دست داده بودم و تنها با مواد مخدر زندگي مي کردم و با آن عجين بودم. بعد از اين ماجرا در حالي بي کس و بي پول شدم که حتي جمع آوري ضايعات نيز به سختي برايم امکان داشت.

در اين وضعيت و به پيشنهاد يکي از دوستانم وارد پاتوقي شدم که محل استعمال موادمخدر و خلافکاري بود اما نمي دانستم ماموران انتظامي مدتي است به خاطر حضور سارقان و رفت و آمدهاي مشکوک به آن پاتوق، آن جا را به طور غيرمحسوس زير نظر گرفته اند و زماني که من وارد آن مکان شدم در يک لحظه ماموران کلانتري فياض بخش از راه رسيدند و همه ما را دستگير کردند. حالا هم فقط دوست دارم يک بار دخترم را به آغوش بکشم و...

شايان ذکر است، تحقيقات پليس با صدور دستوري از سوي سرهنگ اميرعباس نادي (رئيس کلانتري فياض بخش) در اين باره ادامه دارد.


به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره