جوان 20 ساله: به قتل اعتراف کردم تا در زندان بخوابم!
![جوان 20 ساله: به قتل اعتراف کردم تا در زندان بخوابم!](https://app.akharinkhabar.ir/images/2021/01/26/b563d1ae-7fac-4729-9b23-beae6d9638cd.jpeg)
همشهري/ پسري 20ساله در اداره پليس اعتراف کرد که در جدال با زورگيران دست به جنايت زده است اما 24ساعت بعد در دادسراي جنايي منکر قتل عمدي شد و گفت اين داستان خيالي را ساخته تا شب را در بازداشتگاه بخوابد.
بامداد يکشنبه، پنجم بهمنماه پسري 20ساله به مقابل کارگاهي حوالي ميدان راهآهن تهران رفت و درحاليکه هراسان و دستپاچه بود، زنگ در را به صدا درآورد و نگهبان را صدا زد. نگهبان که در اتاق نگهباني خواب بود با صداي زنگ کارگاه از جا پريد و به مقابل کارگاه رفت. پسر 20ساله بريده بريده حرف ميزد و ميگفت: من دست به جنايت زدهام ودر درگيري يک زورگير را کشتهام.
نگهبان کارگاه با شنيدن حرفهاي پسر جوان، به 110زنگ زد و موضوع را گزارش کرد. طولي نکشيد که مأموران در کارگاه حاضر شدند. نگهبان ميگفت پسر جوان بهشدت ترسيده و مدعي بود براي فرار از دست دوستان مقتول به کارگاه پناه آورده است.
در اين شرايط ماجراي اين حادثه به قاضي حبيبالله صادقي، بازپرس جنايي تهران اعلام شد و او دستور بازداشت پسر 20ساله را صادر کرد. وي پس از انتقال به اداره پليس تحت بازجويي قرار گرفت و به مأموران گفت: مدتي قبل براي کار به تهران آمدم اما هرچه جستوجو کردم کار مناسبي پيدا نکردم. ساعتي قبل در يکي از خيابانهاي جنوب تهران در حال گذر بودم که چند مرد جوان به سمتم هجوم آوردند. آنها قصدشان خفتگيري بود و ميخواستند وسايل من را سرقت کنند. با زورگيران درگير شدم و آنها مرا بهشدت کتک زدند.
ناگهان ياد چاقويي افتادم که در جيبم داشتم. معمولاً براي دفاع از خودم چاقويي همراهم دارم که آن را از جيبم بيرون آوردم و با آن ضربهاي به يکي از دزدان زدم.
وي ادامه داد: جوان زورگير خونآلود روي زمين افتاد و دوستانش فرياد ميکشيدند که او را کشتي. من هم از دست آنها فرار کردم و چون ميدانستم حتما در تعقيبم هستند در جستوجوي جايي بودم که به آنجا پناه ببرم که چشمم به کارگاه افتاد. زنگ آنجا را زدم و ماجرا را براي نگهبان تعريف کردم و خواستم که پناهم دهد اما او به پليس زنگ زد.
ادعاي عجيب
با اعتراف پسر جوان، گروهي از کارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران به بررسي اطراف کارگاه و خيابانهاي منتهي به آنجا پرداختند اما جسدي پيدا نکردند. از سوي ديگر متهم صبح دوشنبه براي انجام تحقيقات به دادسراي جنايي تهران انتقال يافت اما زماني که مقابل بازپرس جنايي قرار گرفت اعترافش را پس گرفت و مدعي شد که دست به جنايت نزده و همه ماجرايي که تعريف کرده يک داستان خيالي بوده است. اگرچه او ميگويد قتلي مرتکب نشده، اما بازپرس جنايي تهران دستور بازداشت وي و انجام تحقيقات را صادر کرده تا حقايق ماجرا آشکار شود. به اين ترتيب جوان 20ساله به بازداشتگاه منتقل شد و بررسيها براي مشخص شدن راز اعترافات عجيب او ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
تا ديروز مدعي بودي که قاتلي اما چه شد که حالا اصرار بر بيگناهي داري؟
باورکنيد هرچه تعريف کردم دروغ بود.
به دروغ خودت را قاتل جا زدي و گرفتار کردي؟
اشتباه کردم. فکر نميکردم گرفتار ميشوم.
انگيزهات از اعتراف به قتل چه بود؟
جاي خواب نداشتم. ميخواستم به زندان بروم و شب را راحت بخوابم. راستش هوا خيلي سرد بود و من نيمههاي شب در خيابان پرسه ميزدم بيآنکه جايي براي خواب داشته باشم. علاوه بر اين ميخواستم از خانوادهام انتقام بگيرم.
بيشتر توضيح بده؟
آن شب همراه مادر و خواهرم، با ماشينم از شهرستان به تهران آمديم اما در نزديکي ميدان راهآهن با آنها درگير شدم. حرفهايي زدند که مرا رنجاندند. تحقيرم کردند و باعث عصبانيت من شدند. اين شد که از ماشين پياده شدم و با عصبانيت آنها را ترک کردم. فکر ميکردم مادر و خواهرم در آن وقت شب هرگز رهايم نميکنند، آن هم در پايتخت.
آنها ميدانستند من جايي را بلد نيستم با وجود اين مرا گذاشتند و رفتند. خيلي از برخورد آنها رنجيدم و ناراحت شدم. درحاليکه در خيابان پرسه ميزدم چشمم به کارگاهي افتاد و چون جايي براي خواب نداشتم تصميم گرفتم در کارگاه را بزنم و شب را در آنجا بخوابم. وقتي نگهبان در را باز کرد از او خواستم اجازه بدهد تا شب را در آنجا بخوابم. اما او قبول نکرد و من به دروغ گفتم با چند نفر درگير شدهام و دست به جنايت زدم. با خودم گفتم دستگيرم ميکنند و شب را در کلانتري ميخوابم. از سوي ديگر خانوادهام نگران من شده و قدرم را بيشتر ميدانند.
سابقه داري؟
يکبار به اتهام ضرب و جرح دستگير شدهام. در درگيري فردي را زخمي کردم و مدتي زندان بودم. اما اينبار مرتکب قتلي نشدهام، هيچکس را در تهران زخمي نکردهام. هرآنچه گفتم دروغ و داستان خيالي بوده است. من قاتل نيستم خواهش ميکنم آزادم کنيد.