ماجرای زورگیری خشن از یک سیاستمدار
روزنامه شهروند/ اين مرد از روي خالکوبي عجيبش شناسايي شد.
خالکوبي شانس، برايش دردسرساز شد. زورگير حرفهاي که حتي به يک مرد سياست هم رحم نکرد. در نهايت نيز اين سياستمدار توانست از خالکوبي عجيب اين تبهکار، او را شناسايي کند. پسر جواني که با چاقو سراغ قربانيانش ميرفت و از آنها گوشيهايشان را سرقت ميکرد. در نهايت نيز اين مرد موتورسوار چاقو به دست، در جدال با راننده يک خودرو دستگير شد.
او قصد داشت که گوشي اين راننده را سرقت کند. اما مأموران کلانتري ١٠٤ عباسآباد، حين گشتزني با اين صحنه زورگيري و سرقت مواجه شدند. مأموران بلافاصله موتورسوار جوان را بازداشت کردند. پس از انتقال به کلانتري مشخص شد که او ١٣ مورد سرقت در پرونده خود داشته است.
اين مرد نيز ماجراي سرقتهايش را روايت کرد: «من مشکل مالي نداشتم. به خاطر پول سرقت نميکردم. من افسردگي دارم. حال روحي خوبي ندارم. به خاطر اعصاب خرابم تصميم گرفتم زورگيري کنم تا شايد آرام شوم. هيجان اين سرقتها مرا آرام ميکرد و باعث ميشد که بدبختي خودم را فراموش کنم. درست دو ماه قبل بود که برادرم در يک درگيري خانوادگي خودش را کشت. او با خانوادهام مشکل داشت.
در نهايت هم آنقدر به خودش چاقو زد که جانش را از دست داد. من به برادرم وابسته بودم، براي همين مرگش تأثير بسيار بدي در روحيهام گذاشت. از آن به بعد، زندگي من تغيير کرد و به کارهاي خلاف روي آوردم.»او در ادامه صحبتهايش ميگويد: «از آن زمان به بعد دست به زورگيري زدم. با موتور سراغ سوژههايم ميرفتم. گاهي اوقات تصادف ساختگي راه ميانداختم. گاهي وقتها هم آنها را تنها گير ميآوردم. بعد هم با تهديد چاقو موبايلهايشان را سرقت ميکردم. تا حالا ١٣ شاکي مرا شناسايي کردهاند. اما چون حالم خوب نيست، نميدانم از چند نفر سرقت کردهام. يکي از ١٣ شاکيام، مرد سياستمداري است که گوشي او را هم سرقت کردهام. نميدانستم او کيست. اما او مرا خوب شناسايي کرد.»
اين سارق درخصوص خالکوبي عجيبش ادامه ميدهد: «من عاشق عدد ١٩٧٠ هستم. نميدانم چرا، اما ژست خاصي دارد، براي همين باعث شده که از اين عدد خوشم بيايد و آن را پشت گردنم خالکوبي کردم. فکر ميکردم عدد شانسم باشد، اما همين عدد برايم دردسرساز شد، چون همان شاکي سياستمدار، حين درگيري براي سرقت گوشي، خالکوبي پشت گردنم را ديد. او از روي همين خالکوبي هم مرا شناسايي کرد.»