پرونده کشدار مردی که چشمش به خاطر فروش سبزی گندیده کور شد
ايران/ جلسه محاکمه مرد جواني که متهم است پس از درگيري با مرد حجره دار وي را کور کرده در حالي برگزار شد که وي مدعي بيگناهي است.
اوايل ارديبهشت سال 98 بود که مرد جواني به نام پيمان را که از ناحيه چشم راست مجروح شده بود به بيمارستان منتقل کردند اما پس از بررسي وضعيت چشم وي و عمل جراحي مشخص شد چشمش به علت اصابت جسم سخت بشدت آسيب ديده و بايد تخليه شود. بدين ترتيب چشم راست پيمان نابينا شد.
مرد جوان پس از ترخيص به مأموران پليس گفت: من سالهاست که در ميدان ميوه و ترهبار مرکزي تهران حجره دارم و در آنجا کار ميکنم. روز حادثه با يکي از مشتريهاي حجره به نام مسعود درگيري پيدا کردم و کار به نزاع فيزيکي کشيد اما با دخالت مردم دعوا تمام شد و مسعود هم از آنجا رفت. آن روز خيلي عصباني بودم با اين حال خودم را با کار سرگرم کردم و چند ساعت بعد در حالي که مشغول کار بودم ناگهان احساس کردم جسمي سخت به چشمم اصابت کرد و همه جا سياه شد. نميدانم چه بود شايد کسي با تفنگ ساچمهاي يا تيرکمان به چشمم زده بود هر چه بود بر اثر اين حادثه کور شدم.
پيمان در ادامه گفت: من در ميدان تره بار با هيچ کسي خصومت نداشتم و حالا به مسعود مشکوک هستم فکر ميکنم بعد از دعواي آن روز صبح او به خاطر کينهاي که از من به دل گرفته بود دست به چنين کاري زده است.
با اين شکايت پليس از وي خواست تا چنانچه شاهداني دارد به دادگاه معرفي کند. پس از آن چند نفر از کارگران ميدان تره بار بهعنوان شاهد در دادسرا حاضر شدند اما آنها همگي شهادت دادند که فقط شاهد درگيري صبح روز حادثه بودهاند و نديدهاند که چه کسي به چشم پيمان شليک کرده است.
پس از شکايت مرد نابينا مأموران پليس، مسعود را دستگير کردند اما وي منکر هرگونه دخالتي در کوري چشم مرد حجره دار شد.
سرانجام صبح ديروز متهم که با قرار وثيقه آزاد بود در شعبه دهم دادگاه کيفري يک استان تهران پاي ميز محاکمه ايستاد.
در ابتداي جلسه شاکي بار ديگر به شرح ماجرا پرداخت و گفت: من مطمئنم که مسعود به سمت من شليک کرده و باعث کوري چشم راستم اوست اما حالا منکر شده و دروغ ميگويد اما براي او اشد مجازات ميخواهم.کسي تا نابينا نباشد نميتواند درد مرا بفهمد من بعد از اين حادثه کار و زندگيام نابود شد.
وقتي متهم روبهروي قضات ايستاد بار ديگر منکر ارتکاب اين جرم شد و گفت: آن روز به ميدان تره بار رفته بودم تا مقدار زيادي سبزي بخرم؛ اما سبزيهايي که پيمان به من داد همگي خراب بود. سر همين موضوع با او درگير شدم و کار به زد و خورد کشيد اما با دخالت حاضران در محل دعوا تمام شد و من هم سوار ماشينم شدم و از آنجا رفتم. من نميدانم چطور چشم او نابينا شده است.او حتي خودش هم نميداند چگونه چشمش کور شده و کسي را نديده است و به من تهمت ميزند اما من بيگناهم.
پس از پايان جلسه دادگاه قضات براي صدور رأي وارد شور شدند.