ماجرای 9 ماه شکنجه دانیال در دخمهای دورافتاده

روزنامه شهروند/ دايي پسربچه 9ساله داستان هولناک يک کودکآزاري در سبزوار را روايت کرد.
«خردادماه سال گذشته بود که زندگي براي دانيال 9ساله به شکنجه گاهي وحشتناک تبديل شد. او را بردند و ديگر نديديم، تا اينکه با بدني شکنجهشده و زخمي او را در انبار کاه پيدا کرديم.» اينها را دايي دانيال ميگويد. پسربچهاي که به گفته خانوادهاش چندين ماه در انبار کاه ماند و از پدر و نامادرياش کتک خورد. دانيال ضعيف و بيحال و با بدني رنجور در انبار کاه پيدا شد. زخمهاي بدنش نشان از شکنجه دارد، اما پدر و نامادرياش مدعياند که اينها در اثر حمله گرگ به وجود آمده؛ حرفي که از سوي خود دانيال رد ميشود و او زبان کودکياش از شکنجهها ميگويد. زخمهاي روي بدنش گواه چندين ماه عذاب و درد ميدهند. دردي که حالا با اين پسربچه عجين شده و او را رها نميکند. کابوس ميبيند، فرياد ميزند، عصبي ميشود و اشک ميريزد. او را از مادرش جدا کردند و به ناکجاآباد بردند. آنجايي که هيچکس از آن خبر نداشت.
دايي و مادر دانيال حالا پيگير پرونده هستند. پروندهاي که در دادگستري شهر ششتمد سبزوار درحال رسيدگي است. دايي دانيال روايتي از شکنجههاي اين پسربچه دارد. او روزهاي سياه دانيال را براي خبرنگار «شهروند» اينطور تعريف ميکند: «پدر و مادر دانيال با هم اختلافات زيادي داشتند، تا اينکه پدر دانيال وقتي هنوز از همسرش جدا نشده بود، يک زن ديگر گرفت. حتي از آن زن بچهدار شد. بعد از به دنيا آمدن بچه خواهرم، رسما از او جدا شد. داريوش که پنجسال دارد، پيش خواهرم ماند. در همان حين پدر دانيال به خاطر جعل سند محکوم به زندان شد، ولي فرار کرد. او فراري بود. براي همين دانيال هم پيش مادرش ماند، تا اينکه مادربزرگش شکايت کرد و حضانت بچه را گرفت. خواهرم مجبور شد در کلانتري بچه را تحويل مادربزرگ و پدربزرگش بدهد. از همان زمان تا الان ديگر دانيال را نديديم.»
9 ماه بيخبري
قرار بود هفتهاي دو بار دانيال پيش مادرش برود. اما بعد از دوماه هيچ خبري از دانيال نشد. مادر ديگر پسرش را نديد و به هر دري زد، باز هم فايدهاي نداشت: «وقتي سراغ دانيال را از مادربزرگش گرفتيم، گفت که بچه را تحويل پدرش داده و الان هم خبري از او ندارد. شکايت کرديم. به دادستاني اطلاع داديم، حتي تا مشهد رفتيم. به هر آدرسي که ميشناختيم رفتيم، ولي کسي از پدر و نامادري دانيال خبري نداشت. هيچ نشانهاي نبود تا اينکه چند وقت پيش به صورت اتفاقي متوجه شديم که دانيال را در يک روستاي دورافتاده با کمترين امکانات نگهداري ميکنند.
ماجرا از اين قرار بود که يکي از همسايهها به صورت اتفاقي از يک آشنا شنيده بود که پسربچهاي را در روستاي نخبر زنداني کردهاند. من همان موقع حدس زدم که اين بايد پسر خودمان دانيال باشد. براي همين موضوع را به پليس گفتيم. سرانجام چند روز پيش مأموران آگاهي نشانهاي از دانيال در روستاي نخبر از توابع شهرستان ششتمد پيدا کردند. آنها به روستا رفته و او را که شکنجه شده بود، پيدا کردند و به بيمارستان انتقال دادند. آثار ضربوشتم و آزار در تمام بدن اين کودک وجود دارد. شدت صدمات وارده بسيار زياد است، تا جايي که من چيزي به جز دو چشم و يک قلب که ميزند، نديدم.»
شکنجهگاهي در روستا
پس از اين حادثه، دادستان سبزوار دستور رسيدگي ويژه به اين پرونده را به مراجع قضائي شهر ششتمد محول کرد، زيرا محل پيداشدن دانيال در روستاي نخبر از توابع اين شهرستان بوده است. پدر و نامادري دستگير و با قيد وثيقه آزاد شدند: «آنها مدعياند که آثار ضرب و جرح روي بدن بچه، مربوط به حمله گرگ و سقوط او از کوه است، اما اصلا درست نيست؛ چون خود دانيال مرتب ميگويد که آنها مرا شکنجه ميدادند. وقتي ميگفتم گرسنهام، مرا کتک ميزدند. از من کار ميکشيدند. مرا در يک انبار کاه نگه ميداشتند. آنها حتي زبان دانيال را هم بريده بودند که نتواند حرف بزند، اما به لطف خدا زبانش جوش خورد. الان فقط سر زبانش بريده شده است.
همين در تکلم او مشکل ايجاد کرده است. از همه بدتر مشکلات روحي و رواني اين پسربچه است. او بهشدت عصبي شده، فرياد ميزند، کابوس ميبيند، از همه ميترسد. 9ماه او را در روستاي دورافتاده در نخبر نگهداري کردند. روستايي که در کل پنج خانوار دارد و هيچ امکاناتي ندارد. من نميدانم چرا يک پدر بايد با بچهاش چنين کاري کند. ولي اين پدر آنقدر سنگدل است که حتي به دانيال گفته بود اگر برادرت داريوش هم به سن قانوني برسد، او را پيش تو ميآورم و همين کارها را با او هم ميکنم. نامادرياش هم از او بدتر.»
درخواست مجازات سنگين
حالا مادر و دايي دانيال از بالاترين مرجع قضائي ميخواهند تا به دادخواهي از اين کودک دستور پيگيري و مجازات عاملان اين اتفاق را صادر کنند تا به اشد مجازات برسند: «ما ميخواهيم که آنها به زندان بروند، مجازات شوند، تا حداقل سر يکنفر ديگر بلا نياورند. اين زن و شوهر سالم نيستند. دانيال ما قرباني شد، ولي کاش حداقل مسبب قربانيشدن او مجازات شود تا اين فاجعه باز هم تکرار نشود.»