جنجالآفرینی طرفداران سگ
خبرآنلاين/ اخيرا کليپي در فضاي مجازي منتشر شد که اعتراض پرهياهوي چند نفر را به جمعآوري کنندگان سگهاي رهاشده در شهر تبريز نشان ميداد.
پس از آن هم عدهاي به اعتراض، در مقابل شهرداري تبريز تجمع کردند و جالب توجه اين که شهرداري و شوراي شهر تبريز هم در يک لاک دفاعي گفتند که سگها را فقط ميگيرند و بعد در طبيعت رها ميکنند، شوراي شهر تبريز حتي تا آنجا پيش رفت که تهديد کرد دربارهي شهرداري «تصميم جدي» خواهد گرفت. شبيه اين ماجرا، يعني فضاسازي غيرمنطقي و نادرستِ دوستداران سگ (که گاه بهغلط «مدافع حقوق حيوانات» يا حتي بدتر: «مدافع حيوانات» خوانده ميشوند) را بارها ديدهايم که يک نمونهي ديگر آن، چند تجمع اعتراضي در همين چند هفته پيش در جلوي شهرداري شاهينشهر و... در دفاع از سگ، پس از کشته شدن يک انسان توسط سگهاي رهاشده در آن شهر بود!
در اوايل شهريور 1398 هم شمار زيادي از دوستداران سگ جلوي شهرداري تهران تجمع کردند و حتي با خشونت ميخواستند وارد ساختمان شهرداري شوند، اما چند روز بعد در نشستي بيسابقه (که شبيه به آن را من هيچگاه براي امري محيط زيستي نديدهام) مسوولاني از شهرداري، شوراي شهر، نيروي انتظامي، سازمان محيط زيست، و يک فرد روحاني در مقام دفاع از سگ، با مدافعان اين حيوان به گفتگو نشستند و درواقع عمل جمعآوري سگهاي رهاشده را محکوم کردند. در آن نشست، من که گفتم جاي سگ در طبيعت نيست، مورد حمله و ناسزاگويي دوستداران سگ قرار گرفتم. شخصاً هيچ نفرتي از سگ ندارم و خود نيز در نوجواني در خانه سگ نگه ميداشتم و حق افراد ميدانم که اين حيوان را نگه دارند. همچنين حق شهروندان ميدانم که نظر اعتراضي خود را اظهار کنند. اما، مخالف غذا دادن به سگهايي هستم که در کوي و خيابان يا پهنههاي طبيعي رها شدهاند و معتقدم که نگهداري سگ و بدتر از آن، رها کردن سگها در طبيعت و بعد تغذيهي آنها، کاري برخلاف حيواندوستي و ضد اصول حفظ محيط زيست است. سگ دشمن بزرگ حيات وحش است، زيرا انسان در مدت چندهزار سال آن را براي همين کار پرورش داده و تربيت کرده است. از اينرو همهي سگهاي رهاشده بايد جمعآوري شوند و جلوي تکثير آنها گرفته شود.
در ايران که حيات وحش بهشدت بر اثر تخريب زيستگاه، شکار غيرمجاز و عاملهاي ديگر آسيب ديده و مطابق برآوردهاي خوشبينانه، نسبت به چهل سال پيش، نود درصد جمعيت گونههاي بزرگ نابود شده، آسيبرسانيِ سگ بسيار جدي و نابودکننده است. دوستداران حضور سگ در طبيعت يا شهر، حق ندارند نبايد خود را مدافع حقوق حيوانات بخوانند، زيرا با حمايت از سگ که حيواني مهاجم و بهشدت تکثيرشونده است، دهها گونهي حيواني را که داراي حق طبيعي براي زيستن در طبيعت هستند، تهديد ميکنند. بگذريم که حتي نگه داشتن سگ بهعنوان حيوان خانگي (و نه براي کمک به ناتوانان، يا جستجو و نجات و مانند اينها) به دليل گوشتخوار بودن اين حيوان، ستمي است بر جانداران ديگري که کشته ميشوند تا خوراک آن شوند.
محيطبانان، چوپانان، کوهنوردان، و طبيعتگردانِ بسياري شاهدان عيني حملهي سگ به گونههاي مختلف حيات وحش (حتي پلنگ و يوز و خرس) و انسان بودهاند و با جستجو در اينترنت ميتوان صدها فيلم و عکس در اين زمينه يافت. اما، اين فقط يک گوشهي کوچک از واقعيت تلخ است؛ سگها و گربهها بهشکلي که عالباً براي انسان محسوس نيست، سبب مرگومير حيوانات ديگر ميشوند. مثلاً سگها خزندگاني مانند مارمولک و مار و يا دوزيستاني مانند قورباغه و پرندگاني چون کبک را که روي زمين آشيان ميسازند، ميخورند. سگ همچنين با انتقال بيماريها و انگلها، سبب مرگ حيات وحش ميشود و با وارد کردن تنش به حيات وحش موجب فراري شدن حيوانات وحشي و مصرف شدن انرژيِ سخت به دستآمدهي آنها يا سرد شدن تخم پرندگان و نابارور شدن آن ميشود. شايد شگفتآور به نظر رسد، اما سگ سبب افزايش خطر آتشسوزي در مراتع هم ميشود، زيرا با کم کردن جمعيت علفخواران موجب رشد غيرطبيعي «گرَس»ها و غلبهي آنها بر فلور طبيعي ميشوند. گرسها در اوايل بهار بهسرعت رشد ميکنند و زود خشک ميشوند و خطر آتشسوزي را افزايش ميدهند. سگ همچنين موجب اختلال در آسايش انسانهايي ميشود که براي تمدد اعصاب يا ورزش به کوه و صحرا زدهاند، زيرا بسياري از انسانها دوست ندارند که حيواني به دنبالشان راه بيفتد (چنانکه در جاهايي مانند گلابدره يا مسير صعود به قلهي توچال در شمال تهران ميبينيم) و يا با ديدن حيوان گرسنه يا آسيبديده متأثر ميشوند.
سگهاي رها و وحشيشده سبب وارد آمدن خسارتهاي اقتصادي به دامها، مرغها، کشتزارها، و تأسيسات آبياري قطرهاي و البته انتقال بيماري و انگل به انسان هم ميشوند. پژوهشها نشان داده که در منطقههايي که جاذبهي طبيعي يا فرهنگي به شمار ميروند، حضور سگ سبب کم شدن ورود گردشگر ميشود.
منابع علمي زيادي در تأييد مدعاهاي بالا وجود دارد که با جستجوي عبارتهايي مانند feral dog (و (feral cat و effects of dog on wildlife و stray dogs و مانند اينها ميتوان به آنها دست يافت. در خور يادآوري است که در کشورهايي اروپايي و آمريکا و استراليا و... هم کسي حق ندارد سگ يا گربه را در طبيعت رها کند يا به حيواناتِ رهاشده غذارساني کند. در آنجاها مقررات سختي براي نگهداري سگ، چه بهعنوان حيوان خانگي و چه بهعنوان سگ گله و جز آن، وجود دارد و در بعضي کشورها حتي به کساني که سگ نگه ميدارند، ماليات خاصي تعلق ميگيرد.
پيشنهاد من اين است که شهرداريها و ادارههاي محيط زيست تسليم جوسازيهاي دوستداران جنجالآفرين سگ نشوند و وفق پروتکلهايي که در کشورهاي پيشرفته راجع به سگ وضع شده، عمل کنند. در اين زمينه، وظيفهي سازمانهاي مردمنهاد طرفدار محيط زيست و نهادهاي مدافع بهداشت همگاني هم هست که از مجريان جمعآوري سگهاي رهاشده دفاع کنند. بديهي است که معرفي شيوههاي انساني و بدون زجر جمعآوري و معدومسازي سگ و گربههايي که برايشان سرپرست پيدا نميشود نيز از وظيفههاي طبيعتدوستان است. توضيح اين که نگهداري چند ميليون سگ رهاشده در کوه دشت و شهر و روستاهاي کشور اصلاً امکانپذير و درست نيست و هيچگاه دوستداران پرهياهوي سگ هم حاضر و قادر به انجام اين کار يا عقيمسازي (که خود مشکلآفرين است) نيستند. آنان حداکثر ميتوانند چند صد يا چند هزار سگ را در «پناهگاه»هايي که غالباً زندانهايي نامناسب براي نژادهاي متفاوت و ناسازگار با همِ سگ هستند، نگهداري کنند.