نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

دختر ۱۴ساله: نگذاشتم پدرم، مادرم را خفه کند!

منبع
خراسان
بروزرسانی
دختر ۱۴ساله: نگذاشتم پدرم، مادرم را خفه کند!

خراسان/ شب از نيمه گذشته بود. پدرم مي خواست نقشه اش را عملي کند. او تصور مي کرد که من خواب هستم اما من هوشيارتر از هميشه بودم! پدرم پاورچين پاورچين به داخل اتاق آمد و وقتي بالاي سر مادرم رسيد قصد داشت دستانش را دور گردن مادرم حلقه کند اما من که از نيت او آگاهي داشتم با تمام وجود فرياد کشيدم و ...

اين جملات بخشي از اظهارات دختر نوجوان ۱۴ ساله اي است که توسط عوامل گشت انتظامي به دايره اجتماعي کلانتري منتقل شده است. او در حالي که بيان مي کرد که ديگر حاضر نيست به منزل پدري اش بازگردد، به مشاور و کارشناس اجتماعي کلانتري گفت: از وقتي چشم به اين جهان گشودم و معناي زندگي را فهميدم، پدرم را ديدم که به مادرم فحاشي مي کند و او را کتک مي زند.

وقتي من با اين صحنه هاي درگيري مواجه مي شدم از ترس و ناراحتي گريه مي کردم. در آن هنگام مادرم مرا در آغوش مي فشرد و دلداري ام مي داد و مي گفت: دخترم پدرت بيماري رواني دارد و اين رفتارهايش در اختيار خودش نيست! کمي که بزرگ تر شدم پدرم چندين بار در بيمارستان رواني بستري شد.

هر زمان که پدرم در بيمارستان بستري مي شد و در خانه نبود، ما زندگي خوب و آرامي داشتيم اما متاسفانه پس از ترخيص از بيمارستان دوباره بدرفتاري ها و کتک کاري هايش را تکرار مي کرد اما مادرم با بردباري رفتارهاي خشن پدرم را تحمل مي کرد و مي گفت: دخترم وقتي بزرگ شدي از پدرت طلاق مي گيرم و در کنار هم زندگي خوب و آرامي را مي سازيم. من هم روزها و ماه ها را مي شمردم تا زودتر بزرگ شوم و بتوانم در کنار مادرم زندگي آرامي داشته باشم.

گاهي وقت ها که اشک هاي مادرم را مي ديدم احساس عذاب وجدان داشتم و دست هاي کوچکم را رو به آسمان بلند مي کردم و از خدا مي خواستم که اين روزها زودتر سپري شوند. هفته قبل پدر و مادرم باز هم با يکديگر درگير شدند. پدرم تهديد کرد که من مادرت را مي کشم و او را در خواب خفه خواهم کرد! آن شب از ترس خوابم نمي برد. مي دانستم پدرم مثل هميشه تهديدش را عملي خواهد کرد. بنابراين بيدار ماندم. مي خواستم مادرم را از مرگ نجات دهم! چون من در زندگي جز او کسي را ندارم. نيمه هاي شب بود که سايه پدرم را ديدم.

او پاورچين پاورچين به داخل اتاق آمد و بالاي سر مادرم ايستاد. دستانش را حلقه کرد و مي خواست گلوي مادرم را بفشارد تا او را خفه کند. در حالي که تمام بدنم از ترس مي لرزيد با همه وجودم فرياد کشيدم. مادرم از خواب بيدار شد و پدرم ناخودآگاه به عقب رفت. صبح روز بعد هنگامي که پدرم از خانه خارج شد مادرم تمام وسايل شخصي اش را جمع کرد و چمدانش را بست، با عجله دست مرا گرفت و از ترس پدرم به خانه مادربزرگم پناه برديم اما چند ساعت بعد پدرم به منزل مادربزرگم آمد و شيشه هاي خانه را شکست و مرا با زور و تهديد با خودش برد.

وقتي به منزل رسيديم کتک مفصلي از پدرم خوردم چرا که نبايد بدون اجازه او منزل را ترک مي کردم. من موهاي زيبا و بلندي دارم هميشه آرزو داشتم که روزي پدرم من را با مهرباني روي پاهايش بنشاند، دست نوازشي به سرم بکشد و موهايم را ببافد اما او تهديدم کرد که اگر يک بار ديگر اسم مادرت را بياوري همان موهاي بلندت را دور گردنت حلقه مي کنم و خفه ات خواهم کرد! او در اين چند روز اجازه نداد که با مادرم تماس بگيرم. در حالي که از شدت گرسنگي به خود مي پيچيدم به من غذايي نمي داد تا بخورم.

پدرم مي خواست اين گونه تنبيهم کند که ديگر بهانه مادرم را نگيرم! چند بار تصميم گرفتم از خانه فرار کنم اما به خاطر نگراني مادرم پشيمان مي شدم تا اين که امروز صبح وقتي پدرم به حمام رفته بود از غفلت او استفاده کردم. کوله پشتي ام را برداشتم و از خانه گريختم وقتي از خانه دور شدم با پليس ۱۱۰ تماس گرفتم و از آن ها کمک خواستم ...

با اجراي دستور سرگرد علي امارلو (رئيس کلانتري) و با حضور مادر دختر نوجوان در دايره اجتماعي کلانتري، دختر ۱۴ ساله در آغوش مادرش آرام گرفت و با هماهنگي مقام قضايي به مادرش تحويل شد.


به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar