نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

شکار بچه پولدارها با کمک «شیوا»

منبع
جام جم
بروزرسانی
شکار بچه پولدارها با کمک «شیوا»

جام جم/ تعداد سابقه‌هايش دو رقمي شده و به زندان و آزادي بعد از آن عادت کرده‌است. هر وقت در زندان مواد را ترک مي‌کند، با خودش عهد مي‌کند ديگر سمت مواد و دزدي نرود اما همين که آزاد مي‌شود، روز از نو و روزي از نو. دوباره جرايمش را از سر مي‌گيرد. اين بار هم به خاطر تشکيل باند سرقت مسلحانه و زورگيري دستگير شد. در حاشيه طرح پليس‌آگاهي فرصتي دست مي‌دهد تا با او درباره سرقت‌هايش صحبت کنيم.
به چه اتهامي دستگير شدي؟
سرقت مسلحانه و کيف‌قاپي.
 چند فقره سرقت داشتي؟
بعد از اولين سرقت دستگير شدم.
 پس بدشانسي.

دقيقا همين‌طور است. جلوي ماشين پليس، بنزين تمام کني و مامور هم شک کند و با استعلام پلاک خودرو متوجه سرقتي بودن آن شود آخر بدشانسي است. خودمان هم فکر نمي‌کرديم، پايان کارمان اين‌طوري باشد.
چند سال داري؟
32 سال.
 با اين سن 11فقره هم سابقه داري؟
بله. البته 11بار دستگير شدم ولي فقط چهار پنج بار آن به محکوميت ختم شد و به زندان  رفتم.
معتادي؟
بله. شيشه مي‌کشم.
چرا ترک نکردي؟
در زندان ترک مي‌کنم اما آزاد که مي‌شوم دوباره مي‌روم سمتش. هيچ اراده‌اي در برابرش ندارم و نمي‌توانم ترکش کنم.
 چطور با اعضاي باند  آشنا شدي؟
در يک مهماني. شيوا عاشق هيجان بود و ميلاد هم به پول نياز داشت. نقشه‌ام را به آنها گفتم و قبول کردند در اين سرقت‌ها با من همراه شوند.
نقشه‌ات چه بود؟
بچه پولدارها را سرکيسه کنيم.
چطور؟
شيوا را به عنوان طعمه در مسير رانندگان قرار داده و وقتي يکي از اين بچه پولدارها سوارش کرد، ما وارد عمل شويم. قرار بود خودمان را برادر شيوا معرفي کنيم  و با کتک‌زدن راننده، ماشين و وسايل با ارزشش را سرقت کنيم. اولين روزي که براي سرقت رفتيم يکي از همين بچه‌پولدارهاي ترسو شيوا را سوار کرد و ما توانستيم با تهديد از او اخاذي کنيم. راننده آنقدر ترسيده‌بود که هيچ مقاومتي نکرد و سوئيچ ماشين را همراه موبايل و ساعت گرانقيمتش به ما داد.
که بعدش هم دستگير شديد؟
نه. من تبحر خاصي در کيف قاپي با ماشين دارم. با ماشين سرقتي شروع به کيف‌قاپي کرديم. از پنج تا زن سرقت کرده‌بوديم که آن ماجرا پيش آمد و دستگير شديم.
پدر و مادرت در اين مدت براي ترک اعتيادت کاري نکردند؟
آنها تحصيلکرده‌اند و من تنها فرزندشان هستم. در اين مدت هم خيلي تلاش کردند اما من فقط نااميدشان کردم. چه فکر و نقشه‌هايي برايم داشتند که همه را به باد دادم. حتي عشقم را از دست دادم.
 پس شکست عشقي هم خورده‌اي؟
بله. دو سال پيش عاشق يکي از شاگردهاي مادرم شدم. دختر خوب، مهربان و تحصيلکرده‌اي بود. هر بار با او صحبت مي‌کردم، به زندگي سالم بيشتر اميدوار مي‌شدم. شايد باور نکنيد اما تصميم گرفته‌بودم براي هميشه ترک کنم، درسم را ادامه بدهم و دور خلاف يک خط‌قرمز بکشم اما همه چيز يکدفعه‌اي خراب شد. نمي‌دانم چه کسي به او خبر داد که من معتاد و سابقه دار هستم. برخورد تندي با من کرد و ديگر جواب تماس‌هايم را نداد. بعد از اين ماجرا از ازدواج براي هميشه متنفر شدم و به خودم قول دادم ديگر عاشق نشوم.
 حرفي مانده؟
شايد اين مصاحبه را پدر و مادرم بخوانند و اميدوارم يک روز به خاطر بدي‌هايي که در حقشان انجام دادم مرا ببخشند. من فرزند خلفي براي آنها نبودم و هميشه آبرويشان را برده‌ام. شايد اين بار بتوانم براي هميشه ترک کنم و به زندگي برگردم. مي‌خواهم تلاشم را بکنم و اميدوارم موفق شوم.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره