اعدام؛ مجازات سرکرده باند سارقان خشن

همشهري/ سرکرده باند دزدان خشن که با بيرحمي دست به سرقت طلا و جواهرات زنان ميزد، با حکم دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. خشونت اين باند باعث شده بود که بسياري از طعمههاي آنها از وحشت، دچار مشکلات روحي شوند و از ترس جرأت نکنند تنهايي به خيابان بروند. اعضاي اين گروه حتي کودکاني را که همراه مادرشان بودند تهديد ميکردند و بعد از سرقت طلا و جواهراتشان متواري ميشدند.
تحقيقات در اين پرونده از اواخر سال 96با چند شکايت مشابه در پليس پايتخت شروع شد. يکي از زناني که به دام دزدان موتورسوار گرفتار شده است به مأموران گفت: ظهر بود که سرويس مهد کودک، دختر ششسالهام را به خانه آورد. من نيز طبق معمول هميشه به مقابل ساختمان رفتم تا دخترم را تحويل بگيرم. وقتي دخترم از ماشين پياده شد و سرويس مهد کودک رفت، ما وارد ساختمان شديم اما هنگامي که ميخواستم در را ببندم ناگهان فردي دست و پايش را روي در گذاشت و مانع از بسته شدن آن شد. او پسري جوان و ناشناس بود که چاقو در دست داشت. مقابل در هم همدستش سوار بر موتور منتظرش بود.
شاکي ادامه داد: مرد چاقو بهدست مرا به ديوار کوبيد و چاقويي زيرگلويم گذاشت. دخترم وحشت کرده بود اما پيش از آنکه جيغ بکشد، مرد خشن دستانش را روي دهان او گذاشت و مرا تهديد کرد که اگر حرفي بزنم، هم مرا ميکشد و هم جان دخترم را ميگيرد. او با تهديد هرچه طلا داشتم سرقت کرد و بعد در يک چشم برهم زدن ترک موتور همدستش نشست و هر دو فرار کردند. پس از اين حادثه دخترم بهشدت از لحاظ روحي دچار مشکل شده است. تا چند شب به هيچ عنوان نميخوابيد و با وجود اينکه من و پدرش در کنار او بوديم ترس در وجودش بود و ميلرزيد. خودم هم پس از اين اتفاق ديگر جرأت نميکنم به تنهايي از خانه خارج شوم.
سرقتهاي سريالي
بررسي شکايتها نشان ميداد که اعضاي اين باند بيشتر سرقتهايشان را در شرق تهران و هنگام ظهر انجام ميدادند. آنها فقط زنان و دختران را به دام ميانداختند و با گذاشتن چاقو روي گلويشان يا با ضرب و شتم و مشت و لگد زدن به آنها، طلاهايشان را سرقت ميکردند.
زن ديگري که به دام سارقان افتاده بود در شکايت خود گفت: ظهر بود که در حال بازگشت به خانهام در شرق تهران بودم. 2 سرنشين يک موتورسيکلت به سمت من آمدند و آدرسي پرسيدند. من از همه جا بيخبر شروع کردم به راهنماييشان اما ناگهان يکي از آنها از موتور پياده شده و دهان مرا گرفت. پس از آن چاقويي زيرگلويم گذاشت و تهديد کرد که اگر صدايم در بيايد مرا ميکشد. او گردنبند مرا کشيد و بعد ترک موتور نشست و با همدستش فرار کرد.
دستگيري
تعداد شاکيان روزبه روز بيشتر ميشد و مأموران با انجام چهرهنگاري موفق به شناسايي هر 4سارق سابقهدار شدند. در مرحله بعد پاتوقهاي احتمالي آنها را زيرنظر قرار گرفت و مخفيگاه اصلي آنها در پاکدشت شناسايي شد. به اين ترتيب هر 4متهم در عملياتي غافلگيرانه دستگير شدند و براي تحقيق به دادسراي ويژه سرقت انتقال يافتند.
آنها وقتي مقابل قاضي عليرضا بهشتي، بازپرس پرونده قرار گرفتند به سرقت بيش از 200زن و دختر اقرار کردند. سرکرده اين باند که جواني 25ساله به نام اميد بود اوايل سال 96پس از 2سال حبس از زندان آزاد شد. اما بار ديگر نقشه دزدي از زنان را کشيده بود. وي در بازجوييها گفت: از وقتي از زندان آزاد شده بودم با موتورم مسافرکشي ميکردم اما در آمد خوبي نداشتم تا اينکه يک روز که براي هواخوري به پارک رفته بودم با جواني آشنا شدم. او به من آموزش سرقت طلاي زنان را داد. به نظرم دزد سابقه داري بود و از آن پس، باند سرقت تشکيل دادم.
وي درباره شگردش گفت: با 2 موتور راهي سرقت ميشديم. 2 نفر که سوار بر موتور اول بودند، سرقت ميکردند و 2 نفر ديگر سوار بر موتور دوم نقش اسکورت را داشتند. در واقع هواي دزدان را داشتند که اگر خطري تهديدشان کرد به کمکشان بروند. معمولا جايمان عوض ميشد، گاهي2 نفر نقش دزد را داشتند و گاهي هم نقش اسکورت کردن 2 نفر ديگر. طعمه هايمان را از ميان زنان انتخاب ميکرديم؛ آنهايي که به خودشان طلا آويزان کرده بودند.
وي ادامه داد: با شناسايي زنان به سمتشان هجوم ميبرديم. چاقو را زير گلويشان ميگذاشتيم و تهديدشان ميکرديم. گاهي گردنشان را ميگرفتيم و آنها را روي کاپوت ماشين ميانداختيم. گاهي هم آنها را به ديوار ميکوبيديم و گاهي هم با لگد بهصورتشان ميزديم و با سرقت طلاهايشان فراري ميشديم. وي ادامه داد: برخي از آنها بچههايشان همراهشان بود و گاهي ناچار ميشديم بچهها را تهديد کنيم تا مادرها مقاومت نکنند و تسليم شوند. سرکرده باند دزدان خشن در ادامه بازجوييها گفت: من و همدستانم بچههاي پاکدشت هستيم و معمولا هفتهاي يکبار به تهران ميآمديم و با انجام سرقت دوباره به پاکدشت برمي گشتيم. اما پيش از اجراي دزديها، همه جاي تهران را گشتيم و احساس کرديم شرق تهران خلوتتر از نقاط ديگر است، آن هم هنگام ظهر. پس از سرقت هم طلاها را مي فروختيم و بين خودمان تقسيم ميکرديم.
اشد مجازات
سرقت هاي اين گروه به حدي بود که باعث وحشت و بيماري روحي بسياري از زنان و کودکان شده بود. با توجه به خشونت بالايي که دزدان در سرقتهاي خود داشتند قاضي عليرضا بهشتي، بازپرس دادسراي ويژه سرقت براي سرکرده اين گروه خشن درخواست محاربه کرده و بخشي از پرونده به دادگاه انقلاب فرستاده شد و در دادگاه انقلاب محاکمه و با حکم دادگاه به اعدام محکومشد.