نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

مهندس تهرانی خانم پرستار را به قتل رساند؛ من را نمی خواست!

منبع
رکنا
بروزرسانی
مهندس تهرانی خانم پرستار را به قتل رساند؛ من را نمی خواست!

رکنا/ عاشق رواني در يک مهماني دختر جوان را به قتل رساند.

قاتل عاشق پيشه دختر مورد علاقه اش را با چاقو به قتل رساند. قاتل عاشق پيشه اعتراف تلخي کرد. قاتل عاشق پيشه گفت مقتول عنوان داشته به من علاقه ندارد و به دروغ گفته علاقه دارد و بهتر است از او دور شوم. قاتل عاشق پيشه بعد از قتل به محل کار معشوقه خود رفت. قاتل عاشق پيشه از آنها خواست به دليل قتل و رواني بودن اورا بستري کنند.

 امير، مهندس جواني است که دلدادگي از او يک عاشق رواني ساخت. او به يک پرستار زن علاقه‌مند شد و تصميم به ازدواج گرفت اما بعد از مدتي پاسخ منفي شنيد و نتوانست او را مجاب به ازدواج کند. وقتي فهميد زن پرستار دل در گرو فرد ديگري دارد، ديوانه شد. شامگاه هفتم خرداد امسال به خانه‌اي در محله درکه تهران رفت و در جشني که دختر جوان هم در آن حضور داشت، درگير شد و با ضربه‌هاي چاقو دختر جوان را کشت. در «پشت‌ صحنه يک جنايت» اين هفته پاي حرف‌هاي قاتل عاشق نشستيم و در يادداشتي به ريشه‌يابي اين جنايت پرداختيم.

قاتل عاشق پيشه چه گفت؟!
آرام و قرار ندارد. همين‌طور که گريه مي‌کرد يکدفعه از کوره دررفت و چند ضربه محکم با مشت به ديوار اتاق بازجويي کوبيد که دستش زخم شد. فرياد مي‌زد مرا اعدام کنيد. وقتي عشقم زير خاک رفته، من هم بايد بميرم.

 چه‌کاره بودي‌؟

تا همين چند هفته پيش فردي تحصيلکرده و مهندس بودم. برو و بيايي در شرکت محل کارم داشتم اما اکنون به اتهام قتل بازداشت شدم.

متاهلي‌؟

چند سال قبل با دختري ازدواج کردم. اما عدم تفاهم و دخالت خانواده‌ها باعث جدايي‌مان شد.

از آشنايي با مقتول بگو.

او پرستار بيمارستاني در تهران بود. من افسردگي داشتم و براي درمان مدتي به بيمارستان محل کارش در رفت‌وآمد بودم که به او علاقه‌مند شدم. بعد از آشنايي با او حالم بهتر شد. هردو تجربه تلخ طلاق را داشتيم. او هم به من علاقه‌مند بود و مي‌خواستيم با هم ازدواج کنيم.

پس چرا  ازدواج نکردي‌؟


اوايل موافق ازدواج بود اما بعد اخلاق و رفتارش عوض شد و پاسخ منفي داد. مي‌گفت به من علاقه ندارد و به دروغ گفته علاقه دارد و بهتر است از او دور شوم. همين حرف‌ها باعث شد شک کنم پاي عشق ديگري در ميان است. آن‌قدر او را زير نظر گرفتم که فهميدم دل در گرو مرد ديگري دارد و عشقم به او پوچ است.

با افشاي عشق يک‌طرفه، تصميم به قتل گرفتي‌؟

نمي‌خواستم او با مرد ديگري جز من ازدواج کند. در خانه‌ام اسيد، طناب، قرص و چاقو تهيه کردم. چند بار دعوتش کردم که ترسيد و نيامد. مي‌خواستم با اسيد صورتش را بسوزانم، با قرص او را بيهوش و چند روزي در خانه‌ام او را حبس کنم، با چاقو روي صورتش خط بيندازم و با طناب به مرگ تهديدش کنم تا هوس ازدواج با کس ديگري را نداشته باشد اما نقشه‌هايم عملي نشد.

هدفم کشتن او نبود. مي‌خواستم آسيب جسمي ببيند و نتواند با مردي جز من ازدواج کند. آن شب به او زنگ زدم تا تلفني حرف بزنيم که ادعا کرد خانه است و حوصله حرف‌زدن ندارد و براي هميشه او را فراموش کنم. اما رديابي که به خودرويش نصب کرده بودم به صدا درآمد و فهميدم دروغ گفته و خودرويش در مقابل خانه‌اي ويلايي در محله درکه پارک شده که راهي آنجا شدم.

بعد چه شد؟

وقتي در زدم در باز شد و وارد شدم. خانم پرستار و مردي که رقيب عشقي‌ام بود در آن مهماني بودند. او با من دعوا کرد و خواست محل را ترک کنم که قبول نکردم. از من خواست فراموشش کنم. مهمانان مرا آرام کردند و به آشپزخانه بردند. او شروع به فحاشي کرد و مي‌خواست به زور مرا بيرون کند که چاقوي آشپزخانه را برداشتم و خراش‌هايي روي صورتش انداختم تا زخمي شود اما دوباره فحاشي کرد. ديوانه شدم و ضربه‌هاي بعدي را زدم که فوت شد. من هم از ترس فرار کردم.

کجا رفتي‌؟

وقتي با چاقوي خون‌آلود بيرون زدم ميوه‌فروشي مرا ديد و به گمان اين‌که سارق هستم به پليس زنگ زد و کمک خواست. سوار خودرويم شدم و به بيمارستان محل کار مقتول که اولين محل آشنايي‌مان بود رفتم. گفتم همکارتان را کشته‌ام و رواني‌ام، بستري‌ام کنيد. بعد به پليس خبر دادند که با حضور ماموران، بازداشت شدم.

شنيدم خودزني کردي.

در بازداشتگاه با تيزي دستم را زدم، سر و صورتم را به ديوار بازداشتگاه کوبيدم تا بميرم که نشد.

خانواده مقتول را ديده‌اي‌؟

هنوز نه اما شنيدم که مادرش برايم قصاص مي‌خواهد.

حرف آخر؟

زودتر اعدامم کنيد.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره