نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

جوان معتادی که خاله‌اش را کُشت

منبع
جام جم
بروزرسانی
جوان معتادی که خاله‌اش را کُشت

جام جم/ هنوز خمار است و بدن‌درد دارد. بي‌حوصله به پرسش‌ها جواب مي‌دهد و نشانه‌اي از عذاب وجدان يا ناراحتي در چهره‌اش ديده نمي‌شود. به اتهام قتل دستگيرشده و فرصتي دست مي‌دهد تا اين هفته رو درروي او نشسته و قاتلي ديگر داستان زندگي‌اش را براي ما بازگو کند.
چه کسي را کشته‌اي؟
خاله‌ام را.
 چرا؟
چون پول نداد.
چرا بايد پول مي‌داد؟

خمار بودم و نياز به پول داشتم تا مواد بخرم. سراغ او رفتم تا پول بگيرم اما نداد.
هرکسي به تو پول نمي‌داد را مي‌کشتي؟
نه. خاله‌ام پول داشت اما نداد. وضع مرا ديد ولي مقاومت کرد.
وضعت؟
يک روز بود مواد نکشيده بودم. عصبي و کلافه بودم. ۱۰۰هزار تومان خواستم که فهميد براي مواد مي‌خواهم. گفت براي مصرف مواد پول نمي‌دهد. در يک‌لحظه عصباني شده و روسري را دور گردنش انداختم و دو طرف آن را کشيدم. وقتي به خودم آمدم، خفه‌شده بود. وقتي خمار مي‌شدم، هيچي نمي‌فهميدم.
 بعد چه کردي؟
خانه را گشتم و مقداري پول پيدا کردم و بيرون زدم. با آن پول مواد کشيدم. وقتي حالم سرجايش آمد، تازه فهميدم
چه کرده‌ام. خيلي ترسيده بودم.
چطور دستگير شدي؟
وقتي جسد پيدا شد، پليس تحقيقاتش را آغاز کرد. با بررسي در خانه متوجه شدند هيچ اثري از ورود به‌زور نيست به همين دليل گزينه اولشان من شدم.
چرا تو؟
چون تنها معتاد فاميل هستم و به خانه خاله‌ام رفت‌وآمد داشتم.
رابطه‌تان خوب بود؟
او هميشه به من کمک مي‌کرد. خيلي سعي کرد مرا ترک دهد اما من اهل ترک نبودم.
چند وقت است معتادي؟
چهار سال مي‌شود.
چه چيزي مي‌کشي؟
شيشه، هروئين.
چطور معتاد شدي؟
مثل همه بايد بگويم رفيق ناباب. مدتي بود با خانواده‌ام مشکل پيداکرده بودم. من نوجوان بودم و دوست داشتم مستقل باشم اما خانواده‌ام روي رفت‌وآمدم خيلي نظارت داشتند. مثل بچه‌ها بايد قبل از تاريک شدن هوا به خانه برمي‌گشتم. اين رفتار پدر و مادرم باعث شد من از آنها دور شوم. مخفيکار شده بودم. به بهانه رفتن به کتابخانه به قهوه‌خانه مي‌رفتم. با قليان شروع کردم به سيگار رسيدم و بعد هم با گل موادمخدر را شروع کردم.
خانواده مي‌دانستند معتادي؟
اوايل نه. از پس‌اندازم مواد مي‌کشيدم و آنها هم به من شک نمي‌کردند. وقتي پول‌هايم تمام شد، سرقت از پدر و مادرم را شروع کردم. طلاهاي مادرم را برداشته و به ساقي مي‌دادم و جايش مواد مي‌گرفتم. مادرم متوجه کم شدن طلاهايش شد و همين اعتياد مرا رو کرد.
واکنش آنها چه بود؟
پدرم بعد از اين‌که حسابي کتکم زد، مرا از خانه بيرون کرد و ديگر به خانه برنگشتم.
شب‌ها کجا مي‌خوابيدي؟
مدتي به خانه خاله‌ام مي‌رفتم اما پدرم متوجه شد و از او خواست مرا راه ندهد. خاله‌ام از ترس پدرم قبول کرد و کارتن‌خواب شدم.
هزينه موادت را از کجا مي‌آوردي؟
ضايعات جمع مي‌کردم.
به ماجراي قتل برگرديم، کجا دستگير شدي؟
يک روز در خيابان دنبال مواد بودم که مأموران شناسايي‌ام کرده و دستگير شدم.
خانواده‌ات را در اين چند روز ديده‌اي؟
نه. آنها‌ حاضر به ديدن من نيستند. حتي شنيدم مادربزرگم براي من قصاص خواسته و گفته به‌هيچ‌عنوان رضايت نمي‌دهد.
عذاب وجدان داري؟
خاله‌ام اگر پول داده بود، الان زنده بود. پدرم اگر آن روز جاي طرد من براي ترکم تلاش مي‌کرد، الان اينجا نبودم. او بايد شرايط مرا درک مي‌کرد. نمي‌خواهم بگويم مقصر نيستم اما شرايط مرا به اينجا رساند. من بلندپرواز بودم و خانواده‌ام بال‌هايم را مي‌چيدند. همين باعث شد وقتي بال درآوردم، پرواز کنم.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره