معنای ازدواج و طلاق در خانواده های ایرانی فرق کرده است / دولت حق ندارد در کانون خانواده دخالت کند
خبرآنلاين
بروزرسانی
خبرآنلاين/ خانواده ايراني با وجود چالشها و مشکلاتي که دارد راه خود را مي رود و اين مشکلات نشان دهنده مدرن شدن آن است .
زهرا تالاني: سالهاست مي شنويم که خانواده ايراني دچار مشکلات فراواني است و افزايش آمار طلاق و کاهش ازدواج سبب بحران و فروپاشي آن شده است، به گونه اي در سالهاي آينده چيزي از خانواده ايراني باقي نمي ماند. براي بررسي اين موضوع که خانواده ايراني دچار چه چالشهايي است و در آينده به چه سمتي پيش مي رود ميزگردي را با حضور دکتر تقي آزاد ارمکي جامعه شناس، دکتر محسن دهقاني عضو هيأت علمي پژوهشکده خانواده دانشگاه شهيد بهشتي و دکتر اصغر مهاجري جامعه شناس برگزار کرديم.
برخي جامعه شناسان و کارشناسان خانواده معتقدند که خانواده با وجود آسيبهايي که امروز با آن مواجه است يکي از محکم ترين بنيادهاي اجتماعي است و در مقابل برخي هم مخالف اين موضوع هستند و عنوان مي کنند که خانواده ايراني درحال فروپاشي است.نظر شما در اين باره چيست؟
آزاد ارمکي: به طور کل من هم معتقدم که خانواده ايراني در حال فروپاشي نيست. من درکتاب جامعه شناسي خانواده ايراني هم بحث کردم که عده اي معتقدند که خانواده در ايران تغيير کرده که تقريبا گروه سنتي و مسئولان دنبال آن بودند و تا دو دهه هم آن را ادامه دادند، يک گروه ديگر هم معتقدند که خانواده ايراني در حال فروپاشي است. اما به نظر من خانواده ايراني در حال تغييرات بنيادي است. اين تغييرات به معناي فروپاشي نيست ، چون اگر اينگونه بود بايد اين فروپاشي زودتر در خانواده کشورهاي غربي اتفاق مي افتاد که مدرن تر و روابط اجتماعي راحتتر است . اما الان مشاهده مي کنيد که در ميان آنها درصد ازدواج از کشور ما بيشتر است و در آنجا هم ازدواج، فرزند آوري ، تربيت و استمرار دارد و توجه آنها به خانواده خيلي بيشتر از ايران است. مثلا در انتخابات رياست جمهوري،اوباما با همسر و فرزندانش مي آيد و به مردم اين موضوع نشان داده مي شود. بنابراين اين حرف خيلي سست است که بگوييم خانواده در حال فروپاشي است، اما خانواده ايراني در حال تغيير است و اين تغييرات سبب افت و خيز آن شده است. به نظر من در دو دوره رسانه ها و سياستمداران بحث فروپاشي خانواده را مطرح کردند. يک دوره سال 81 و زمان اصلاحات بود که مي گفتند آزادي سبب بي ديني و فساد شده است، اعلام خطر شد و بعد دولت نهم از آن شکل گرفت. الان هم که دوباره اين موضوع درحال مطرح شدن است.
دهقاني: من در چارچوب کلي بايد بگويم که من هم با آقاي دکتر موافقم و اصلا اينگونه نيست. ما يک نگاه کليشه اي به خانواده داريم،يعني اگر اين کليشه ها که از سالها قبل براي ما تعريف شدند نباشد مي گوييم خانواده در حال فروپاشي است درست مانند يک قاب عکس که اگر عکس انداره آن نباشد مي گوييم قاب خراب است.اين نگاه کليشه اي ما سبب مي شود بگوييم که خانواده در حال فروپاشي است چون با گذشته متفاوت شده است. اما خانواده به شدت در حال تغيير است مانند يک موتور پرقدرت که درون ماشيني گذاشتيد که توان حرکت ندارد و وقتي با اين موتور حرکت مي کند چرخها صدا مي دهند و سرنشينان تصور مي کنند که ماشين درحال فروپاشي است.به نظر من الان ساختار خانواده در حال تغيير است نه فروپاشي.
مهاجري: کارکرد خانواده از گذشته تا به امروز تغييراتي داشته؛ اما جامعه خود را براي اين تغييرات آماده نکرده و همين موضوع تنشهاي فراواني در خانواده به ويژه فرزندان ايجاد کرده است. گروههاي متوسط، متوسط به پايين و پايين مشکلات اقتصادي جدي دارند که اين مشکلات براي گروههاي متوسط به بالا کمتر است.بنابراين علتها چيز ديگري هستند و ما به دليل نداشتن مطالعه کافي و کار کارشناسي نکردن و به دليل عجله کردن به دنبال معلول هستيم که چيزي جز ادا درآوردن نيست و اداي ما شبيه شوخي است. امروزه نگاه به خانواده بايد بر اساس ترويج و ايجاد برخي از رفتارها باشد چرا که توسعه يک پديده کمک به پيشرفت رسانه هاي خانوادگي خواهد کرد .در صورتي که فعالان عرصه خانواده پويا شوند، مسائل و مشکلات روز خانواده برطرف خواهد شد و در صورتي که انديشه ها به جريان هاي توليد کننده و بازتوليد کننده پيوند زده شود يک اثر جديد خلق مي شود .خانواده ايراني در مرحله گذر از خانواده هسته اي به گسترده است که در اين ميان مانده و شبه گسترده مانده است. اما دو چالش دارد، يکي اين چالشهاي تغيير را و ديگري چالشهاي دخالت دولتي.
همانطور که اشاره شد اين ساختار تغييرات گسترده اي را هم در کارکرد خانواده داشته است؟
دهقاني: نه خيلي.خانواده از زماني شکل مي گيرد که دخترو پسر ازدواج مي کنند و مي توانند در کنار هم آرامش داشته باشند. از همينجا تغييرات شروع مي شود و بايد پرسيد که هر دو به چه دليلي همديگر را پسنديدند؟ من از کساني که براي مشاوره مي آيند اين سوال را دارم.جواب اين سوال به من نشان مي دهد که اين خانواده مي تواند شکل بگيرد يا نه و من از نوع اين جوابها به سوال شما پاسخ مي دهم که خانواده ايراني به کجا مي رود؟ خانواده لايه هاي متعددي دارد و در ميان زوجهاي تحصيلکرده و سن زوجين پاسخها متفاوت است.در گذشته هدف اين بود که تشکيل خانواده بدهند و فرزند داشته باشند اما الان هدف، لذت از زندگي است . براي همين زوجها دوست دارند طوري ازدواج کنند که لذت داشته باشند و طوري به زندگي ادامه بدهند که اين لذت ادامه داشته باشد. الان معناي لذت در ميان زوجها فرق کرده ، در گذشته از اينکه صاحب فرزند شوند و او را بزرگ کنند لذت مي بردند اما الان اينگونه نيست.از طرف ديگر رويکرد به رابطه جنسي هم الان تفاوت کرده است. در گذشته اين لذت براي فرزند آوري و تداوم نسل بود اما الان اينگونه نيست حتي در سنين بالا.الان در تهران به خصوص ديگر چيزي به نام محله نداريم. از سنين ابتدايي و مهدکودک دو جنس را از هم جدا مي کنيم تا در دانشگاه . يعني هيچگونه تعامل جنسيتي ميان دختر و پسر نداريم و يک دفعه در مرحله اي که اوج فوران هورمنها است بدون هيچ آموزشي با هم روبه رو مي شوند. الان نگرشها به زندگي فردگرايي شده است. بنابراين مصلحت يک خانواده آينده نيست بلکه خود فرد است و اين تغييرات الان در خانواده ايراني وجود دارد. اين تغييرات ساختاري است و الان ساختارها و قواعد قبلي تغيير کردند اما از طرفي هم قوانين ما متناسب با اين تغييرات دگرگون نشدند.
آزاد ارمکي: الان هم آسيبهايي مانند ازدواج و طلاق را مانند گذشته در خانواده ايراني داريم اما مانند گذشته است و هيچ تفاوتي نکرده که بگوييم الان خانواده در حال فروپاشي است.ارزش نهاد خانواده کم شده است، اما همچنان اين ارزش وجود دارد . اين تغيير و کاهش، به اين علت است که کساني که در جامعه زندگي ميکنند هم نگاه خودشان به جامعه تغيير کرده و هم خودشان تغيير کردهاند.روابط بين افراد خانواده کم شده و تغيير کرده است، اما اين موارد به معناي بحران نيست؛ بلکه به معناي تغيير از خصوصيبودن به عموميبودن و جهانيشدن خانواده ايراني است.
مهاجري: وقتي ساختارهاي اقتصادي و فرهنگي جامعه تغيير پيدا ميکند، مواجه با باورها، ارزشها و هنجارهاي جديد اجتناب ناپذير است .طبق يک دستور حکومتي و فقهي، خانواده بايد به عنوان مبنا در تمام برنامههاي کوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت دولت مد نظر قرار گيرد اما متأسفانه دولت که وامدار اين دستور فقهي و حکومتي است از اهميت نهاد خانواده غافل مانده است. غربيها که روزي خانواده گريز بودند هماکنون براي حل مشکلات اجتماعي خود به خانواده روي آوردهاند چرا که خانواده به دليل ساختار و کارکردهاي خاصي که دارد، مانند توليد نسل، شکلدهي اوليه شخصيت، ارتباطات عاطفي عميق و ارتباطات چهره به چهره و بسياري از ويژهگيهاي ديگر، قادر است نه تنها مشکلات خود را حل کند بلکه ميتواند بسياري از مسائل اجتماعي، سياسي و اقتصادي را حل و فصل کند. در دنياي پيشرفته بنگاههاي اقتصادي سعي ميکنند مسائل و موضوعات خود را بر اساس نهاد خانواده حل و فصل کنند اما متأسفانه در کشور ما با وجود اينکه داراي پيشينه و ايدئولوژي قوي ملي در خانواده هستيم، به دليل تأخر فرهنگي که در ساليان اخير پيشآمده خانواده دچار چالش شده است که نه تنها نميتواند مسائل اجتماعي بيرون را حل کند بلکه به آن دامن هم ميزند. آموزش يکي از مهمترين شاخصههايي است که در نهاد خانواده بايد گنجانده شود چرا که بعضاً پدر و مادرها قادر به حل و فصل مشکلات رواني، اجتماعي و اقتصادي بين خود نيستند. از سوي ديگر با تغييراتي که در جامعه وجود دارد، والدين نيازمند فاکتورهاي تربيتي براي فرزندان خود نيز هستند که با آموزشهاي نهادينهشده ميتوان به فاکتورهاي تربيتي مناسب دست پيدا کنند. و نکته پاياني اينکه همانطور که گفته شد معيار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگونيهاي مداوم قرار گرفته، بنابراين سياستگذاران جامعه در همه بخشها بايد از سطح فرهنگي بالايي که متناسب با تفکر روز باشد برخوردار باشند، در غير اين صورت تضادهاي اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و حقوقي تشديد ميشوند. فکري که معاصر باشد راهگشا است. فکري که با مقتضيات روز نخواند مسأله آفرين خواهد بود يا مسائل را تعميق ميکند و بحران ميآفريند.
آقاي دکتر آزاد، با توجه به اينکه شما کتابي هم در زمينه خانواده ايراني نوشتيد، چه تصويري از الان خانواده ايراني نشان مي دهيد؟
آزاد: من به يک مفهوم رسيدم.در جامعه امروز ايران، يک چيزي که اهميت پيدا کرده زندگي است. مردم قديم هم زندگي مي کردند اما نه با اين معنا؛آنها سخت زندگي مي کردند و جمعي بودند و معناي زندگي در آن بود و منفک نشده بود، به صورت تمدني و سنتي بود. اما در جامعه جديد زندگي براساس مصالح فرد است.الان يک فرديت ايراني شکل گرفته و به منافع خود فکر مي کنند. دراينجا زندگي مهم شده است و براي همين همه تعريفها و ساختارها تغيير کردند.حالا اينکه اين مولفه ها عقلاني هستند يا نه يک بحث دومي است. الان دخترو پسر با ارجاع به نظام سنتي ازدواج نمي کنند چون آنجا وظيفه بقاي نسل داشتند . در گذشته اگر در يک سال اول بچه دار نمي شدند دچار دردسر مي شدند اما الان حتي بعد از ازوادج دختر و پسر به دنبال اين هستند که آيا براي هم مناسب هستند يا نه و اگر نبودند به راحتي از هم جدا مي شوند. الان طلاقها منطق اجتماعي پيدا کرده و مبتني بر فساد نيست چون آنها به دنبال لذت هستند. اين معناي فرهنگي از زندگي مشترک است.در اين زندگي هدف تداوم نسل و حفظ ميراث نيست.آدمها مريض نيستند که ازدواج نميکننديا طلاق ميگيرند؛ بلکه آدمها مهم شده و ارزشهاي موردنظر آنها اهميت پيدا کرده است و اين مسئله منشأ اجتماعي و فرهنگي دارد، اما روانپزشکان و روانشناسان به دنبال کشف بيماري مردم ايران هستند.زندگي الان موقعيت فردي و فرهنگ فردي است،يعني خانواده جايش را به فرد داده است و معناي جديدي پيدا کرده است.
بنابراين خانواده ايراني به سمت مدرن شدن پيش مي رود؟
آزاد: فرم سنتي است اما از لحاظ محتوا مدرن است و هيچ چيز آن از خانواده جهاني عقب نيست.رفاه،برابري جنسي و لذت الان خواسته هر فردي است. ما نمي توانيم فرم و محتوا را تغيير دهيم. متاسفانه دخالت فرهنگ، دولت و قوانيني که داريم نمي گذارد خانواده به سمت شکل جديد پيش برود و با تنش مواجه مي شود. هيچ منطقي مهريه هزار سکه را نمي پذيرد اما ما چون يک قالب درست کرديم که مهريه بايد 110 سکه باشد دختر وپسر مي خواهند قانون شکني کنند. يک کاري بايد کرد که فرم و محتوا را به هم پيوند زد تا خانواده به شکل و کارکرد اصلي خود برسد. خانواده ايراني مدرن است براي همين چالشهاي مدرن دارد.
مهاجري: الان نظام حاکميت و دولت بدهکارترين بنگاه به خانواده است چون خانواده بلندگوي رسمي ندارد.خانواده ايراني فريب وعده هاي اجتماعي مثل دادن يک ميليون تومان براي تولد بچه را مي خورند، اما زمانيکه براي گرفتن مي رود بايد براي آن بجنگد. خانواده امروزي کارکردهاي ديگري دارد و برخي از کارکردهاي خود را سپرده به دولت و جامعه.دولت ما الان انتظار خانواده گسترده را دارد و تغييرات را نمي پذيرد براي همين بين خانواده و دولت تعارض وجود دارد. خانواده از خانه تشکيل مي شود اما الان خانواده هاي ما دغدغه تامين مسکن را دارند.دولت به صورت فرمايشي قصد دارد مشکلات مردم را حل کند. مثلا وزارت جوانان با معماري سبک ازدواج و فرزند آوري در حوزه خانواده دخالت مي کند و اين اصلا موفقيت آميز نخواهد بود چون فرهنگ دستوري نيست.ما بايد بپذيريم خانواده ايراني داراي چالش است اما بحران و شکاف ندارد.
دهقاني: من جامعه ايراني را برخلاف بسياري از افراد ديگر مدرن مي دانم. اين آسيبها و عدم تعادلهايي که برخي به آن اشاره مي کنند به خاطر همين مدرن بودن اوست و تمام جوامع به آن رو به رو هستند. برخي روان شناسان و جامعه شناسان معتقدند که در جامعه ما خانواده در حال فروپاشي است و از اين بابت نگران هستند اما به نظر من محکم ترين نهاد در جامعه کنوني خانواده است .
اما وجود برخي آسيبها مانند افزايش طلاق سبب شده تا خانواده ايراني استحکام گذشته را نداشته باشد؟ اين افزايش طلاق نشانه چيست؟
مهاجري: من 10 سال پيش يک واژه را در يک برنامه تلويزيوني اعلام کردم که 85 درصد خانواده هاي ايراني وارد طلاق پنهان شدند. چون همانطور که مي دانيد طلاق 13 مرحله دارد و آخرين مرحله آن عاطفي است.هيچ کس به طورکامل صددرصد طلاق نمي گيرد و دچار فراموشي نمي شود.مرحله ششم طلاق، طلاق پنهان است که چون به زن انگ مي خورد و حمايت اقتصادي ندارد اين طلاق ايجاد مي شود و زن قدرت ورود از مرحله ششم يعني طلاق عاطفي به هفتم که حقوقي است را ندارد. اما الان قبح طلاق ريخته شده و ما در آينده شاهد طلاقهاي بيشتري خواهيم بود. به نظر من 85 درصد خانواده هاي ايراني دچار طلاق پنهان هستند. نظام خانواده در ايران دچار مسئله شده است؛ مثلا تعداد طلاقها و طلاقهاي پنهاني يا اجتماعي افزايش يافتهاند، زمان طلاق بعد از ازدواج از سه به پنج سال و سن تجرد قطعي نيز افزايش يافته است، تعداد ازدواجها کاهش يافته و بسياري مشکلات ديگر که همگي مسئله شکل خانواده در ايران را تشکيل ميدهند و نشاندهنده پوست انداختن نظام خانواده در ايران است که شکلهاي جديدي را براي بقاي خود تجربه ميکند.
دهقاني: طلاقهايي که الان به اين شکل انجام مي شود پاسخي به نيازهاي فقدان مهارت به خانواده در ساختار جديد است. خانواده يک موجود زنده است، وقتي زوجي ازدواج مي کنند بعد از مدتي بچه دار مي شوند به شما مي گويند آقاي دکتر زندگي ما خيلي خوب بود اما از وقتي بچه دار شديم دچار مشکل شد يا نه، وقتي به مدرسه مي رود و همين طور مشکلات ادامه دارد. خانواده پويا است و رشد مي کند، افراد خانواده هم بايد پا به پاي آن رشد کنند.رشد به معناي آموزش مهارتهاست. يک همسر آيا مي تواند مادر يا پدر خوبي باشد؟ ممکن است همسر خوبي باشد اما ممکن است پدر خوبي نباشد.چون وقتي رشد در خانواده وجود دارد بايد مهارتهاي آن را هم بياموزيم.يک چيزي که اين وسط جاافتاده نهادهاي حکومتي است و سياستگذاران اجتماعي است. در 10 دانشگاه اول حقوق کشور ما هنوز رشته نظام حقوق خانواده را نداريم، سال گذشته در پژوهشکده خانواده براي اولين بار اين رشته تدريس شد، چون در اين رشته پول نيست. يک اشتباه بزرگ اين است که ما فکر کرديم دانشگاه بايد پول دربياورد درحاليکه دانشگاه بايد پول خرچ کند به خصوص در دانشگاههايي که مربوط به رشته هاي علوم انساني است. آموزش و پرورش بايد پول خرچ کند،صنعت بايد پول دربياورد. بنابراين زوجهاي ما آموزش درست نمي بينند.
يعني دخالت دولت در نظام خانواده را درست مي دانيد؟
دهقاني: نه به آن معنا. من فکر مي کنم که تعريف ما از زندگي عوض شده است اما سياستگذاران به آن توجه نمي کنند. متاسفانه ما زندگي جوانان را به يک سرپناه تقليل داديم سرپناهي مانند مسکن مهر در يک جاي دورافتاده که هيچ امکاناتي ندارد. ما يک ترس عميق اجتماعي داريم و مهريه هم به خاطر اضطراب عميق تاريخي است. همانطور که گفتم الان ساختارها تغيير کردند و محله نداريم. در قديم همه همديگر را مي شناختند، معتمد محله بود و به جوانان کمک مي کردند الان ما اين را از دست داديم و هيچ بنگاه بيمه اي که در خدمت خانواده باشد و حمايت کند را نداريم. قوانين ما قديمي هستند،الان رشد پرونده هاي قضايي به خاطر از بين رفتن همين است، قبلا اين پرونده ها به شکل ديگري حل مي شد اما الان همه به محاکم قضايي مي روند. خرد جمعي جامعه به سمت مصالح خانواده کار نمي کند. يک معاونت امور زنان داريم که زن و مرد را جدا کرديم اما اين همين ايجاد اختلاف مي کند. متاسفانه وقتي سند خانواده نوشته مي شود اصلا به تحقيقات اساتيد توجه نمي شود و از کساني استفاده مي شود که در اين حوزه کار نکردند . براي همين تغيير را به عنوان بحران و فروپاشي مي دانيم. اما تحت هر شرايطي خانواده راه خود را مي رود و دولت و حکومت عقبتر از آن هستند.
آزاد ارمکي: متاسفانه حوزه سياست خانواده را محل چالشهاي خود کرده است.کساني که براي خانواده برنامه مي نويسند دغدغه و شناخت خانوده را ندارند و بيشتر سياسي عمل مي کنند. خانواده در حوزه تعليم و تربيت، اخلاق و انسانسازي کار کرده است؛ اما حضور دولت اين موارد را مختل کرده است. بهطورکلي دولتيشدن خانواده پديده نوظهوري در ايران است. اصليترين کانون جامعه، فرهنگ و اصليترين بخش فرهنگ، تعليم و تربيت است. جامعه ما اهل ادب و اخلاق و اساساً آداب بوده، اما اکنون داراي خشونتي نسبت به ميانسالان و سالمندان شده است؛ بدينمعني که به جوانان و کودکان مدام ميگوييم که حقوق کودکان و پيران را حفظ کنند، اما اين اتفاق در جامعه عملاً رخ نميدهد. يا اينکه مسکن مهر يک فاجعه براي خانوده به وجود آورد يا همين طرح ازدواج آسان، چرا بايد يک سياست شود.وقتي مردم به لحاظ اقتصادي و اجتماعي آرامش داشته باشد همه اين اتفاقها مي افتد و نياز به دخالت و قانونگذاري نيست. الان تمام هزينه ها به عهده خود خانواده است. وقتي يک زن همسرش را از دست مي دهد تازه شروع بدبختي اوست ما بايد کف را درست کنيم و حمايتهاي اوليه را از خانواده داشته باشيم. حتي اگر 50 درصد زوجهاي ما هم طلاق بگيرند باز خانواده دچار مشکل نمي شود ، چون آنها دوباره ازدواج موفقتري مي کنند و نظام خانواده بازسازي مي شود. اما دولت تعبير بدي از اين موضوع دارد و طلاق را ضد ارزش مي کند. من قبلاً هم عرض کردهام که حوزه سياست و دين نبايد دخالتي درخانواده داشته باشد. مشکل ما مداخلهگري نهادهاي اجتماعي در عرصه خانواده است.
مهاجري: يکي از مشکلات اساسي خانواده اين است که همچون گوشت قرباني در مباحث سياسي شده است و براي حل هر مشکل کلان، به خانواده رجوع ميکنند. مثلاً براي حل معضل اعتياد مستقيم سراغ خانواده ميروند. در حاليکه خانواده ايراني منطق خاص خود را با همه مشکلاتش دارد. چنين روندي، استقلال خانواده براي تحقق اهداف و نيازهاي وابسته به خود را مخدوش ميکند.
با توجه به اينکه اعلام کرديد خانواده ايراني به سمت مدرنيزه شدن پيش مي رود، در آينده با چه جامعه و خانوادهاي مواجه خواهيم بود ؟
دهقاني: دولت حق ندارد در کانون خانواده دخالت کند، بلکه بايد خود را همکار، همراه و خادم خانواده بداند و نه مداخلهگر. منظورم از خادم اين نيست که نوکر خانواده باشد، بلکه منظور اين است که سياستهاي دولت حمايتي باشد و نه مداخلهگرايانه. خانواده در سطح کالبدي حيات فيزيکي و جسماني، نيازمند دولت، نظام سياسي و اجتماعي است و دولتها موظف به فراهمسازي شرايط خانواده از جمله بهداشت، تغذيه و امکانات زندگي هستند. خانواده راه خود را مي رود و اينکه دائم بگوييم در معرض فروپاشي يا نابودي است اصلا درست نيست. تصوير ما از خانواده يک خانواده آرماني است؛ درحاليکه خانواده فراز و نشيبهاي خود را طي مي کند و هرقدر هم که سد بگذاريم يا از آن عبور مي کند يا راه خود را پيدا مي کند.
منظورم اين تعبيري است که در مورد فردگرايي مطرح مي شود؟
آزاد ارمکي: در مورد استحکام خانواده بايد با احتياط حرف زد. بايد خانواده را به حال خود بگذاريم تا راه خود را برود. بايد ساحت کارشناسي را تقويت کنند تا خانواده به مهارت برسد. اتفاقا خانواده خيلي هم محکم نيست و در فرايند تغييرات بنيادي است. در اين تغييرات ،خانواده يک جمع گرايي جديد را توليد مي کند که همچنان معتقدم اين فردگرايي فردگرايي از تعلق جمعي است نه فردگرايي افراطي. مشارکتهاي انتخاباتي اين را نشان مي دهد؛ يعني يک فردگرايي ايراني در متن خانواده درحال شکل گيري است.
دهقان: خانواده کار خود را مي کند ، درست پيش مي رود و با مقتضيات روز حرکت مي کند. خانواده مانند يک آب روان است و نبايد جلوي آن سد زد، چون آب روان راه خود را از جاي ديگر پيدا مي کند يا سد را مي شکند.ما بايد به نيازهاي خاناوده توجه کنيم نه اينکه برعکس خانواده نيازهاي سياست را تامين کند.