ماجرایی که بعد از ۱۴ سال زوج جوان را به دادگاه کشاند

جام جم/ دانشجو شدن زن جوان برایش دردسرساز شد.
او وقتی تصمیم گرفت به تحصیلش ادامه دهد، زندگیاش به یکی از پروندههای طلاق در دادگاه خانواده تهران تبدیل شد. او پس از ۱۴سال زندگی مشترک به دادگاه خانواده رفت. چون شوهرش مخالف ادامه تحصیل همسرش در مقطع فوقلیسانس بود. برای همین از او خواست به دادگاه خانواده بروند و درخواست طلاق توافقی بدهند.
قاضی پس از بررسی پرونده زوج جوان از آنها علت درخواست طلاق را پرسید. زن جوان درباره ماجرای زندگیاش گفت: فقط به این دلیل که من دانشجو شدهام و دلم میخواهد تحصیلات داشته باشم، زندگی برایم جهنم شده است. حالا بعد از۱۴سال زندگی مشترک باید پایم به دادگاه خانواده باز شود، چون شوهرم خودخواه است. وقتی با یونس ازدواج کردم دانشجو بودم. آن زمان در رشته حسابداری در مقطع لیسانس درس میخواندم. یونس هم فوقلیسانس مکانیک داشت. بعد از ازدواجمان من به او گفتم میخواهم درسم را ادامه دهم. یونس نشان میداد راضی به این موضوع نیست، ولی به هر حال قبول کرد. همان زمان هم وقتی دانشگاه میرفتم کلی غر میزد. با این حال من لیسانسم را گرفتم. این بار به یونس گفتم میخواهم در مقطع فوقلیسانس هم ادامه تحصیل بدهم. اما او مخالفت کرد. مدتی گذشت. با خودم گفتم بعد از گذشت مدتی راضی میشود و من میتوانم درسم را ادامه بدهم. تا اینکه پسرمان به دنیا آمد. من هم درگیر بچهداری شدم و دیگر نتوانستم به ادامه تحصیلم فکر کنم. برای همین چند سالی از درس خواندن محروم شدم. ولی همیشه آرزویم این بود که تا مدرک دکتری درس بخوانم. در کل درس خواندن به من روحیه زیادی میدهد. تا اینکه پسرمان بزرگ شد. او حالا میتواند کارهایش را خودش انجام دهد. برای همین تصمیم گرفتم تحصیلاتم را ادامه بدهم. زندگیام راکد شده بود. میخواستم انگیزهای داشته باشم. برای همین کتاب گرفتم و درس خواندم. وقتی در دانشگاه قبول شدم یونس دوباره مخالفتهایش را شروع کرد. حالا دیگر هرشب با هم دعوا داریم. هر روز با قهر و درگیری از خانه بیرون میرویم. یونس خودش فوقلیسانس دارد، اما حالا که من هم میخواهم مدرکم را بگیرم مخالفت میکند. دیگر نمیتوانم او را تحمل کنم.
در ادامه، شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی ما یک بچه کوچک داریم و همسرم باید به کارهای او برسد. من دوست ندارم مرتب یا در دانشگاه باشد یا در خانه مشغول درس خواندن. من مخالف درس خواندن او نبودم. حتی مدرک لیسانساش را بعد از ازدواجمان گرفت. اما دیگر نیازی نیست مدرک فوق لیسانس بگیرد. او فقط به خاطر حسودی و لجبازی با من میخواهد دوباره درس بخواند. خیلی از شبها وقتی خسته از سر کار برمیگردم به من میگوید وقت نکرده غذا درست کند. نمیخواهم همسرم درس بخواند. پسرمان ضربه بزرگی میخورد. من که از صبح تا شب سر کار هستم. همسرم هم سرش با کتاب و درس گرم شده و پسرمان تنها مانده است. یک ماه است سر این موضوع با هم درگیری داریم. میدانم همسرم فقط لجبازی میکند. چون میداند من مدرک فوقلیسانس دارم، میخواهد خودش هم این مدرک را بگیرد تا سطح تحصیلاتش از من پایینتر نباشد.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.