نماد آخرین خبر

حوادث / اعترافات عجیب متهمی که قاتل اجیر کرده بود

منبع
اعتماد
بروزرسانی
حوادث / اعترافات عجیب متهمی که قاتل اجیر کرده بود
اعتماد / فاطمه که چند روز پس از آن توسط کارآگاهان پليس دستگير شد در بازجويي‌ها به داشتن رابطه‌ با محسن اعتراف کرد وي گفت: زماني که فهميدم محسن براي زنش کادوي گران‌تري نسبت به آنچه به من کادو داده خريده است حسادتم تحريک شد و دعوايمان در خيابان بالا گرفت اما فکر نمي‌کردم نقشه‌يي که براي گوشمالي دادن به او گرفتم منجر به قتل او شود. او در ادامه ماجراي روز پنجشنبه 25 بهمن‌ماه امسال را براي بازپرس سپيدنامه، رييس شعبه دهم بازپرسي ويژه قتل دادسراي امور جنايي تهران اين‌گونه تعريف کرد: محسن طلاساز بود و در خيابان لاله‌زار يک کارگاه داشت. با وجود اينکه او متاهل بود، به او علاقه داشتم و رابطه‌مان از سه سال پيش و از سفري که محسن به شمال آمده بود آغاز شد. فاطمه که اهل شمال است و براي درس خواندن در دانشگاه به تهران آمده در ادامه گفت: بعدازظهر پنجشنبه قرار بود با هم بيرون برويم تا کادويي را که براي روز ولنتاين گرفتيم به هم بدهيم. محسن برايم يک دستبند خريده بود. وقتي از او پرسيدم که براي زنش، فاطمه چه خريده متوجه شدم که کادوي گرانقيمت‌تري برايش گرفته است. سر همين موضوع با هم درگير شديم و دعوايمان بالا گرفت. وسط خيابان بوديم و همه صداي داد و دعوايمان را مي‌شنيدند. بعد از آن هم محسن رفت و مرا وسط خيابان تنها گذاشت. فاطمه درباره نقشه‌يي که براي گوشمالي دادن به محسن کشيده بود نيز گفت: محسن که رفت خيلي عصباني بودم. مي‌خواستم هر طور شده تلافي کنم. اين شد که تصميم گرفتم به عابراني که متوجه دعوايمان شده بودند بگويم محسن دزد بوده و لپ‌‌تاپم را دزديده است. دست بلند کردم و جلوي هر موتوري که آمد را گرفتم تا اينکه دو جواني که سوار يک موتور بودند ايستادند. به آنها گفتم اين مرد دزد است و لپ‌تاپم را دزديده آنها هم قبول کردند در ازاي دريافت پول کمي محسن را تعقيب کنند. بين راه ماشيني را که محسن سوار بود گم کرديم اما چون خانه‌شان را بلد بودم يک راست به سمت کوچه آنها رفتيم. وي در ادامه گفت: سر کوچه که رسيديم آن دو جوان به من گفتند پياده شو. من هم پياده شدم چند دقيقه بعد آنها با لپ‌تاپم آمدند و گفتند که مشکلي نيست. من هم به آنها 25 هزار تومان پول دادم و بعد از آن هم از محسن بي‌خبر بودم تا اينکه ماموران آمدند و مرا به اتهام قتل دستگير کردند. فاطمه در جريان بازجويي‌ها مدام مي‌گفت: من عاشق محسن بودم نمي‌خواستم بلايي سرش بيايد و اصلا فکر نمي‌کردم با اين کارم ممکن است چنين اتفاقي بيفتد.