دلخوری شدید یزدانی از ساپینتو و دو کاپیتان استقلال

ورزش 3/سیاوش یزدانی شب گذشته در گفتوگویی تلویزیونی درباره پشتپرده فسخ پرحاشیه قراردادش با آبیپوشان صحبت کرد.
سیاوش یزدانی سه سال قبل و پس از پایان دوران خدمت سربازی خود به استقلال بازگشت و در نخستین دوره حضور ریکاردو ساپینتو بار دیگر پیراهن آبیها را بر تن کرد، اما نیمفصلی پر از حاشیه و دور از ترکیب را پشت سر گذاشت؛ دورهای که در نهایت با فسخ یکطرفه قرارداد و جدایی شبانه او از جمع استقلالیها به پایان رسید.
یزدانی شب گذشته در گفتگویی تلویزیونی درباره دلیل اختلاف با ساپینتو توضیح داد: یک چیزی در دلم مانده بود که ۳-۴ سال است قبل خواب با خودم تکرار میکنم. دوست داشتم مطرح کنم که سبک شوم و مردم بدانند داستان چه بود. من از خدمت برگشتم و با مصدومیت به تمرین آمدم. هفته پنجم ششم بود و شرایط کشور هم طوری بود که حال مردم خوب نبود. یک روز به تمرین آمدم و دیدم برای آقای ساپینتو جشن تولد گرفتهاند. البته من آقای ساپینتو را از نظر فنی قبول دارم اما آن زمان حالمان خوب نبود و همه ناراحت بودند. ایشان تولد گرفته بود و بزن و بکوب و ... من و بچههای تیم هم ناراحت بودیم و من هم از دست ایشان ناراحت شدم و ایشان من را اخراج کردند تا به دو هفته آخر رسید که با تراکتور و سپاهان بازی داشتند.
او در ادامه گفت: من راه نمیتوانستم بروم و گاهی با ویلچر به تمرین میآمدم. بچهها میدیدند که من تمرین را نگاه میکردم و گریه میکردم، دو قدم میدویدم دیگر نمیتوانستم. یک روز من را دعوت کرد و به باشگاه آمدند و گفت دو دفاع وسط ما محروم و مصدوم هستند، میشود برایمان بازی کنی؟ گفتم اولا من تمرین نکردهام، دوما به خاطر مصدومیتم راه نمیتوانم بروم. من آبرویم را در فوتبال ذره ذره به دست آوردهام، مردم از سیاوش یزدانی انتظار دارند، من را بازی نده، مصدومم. گفت تو دو بازی را بکن و بعد درمان میکنی. تراکتور را بازی کردم و خدا کمک کرد و بردیم
مدافع سابق آبیها گفت: به هفته آخر نیمفصل و بازی با سپاهان رسید. نشسته بودیم و آقای خسرو حیدری و دو کاپیتان تیم هم بودند. گفتم خواهش میکنم، من این بازی را با درد بازی کردم اما بازی با سپاهان را نمیتوانم بازی کنم، من از آبرویم میترسم. گفت این بازی را بازی کن و بعد به درمانت برس. من به استقلال عشق و تعصب داشتم و گفتم تا لحظه آخر تمام توانم را بگذارم. بازیکن نداشتیم. در آن جلسه از یکی از کاپیتانها هم درخواست کردم و گفتم تو جای من بازی کن، گفت من آنجا بازی نمیکنم، در صورتی که همیشه آنجا بازی میکرد.
او در خصوص این مسابقه توضیح داد: ما رفتیم و بازی سپاهان هم بازی کردیم. من ۲۰ آمپول ضد درد زدم و وارد بازی شدم. بدن من هم آماده نبود و دقیقه ۹۰ یک اتفاقی افتاد و پنالتی شد. ناخواسته بود، مغزم جواب نمیداد. بدنت که آماده نباشد، مغزت جواب نمیدهد. بازی که تمام شد، به من انگ خیانت زدند، آن هم بعد اینهمه سال که من برای استقلال خوب بازی کردم. چهار سال از بهترین سالهای فوتبالی من آنجا بود. بعد از اینهمه زحمت، شبانه با من فسخ کردند و انگ خیانت زدند. من میگویم مردم خبر نداشتند، همتیمیهایم که خبر داشتند، کاپیتان تیممان گه در آن جمع بود.
یزدانی در پاسخ به اینکه چه کسی به او انگ خیانت زده بود، گفت: آقای ساپینتو گفت از عمد پنالتی دادی. گفتم من که نمیخواستم بازی کنم، به خاطر شما و تیم بود. انگ خیانت زدند و شبانه من را اخراج کردند. من اینهمه سال برای این تیم زحمت کشیدم. مردم خبر نداشتند، شما چرا نگفتید؟ چرا کاپیتان تیم نگفت که سیاوش مصدوم بود و نمیخواست بازی کند؟
او در پایان گفت: ساپینتو را پر کرده بودند. او وه ذهنیتی نداشت. من به خاطر تیم بازی کردم. روز قبل گفته بودم نمیتوانم اما به خاطر شما و تعصبم به تیم بازی کردم. شما انگ خیانت زدی و من بعد اینهمه سال از استقلال جدا شدم. بازیکنی داشتیم که ۴۸ پنالتی در این سالها داده اما خط رویش نیفتاده است. نمیدانم چه شد. در آن شرایط با کمر مصدوم با من فسخ یک طرفه کردند و من بدون تیم ماندم. این کار اصلا انسانی نبود. بعد داستان خدمت به تیم خودم برگشتم، چرا هیچکس حرف نزد؟ چرا همتیمیهایم نگفتند؟