مقصر شب سیاه استقلال روی نیمکت بود!

ورزش 3/در بدترین شب تاریخ استقلال، علاوه بر تمام بازیکنان که درون زمین مانند آماتورها عمل میکردند، نقش کادرفنی در این باخت له کننده پررنگتر است.
ریکاردو ساپینتو در شبی که استقلال برابر الوصل با نتیجه فاجعهبار ۷ بر ۱ تحقیر شد، بیش از هر فرد دیگری باید پاسخگوی این شکست سنگین باشد. مربی پرتغالی از روز نخست حضورش در ایران با جنجال و هیاهو همراه بود، اما در بزنگاههای مهم نشان داده هیچ برنامه تاکتیکی منسجمی برای استقلال ندارد. تیم او در برابر الوصل از همان دقیقه اول بیهدف، سردرگم و بدون طرح بازی مشخص ظاهر شد؛ چیزی که بیش از هرچیز ضعف فکری و برنامهریزی کادر فنی را فریاد میزد.
اشتباهات فاحش مدافعان استقلال بارها تکرار شد، اما ساپینتو کوچکترین واکنش تاکتیکی برای پوشش آن ضعفها نشان نداد. وقتی سهرابیان و آقاسی یکی پس از دیگری توپها را جلوی پای مهاجمان الوصل انداختند، انتظار میرفت مربی تیم با تغییر سیستم دفاعی یا اعمال فشار در میانه میدان جلوی فروپاشی را بگیرد، اما او مثل تماشاگر روی نیمکت نشست و نظارهگر نابودی تیمش شد. این بیعملی را نمیتوان نادیده گرفت؛ مربیای که مدعی تعصب و جنگندگی است، در سختترین دقایق بازی عملاً خالی از هر واکنشی بود.
در بعد روانی نیز استقلال کاملاً شکستخورده به میدان رفت. ساپینتو که باید روحیه و انگیزه را در بازیکنانش تزریق میکرد، نتوانست حتی پس از گل روزبه چشمی در دقیقه ۴۴، تیم را به بازگشت امیدوار کند. نیمه دوم استقلال باید با انگیزه و انرژی بیشتری آغاز میشد، اما دقیقاً برعکس، فروپاشی آبیها سرعت گرفت. این نشان میدهد که ساپینتو هیچ مهارت مدیریتی برای کنترل بحران و بازگرداندن تیم به بازی ندارد.
عملکرد ضعیف او در مدیریت تعویضها نیز بارز بود. وقتی تیم در نیمه دوم نیاز به شوک داشت، هیچ تغییر هوشمندانهای از سوی ساپینتو رخ نداد. او نه سیستم دفاعی را ترمیم کرد و نه با اضافهکردن یک بازیکن پرتحرک توانست حداقل سرعت الوصل را مهار کند. استقلال در همان قالب اولیه باقی ماند و الوصل با خیال راحت بارها و بارها به دروازه رسید. این بیتفاوتی به معنای واقعی کلمه یک فاجعه مربیگری است.
از سوی دیگر، ساپینتو پیش از بازی بارها از قدرت استقلال و تجربه بازیکنانش گفت، اما وقتی در عمل چنین شکستی رقم خورد، تمام وعدهها و ادعاهای او پوچ و توخالی جلوه کرد. یک مربی حرفهای باید بداند چگونه بین حرف و عمل تعادل ایجاد کند؛ اما ساپینتو فقط شعار داده و استقلال را در حساسترین میدان آسیایی به یکی از بدترین شبهای تاریخش رسانده است.
این نتیجه نهتنها یک شکست معمولی نبود، بلکه نشانهای از بحران عمیق در ساختار فنی و روحی استقلال بود. وقتی تیمی با سابقه و نام استقلال در آسیا چنین فروپاشی سنگینی را تجربه میکند، باید پرسید مشکل فقط در ۹۰ دقیقه بازی بود یا ریشه در روندی طولانیتر دارد. واقعیت این است که استقلال نه در برنامهریزی تاکتیکی، نه در آمادگی ذهنی بازیکنان و نه در استراتژی بازی، هیچ نشانهای از یک تیم مدعی نداشت.
از لحاظ فنی، استقلال در برابر الوصل بارها در سادهترین موقعیتهای دفاعی دچار خطا شد. دفع ناقص، جاگیریهای اشتباه و ناتوانی در مهار حرکات سرعتی حریف، نشان داد که مدافعان آبیپوشان فاقد تمرکز و آمادگی لازم هستند. اشتباهات فردی سهرابیان و آقاسی در نیمه اول، عملاً استقلال را از همان ابتدا به قعر برد. علاوه بر آن، آدان که به عنوان دروازهبان باتجربه باید نقطه اطمینان تیم میبود، در چند صحنه نقش مستقیم در گلهای دریافتی داشت. چنین فروپاشی دفاعی، یادآور تیمهایی است که نه تمرین کافی داشتهاند و نه شناخت درستی از حریف خود پیدا کردهاند.
در بُعد روانی، استقلال در لحظاتی که نیاز به انسجام و بازگشت به بازی داشت، کاملاً منفعل ظاهر شد. تنها گل روزبه چشمی در پایان نیمه نخست نتوانست روحیه تیم را بالا بیاورد و در نیمه دوم آبیها عملاً از هم پاشیدند. نبود رهبر در زمین، فقدان جنگندگی و اعتمادبهنفس پایین، همه دست به دست هم دادند تا الوصل راحتتر از همیشه به دروازه استقلال برسد. تیمی با ادعای بزرگی در آسیا، نباید به این راحتی فرو بریزد و چنین اختلاف گلی را تجربه کند.
نکته آخر به مدیریت و کادر فنی بازمیگردد. ساپینتو در این بازی نهتنها تغییر تاکتیکی مؤثری نداشت، بلکه نتوانست تیمش را از نظر ذهنی برای چنین مسابقهای آماده کند. استقلال سالهاست که از مشکلات مدیریتی و برنامهریزی رنج میبرد و این نتیجه بار دیگر آن بحرانها را آشکار کرد. وقتی باشگاهی با تاریخ و اعتبار استقلال، چنین تحقیر میشود، نیاز به یک بازنگری عمیق در سیاستهای فنی و مدیریتی است؛ در غیر این صورت، این شکست فقط یک حادثه تلخ نخواهد بود، بلکه آغاز زنجیرهای از ناکامیها خواهد شد.