انگشت اتهام بارسلونا به سمت فلیک!

ورزش 3/شروع فصل نه چندان خوب بارسلونا به تدریج تردیدها را افزایش داده و عجیب اینکه حالا هانسی فلیک بزرگترین نگرانی است.
تیم هانسی فلیک در سانچس پیسخوان کاملاً ناشناخته بود و نتیجه آن شکست سنگین نهایی شد. تیمی که بدون یامال و رافینیا، غرق شد.
بارسلونا سایهای از تیمی بود که هانسی فلیک ساخته بود. در سویل، برخی از ویژگیهای منفی که در چند بازی این فصل دیده شده بود به شکلی اغراقآمیز بروز پیدا کرد و این شکست قاطع 4-1، موضوعی است که باید در دو هفته تعطیلی بازیهای ملی مورد بررسی قرار گیرد.
دلایل متعددی برای این شکست در سویا وجود داشت، اما میتوان آنها را در پنج نکته کلیدی خلاصه کرد. اینها اشتباهات بزرگی برای تیمی بودند که قصد دفاع از عنوان قهرمانی لالیگا را دارد.
1- کمبود جنگندگی و انرژی
پدری بلافاصله پس از پایان بازی این موضوع را تأیید کرد. این بازیکن، یکی از کاپیتانها و صدایی معتبر در رختکن، به فقدان جدیت و انرژی، بهویژه در نیمه اول، اشاره کرد. تیم کاملاً دنبالهروی حریف بود، تمام دوئلها را باخت و نتوانست از شر یارگیریهای سویا خلاص شود.
تیم آندلوسی وقتی صاحب توپ بود، آزادانه حرکت میکرد، زیرا فشار همیشگی و خفقانآور بارسلونا غایب بود. ساختار هانسی فلیک بر فشار شدید بر حریف استوار است، اما تیم این توانایی را نداشت. تنها در مقاطعی از نیمه دوم این فشار دیده شد که کافی نبود. بدون جنگندگی، ایدههای مربی آلمانی محو میشود.
2- توان جسمانی
کمبود شدت با انرژی پایین بازیکنان مرتبط بود. بخشی از این مسئله به دلیل خستگی شدید ناشی از بازی مقابل پاریسنژرمن قابل توجیه است. بازیکنانی مثل دییونگ و دنی اولمو بهویژه این خستگی را نشان دادند و پدری تنها کسی بود که گهگاه توانست جادوی خود را به نمایش بگذارد، هرچند کمتر از حد معمول، زیرا توان جسمانی همه بازیکنان حدی دارد.
هانسی فلیک به دلیل مصدومیتها نتوانسته به اندازه دلخواه چرخش بازیکنان را انجام دهد. در رقابتی نزدیک و سطح بالا مثل لالیگا و لیگ قهرمانان، داشتن عمق ترکیب برای استراحت دادن به بازیکنان ضروری است، چیزی که بارسلونا در حال حاضر از آن محروم است.
3- کمبود گزینههای جایگزین
هانسی فلیک با داشتههایش هر کاری که میتوانست انجام داد. دو تعویض در بین دو نیمه، اریک گارسیا و بالده به جای آرائوخو و جرارد مارتین، به تیم روح تازهای داد، اما هنوز کافی نبود و فلیک گزینههای زیادی برای تغییر نداشت. رونی جوان دو موقعیت را از دست داد، یکی بهویژه واضح. این مهاجم سوئدی هنوز راه زیادی برای تبدیل شدن به بازیکنی که انتظار میرود، دارد.
از میان دیگر نیمکتنشینان، تغییر روند بازی با غیبت گاوی، رافینیا، فرمین و بهویژه لامین یامال بسیار دشوار بود. این تعداد غایب برای هر تیمی گران تمام میشود. ورود کریستنسن به جای دییونگ در دقایق پایانی به خوبی نشاندهنده محدودیتهای فلیک برای تغییر جریان بازی بود.
4- عدم دقت در زدن ضربات نهایی
بارسلونا معمولاً در محوطه جریمه حریف قاطع عمل میکند، اما این بار دقت لازم را نداشت. پنالتی از دست رفته لواندوفسکی بهترین نمونه از این کمبود دقت در مترهای نهایی بود. فلیک بارها به این موقعیت و دو شانس از دست رفته رونی اشاره کرد که میتوانست نتیجه مثبتی در پیسخوان به همراه داشته باشد. با این حال، بارسلونا به رشفورد، بهترین بازیکن میدان، و فران تورس که همیشه در فشار اولیه انرژی زیادی صرف میکند، وابسته بود. لواندوفسکی در فرم خوبی نیست، همانطور که پنالتی از دست رفته نشان داد، و فاقد اعتمادبهنفسی است که یک شماره 9 با تمام تجربهاش در دنیای فوتبال نیاز دارد.
5- خودزنی خط دفاعی
از ابتدای فصل این موضوع قابل پیشبینی بود، اما بارسلونا بدون اینیگو مارتینز در دفاع کاملاً بیسرپرست است. این بازیکن باسکی رهبر خط دفاعی بود، تیم را به جلو هدایت میکرد، خط دفاعی را تنظیم میکرد و با کوبارسی هماهنگی کاملی داشت.
فلیک جایگاه کوبارسی را تغییر داده تا در سمت چپ بازی کند و این موضوع به او ضربه زده است. رونالد آرائوخو نیز در بازگشتهایش با وجود اشتیاق و جنگندگیاش خوششانس نبوده است. این برای خط دفاعی کافی نیست، جایی که تنها اریک گارسیا میدرخشد. اریک در حال حاضر تنها مهره ثابت است و زوج او با کوبارسی به نظر قابلاعتمادترین گزینه است.
در کنارهها، کنده ترکیبی از عملکردهای درخشان و بازیهای کمفروغ دارد، در حالی که غیبت بالده بیش از حد به چشم آمده، هرچند جرارد مارتین پیشرفت خود را ادامه میدهد.
بازگشت نسخه بد فلیک
دو بازی بد دوران فلیک، مثل دو هشدار، پشت سر هم آمدهاند. دو شکست غیرقابل جبران، یکی به دلیل چگونگی (پاری سن ژرمن)، دیگری به دلیل چرایی (سویا). عوامل؟ فهرستی طولانی از غایبان بسیار مهم (خوان گارسیا، فرمین و رافینیا)، داوری مشکوک (نونو مندس باید کارت قرمز میگرفت و پنالتی آرائوخو در سانچز پیسخوان)، و شاید هم بدشانسی (اگر اولمو گل دوم را مقابل فرانسویها زده بود یا لواندوفسکی پنالتی را در سویا گل کرده بود، احتمالاً زخم کمتر خونریزی میکرد). اما اینها صرفاً عوامل توضیحی هستند که نمیتوانند واقعیت تلخ را پنهان کنند: بارسای سال دوم فلیک، فعلاً، به طور قابل توجهی بدتر از بارسای سال اول اوست.
فلیک ۲ تیمی است که راکد و بدون هیچ پیشرفتی به نظر میرسد و این برای حریفان بسیار قابل پیشبینیتر شده است. خط دفاعی معروف فلیک ۱ که تقریباً هر تیمی را در اروپا غافلگیر کرد، توسط رقبای آنها مورد مطالعه علمی قرار گرفته و آنها قبلاً اقدامات خود را انجام دادهاند.
فلیک در بایرن مونیخ هم تجربه مشابهی داشت، سال اول فتح ششگانه و فصل دوم اخراج. همان سناریو در بارسا در حال تکرار شدن است؟