زلزله مغرورهای ناراضی رئال علیه ژابی!

ورزش 3/پس از پیروزی شیرین در الکلاسیکو هیچکس تصور چنین افتی از رئال نداشت اما حالا اخبار نگرانکنندهای از درون رختکن به گوش میرسد.
رئال دیشب یک نتیجه ناامید کننده دیگر گرفت، تساوی در زمین رایو بعد از شکست آنفیلد اما مهمتر از نتایج، حسی بود که از بازی رئال منتقل میشد.
بیانیه اولیه سرمربی باسکی پیش از پایان نیمفصل اعتبار خود را از دست داده: نه اثری از فشار و پرس دفاعی وعدهدادهشده هست، نه از تغییر نگرش. ژابی آلونسو ابتدا توسط سخنان خودش به چالش کشیده شد. بهویژه بهخاطر ناتوانی در حفظ یا دفاع از آنها تا آخرین لحظه. جایی که فلیک با یک خط تاکتیکی میمیرد که میتواند بارسلونا را نابود کند، آلونسو از گفتههایش عقبنشینی میکند. کنفرانسهای خبریاش کوتاهتر از یک ضدحملهاند و به جلساتی ناراحتکننده تبدیل شدهاند که خودش هم تمایلی به حضور در آنها ندارد. چون پرسشها را خودش دارد و فعلاً پاسخی برایشان پیدا نکرده است.
احیای آسنسیو و ضعفهای هویسن
با فروپاشی سیستمی که از زمان الکلاسیکو معنا و انسجام خود را از دست داده، بازیکنانی ظهور کردهاند که بهتر از دیگران با شرایط خود کنار آمدهاند. یکی از بهترین نمونههای این خوداتکایی، رائول آسِنسیو است که در بازی مقابل رایو وایهکانو اولین سال حرفهایاش را جشن گرفت. او با همان روحیه اصلاحگرانهای که باعث شد در ترکیب اصلی مادرید جا بیفتد، درخشید، در حالی که تا همین اواخر گزینه چهارم در خط دفاعی بود.
تنها مدافعی که تا این لحظه در حد و اندازههای رئال مادرید ظاهر شده، میلیتائو است؛ معجزهای از بازگشت پس از دو مصدومیت رباط صلیبی. اگر این بازگشت رخ نمیداد، باشگاه سفیدپوش بیش از پیش در معرض آسیب قرار میگرفت. چون هویسن هنوز پروژهای ناتمام از یک بازیکن بزرگ است. همانطور که برای ژابی آلونسو، برچسب تبلیغاتی «پسر خونسرد» دیگر کارایی ندارد. انفجار ناگهانی بازیکنی که یک سال پیش حتی در لیست نامزدهای مادرید هم نبود، حالا با دو کارت قرمز و انبوهی از اشتباهات اصلاحی همراه شده که جای شک و تردید باقی میگذارد.
وینیسیوس و کارراس؛ زوجی ناممکن
میان دو بازیکنی که باید یک همکاری شکستناپذیر را رقم بزنند، وینیسیوس و کارراس، ناسازگاری آشکاری وجود دارد. وینیسیوس بازیکنی است که در فضای آزادی کامل شکوفا میشود، چیزی که برای ژابی آلونسو ناخوشایند است؛ مربیای که حتی استعداد شاگردانش را هم میخواهد کنترل کند. او این کار را حتی با بازیکنانی آتشینمزاج مثل ژاکا در لورکوزن انجام داد. اما همانطور که گرت بیلیادآوری کرد: «در مادرید، خودخواهیها مهمتر از تاکتیکها هستند.»
ضمیر محبوب باشگاه هنوز هم «من» است. بهویژه در مورد وینیسیوسی که در هر بازی، نمایش شخصی و ورزشی خود را اجرا میکند. جملاتی مثل «برای دیدن من پول میدهید» یا «تو خیلی ضعیفی» بخشی از نمایشی هستند که در واقع یک تکنواز را نشان میدهند؛ کسی که نورافکن همیشه دنبالش است و حداقل باعث برهمزدن تمرکز حریفان میشود. او میتواند بهتنهایی بجنگد و نتیجه را به نفع خود رقم بزند، حتی برخلاف اصول مربیاش. اما وقتی تیمی با همان شدت و انرژی مقابل مادرید قرار میگیرد، همهچیز دشوارتر میشود. تصویر شماره ۷ با چهار مدافع اطرافش و بدون هیچ همراهی، نمایی کامل از لغزش مادرید در وایهکاس بود.
معضل بزرگ
رئال مادرید مشکلی دارد که احتمالا در تمام فصل قادر به حل آن نخواهد بود، مگر اینکه در ژانویه یک خرید دیوانهوار انجام دهد، و آن هم، توزیع توپ و خلاقیت در خط میانی است. به کاماوینگا به اندازه کافی فرصت بازی داده نشد؛ مشخص نیست که سالها بعد چه خواهد کرد. شوامنی با یک زوج مکمل در کنارش فوقالعاده است. والورده توپ را بهتر از آنچه میدهد دریافت میکند. از بین کسانی که نام برده شد، سبایوس کسی است که توپ را بهتر مدیریت میکند، مالکیت توپ را حفظ میکند و با وضوح بازی میکند. چون در آن صورت گولر هم هست اما تیم دیگر نه مودریچ دارد و نه کروس و هیچ بازیکنی نزدیک به این دو نیز نخرید.
امباپه، قربانی تیغ اُکهام
مادرید فعلی، پس از شکستهای مقابل لیورپول و رایو، را میتوان با نظریه تیغ اُکهام توضیح داد: در میان چند توضیح برای یک پدیده، سادهترین آنها محتملترین است. و این توضیح چیست؟ اینکه بازیکنان یا سبک ژابی آلونسو را نمیفهمند یا نمیخواهند از آن پیروی کنند. سبکی متفاوت از آنچه آنچلوتی ارائه میداد و ژابی از همان ابتدا تلاش کرد مرز مشخصی با آن ترسیم کند. هرچند نتایجش بهتر از فصل گذشته بوده، اما هنوز برای رقابت در سطح اول اروپا کافی نیست.
بازیهایی مثل دیدار وایهکاس، تصویری دقیق از نقاط ضعف مادرید ارائه میدهند. برخی از این ضعفها از قبل وجود داشتند و برخی دیگر مزمن شدهاند. مانند نبود یک هافبک دفاعی که در بازار فعلی، باشگاه توان خریدش را ندارد. یا فقدان یک مهاجم کلاسیک که وابستگی به نبوغ امباپه را کاهش دهد، بازیکنی که شکستها او را تحت تأثیر قرار میدهند، چون تیم به گلهایش وابسته است. و چون او، چه خوب و چه بد، رهبر تیمی است که حالا حول محور او شکل گرفته. همه اینها برای شنیدن راکانرولی بود که ژابی آلونسو وعدهاش را داده بود، اما حالا به یک «قصیده غمانگیز ترومپت» تبدیل شده که هرچه تلاش میکند صدایش را از یک کانال کم کند، از کانال دیگر بلندتر میشود.
و شایعهای که روز به روز از مادرید قوت بیشتری میگیرد و دیشب پدررول (مجری الچیرینگیتو) نیز به آن اشاره کرد: آیا تیم برای زمین زدن ژابی متحد شده است؟

















