نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
ورزشی

شاه مرد، تاج مرد؛ اما این مرد نگذاشت رنگ آبی بمیرد

منبع
خبرآنلاين
بروزرسانی
شاه مرد، تاج مرد؛ اما این مرد نگذاشت رنگ آبی بمیرد
خبرآنلاين/ منصور نه ستاره بود و نه هيچ وقت ستاره مي‌شود اما حتما يک پدر بود و هست! نگاهي به نقش بي مانند منصور پورحيدري در تاريخ باشگاه استقلال حال منصور پورحيدري خوب نيست . دوباره بستري شده و مراحل سخت درمان را پشت سر مي گذارد. شايد 71 سالگي حالا خيلي سن بالايي نباشد اما بيماري سخت اين روزها ، منصورخان را هم با خود درگير ساخته. درست مثل مشکلات ناصر حجازي ، مثل رضا احدي جوانتر و مثل خيلي از فوتباليست هاي نامي کشورمان که اين اواخر بيماري هاي سخت گرفته اند. منصور پورحيدري جايگاهي فراتر از يک پيشکسوت و يک فوتباليست خوب يا يک مربي براي فوتبال استقلال دارد. جايگاهي که با هيچ کس ديگري در استقلال قابل مقايسه نيست. نگاهي به همه سال هاي نزديک به 50 سال حضورش در استقلال ، او را متفاوت از سايرين مي کند. نه براي حضورش در هر دو قهرماني آسيا. اينکه يک بار در زمين بازي قهرمان شده و يک بار سرمربي تيم قهرمان بوده. نه براي تمام سال هاي شکست ناپذيري 69 تا 74 برابر پرسپوليس ، نه براي جمع و جور کردن تيم وقتي تا دسته سوم پس رفته بود و حتي نه حتي براي روزي که سرمربيگري تيم ملي فوتبال را به عشق استقلال رها کرد و چسبيد به تيمش در سال 1379. پورحيدري نقش کليدي اش براي استقلال را نه در هيچ يک از اين سال ها که در روزهاي نخست پيروزي انقلاب براي استقلال ايفا کرد. در روزهايي که پرويز مظلومي درباره اش روزي گفته بود:«شاه که رفت و مرد ، تاج هم مرد. آن تيم و خاطراتش هم به تاريخ پيوست. ما مانديم و هيچ چيز . ما مانديم و استقلالي که بنايش را از نو گذاشتيم.» کسي که اين سنگ بنا را گذاشت ، در جمع استقلالي ها بي شک منصور پورحيدري بود. منصور پورحيدري بازيکن خوبي بود اما هيچ وقت يک ستاره نبود. ستاره نبود چون اخلاقش متفاوت از ويژگي هاي ستاره شدن بود. ياغي نبود . اهل در ديد بودن ، نبود. اهل جنگيدن و عصيان نبود. عادت داشت به ساختن. در بين سياسي- اقتصادي ها ، اين گونه اخلاق کاري را مديريت «تکنوکراتي» مي نامند. بله پورحيدري در فوتبال يک تنوکرات بود. خودش بارها گفته بود:«برايم حفظ تيم و پيشبرد کارش بيشتر از هر چيزي اهميت داشت. ما آن موقع بايد تيم را جمع مي کرديم. از کل دارايي هاي تيم تاج، حتي يک تکه اش را هم به ما ندادند. خسرواني که رفت ، کل املاک باشگاه را دادند به سازمان تربيت بدني . از باشگاه ديهيم تا کل مجموعه هايي که هنوز هم به اسم استقلال معروفند. فقط ماها که بازيکنش بوديم، توانستيم خود استقلال را نگه داريم و باشگاه مان صندوق عقب ماشين من شد. با خون دل تيم را نگه داشتيم ولي دم نزديم. شرايط کشور عوض شده بود و بايد در اين مسير جديد ، خودمان را با شرايط وقف مي داديم. ما اين کار را کرديم.» در آن سال ها که فوتبال پولي نداشت ، پورحيدري و همسرش فريده شجاعي ، مثل تعداد ديگري از پيشکسوتان ، از زندگي شخصي شان براي استقلال کم نگذاشتند و اگرچه در سال هاي بعد بين اين مرد با شاگردان بعدي اش بر سر ماندن در تيم جنگ هاي نيابتي بسياري اتفاق افتاد ، پورحيدري دينش را به تيم ، خيلي پيشتر ادا کرده بود. به همين دليل هم هست که حالا آبي ها او را پدر تيم خود مي دانند. مردي که اهل هياهو نيست ، نبوده و نخواهد بود. ستاره نبوده ، نيست و نخواهد بود اما جايگاهي مهم در يک تاريخ ورز شي دارد. مردي که اين روزها روي تخت بيمارستان ايرانمهر است و حالا همه ما،استقلالي و پرسپوليسي ، فوتبالي و غير فوتبالي ؛آرزوي مان بهبودي هرچه سريعترش است.