ايلنا/ وقتي منچستريونايتد مسووليت مراقبت از جامهاي انتهاي اتوبوس بدون سقف تيم در جشن قهرمانيهاي سهگانه سال 1999 را به آلبرت مورگان سپرد، او همان کار را کرد که هر جامهدار ديگري شايد انجام ميداد.
مورگان با اتوبوس خالي و با سه تا از باارزشترين جامهاي دنياي فوتبال و لباسهاي کثيف از پيروزي يونايتد مقابل بايرن مونيخ به اولدترافورد برگشت.
او گفت: «من آن جامها را در خشکشويي باشگاه گذاشتم. فقط من بودم و جامها. همه چيز را در همان خشکشويي گذاشتم و خوشحال به خانه برگشتم. همگي واقعاً خسته و کوفته بوديم. ابتدا قصد داشتم جامها را داخل يک کيف بگذارم و به خانه ببرم اما با خودم گفتم من که بدشانسم و ممکن است دزد به خانهام بزند و آنها را ببرد. به همين خاطر براي يک بار هم که شده تصميمي عاقلانه گرفتم و آنها را همان جا گذاشتم.»
مردي که در منچستريونايتد آلبي صدايش ميکنند، 20 سال پيش در چنين روزهايي تمام تلاشش را کرد تا مطمئن شود که لباسهاي تيم در يک بازه 11 روزه که در آن شياطين سرخ تاريخسازي کردند، تميز باشد.
شب گل حياتي رايان گيگز در وقتهاي اضافي بازي مقابل آرسنال در نيمه نهايي جام حذفي شايد براي شياطين سرخ شبي به ياد ماندني باشد اما آن شب همان شبي بود که مورگان براي نخستين بار لباس زيرش «ميستر من» خود را پوشيد. او گفت: «ميستر هپي. من بعد از آن در 10 بازي آنها را داشتم. بعضيها هم خرافاتياند. وقتي که جام حذفي را در ويمبلي برديم، به هتل برگشتم و همسرم هم داشت براي جشن آماده ميشد. از او خواستم که آن لباسها را کمي برايم بشويد. به همين دليل هم او آنها را داخل سينک شست. من آنها را روي شوفاژ گذاشتم و روز بعد با لباسهاي زير تميزم راهي بارسلونا شدم.»
اشک در چشمان مورگان حلقه زد زماني که او خاطره آن شب رؤيايي يونايتد را مرور ميکرد، تيمي که از 6 سالگي طرفدارش بود. آن شب سهگانه منچستريونايتد در نوکمپ کامل شد. او گفت: «اميدوارم ما يک بار ديگر اين کار را انجام دهيم اما نميخواهم هيچ شخص ديگري آن را کسب کند. آن اتفاق چيز خاصي بود و من ميخواهم قسمتي از آن اتفاق بينظير باشم. وقتي که منچسترسيتي به تاتنهام باخت - و از کسب سه گانه باز ماند- داشتم در اتاقم ميرقصيدم.»
مورگان که حالا سفير باشگاه منچستريونايتد است، روز يکشنبه زماني که منيونايتد در بازي تجديد خاطرات فينال سال 1999 مقابل بايرن مونيخ قرار ميگيرد، يک روز پس از تولد 73 سالگياش، در همان پست سابقش به اولدترافورد باز خواهد گشت. او سال 2013 بعد از 20 سال کار بازنشسته شد و فصل بعد زماني که براي نخستين بار همراه با همسرش دبي به اولدترافورد برگشت، چشمانش غرق در اشک بود. هنوز هم در باشگاه او را «رييس» صدا ميزنند، چيزي که مايه خوشحالي و مباهات او است. مورگان ميگويد: «من مثل يک مشاور براي بازيکنان هستم و دليلش هم چيزهايي است که پسرها به من ميگويند و نصيحتها و توصيههايي است که از من ميخواهند؛ درباره ماشينها، زندگيهاي عشقيشان و... باور نکردني است. من واقعاً به اعتمادي که همه به من دارند افتخار ميکنم.»
در اين ميان اما برخي از رازهاي گرانبهايي که فقط مورگان از آنها خبر داشت هم فاش شده است مثل اينکه اريک کانتونا يک جفت جوراب سفيد و مشکي داشت و هميشه ميخواست آنها را بپوشد و روي آنها نمک ميپاشيد. مورگان ميگويد: «هرگز از او نميپرسيديم چرا اين کار را ميکند فقط به او اجازه ميداديم هر کاري که ميخواهد انجام دهد چون اريک، اريک بود، يک نابغه لعنتي. من او را پا سرکه نمکي صدا ميزدم اما هرچه که بود جواب ميداد.»
داستان ديگر هم مربوط به ساعت رولکس پيتر اشمايکل بود. مورگان درباره آن هم گفت: «سالها من هميشه ساعت اشمايکل را در بازيها به دستم ميبستم. او يک ساعت رولکس داشت و موقع بازيها آن را به من ميداد تا برايش نگه دارم. نميدانم چرا. آخر سر زماني که پيتر از يونايتد رفت، آن ساعت را به من داد و من هنوز هم آن را دارم. او چنين شخصيتي داشت. گاهي اوقات من 4 حلقه ازدواج و از اينجور چيزها در دستم داشتم. پل اسکولز بيشتر از آنچه من خبر دارم، گل کرده است. خيلي وقتها من شنبه شبها با يک مشت حلقه از باشگاه بيرون ميرفتم و يکشنبه وقتي برميگشتم بازيکنان از من ميپرسيدند که آيا حلقه آنها را پيدا نکردهام.»
حتي سرالکس فرگوسن هم فهميده بود که ميتواند به جامهدار محبوب تيم اعتماد کند، کسي که بعداً به يک دوست معتمد براي او تبديل شد. گاهي وقتها او حتي از آلبرت ميپرسيد که ترکيب اصلي مد نظرش را حدس بزند. او گفت: «گاهي اوقات فرگوسن ميگفت، بد نيست 9 تا از 11 نفر را درست حدس زدي. گاهي ديگر ميگفت اوه، اوه، خراب کردي. برو لباسهايت را ببر. از همانجا بود که اعتمادش به من آغاز شد. ميدانست که من تيم را ميشناسم و پسرها زنگ ميزنند و از من ميپرسند که آيا در ترکيب هستند يا نه و من هم به آنها جواب ميدهم، نميدانم. من هرگز به آنها چيزي در اين باره نگفتم.»
بازار