بانک ورزش/ اين سيماي بدون روتوش امير قلعهنويي است؛ يک جرزن قهار که هميشه خدا کاخش را بر نسيان افکار عمومي و داستانسراييهاي پوپوليستي بنا کرده. بعد از ماهها لاف شايستگي زدن، قلعه در زمين خودي جام حذفي را هم به رقيب حيثيتي واگذار کرد تا دوباره ياد مهندسي نتايج و دستهاي پشت پرده بيفتد. با احتساب 30 دقيقه وقتهاي اضافي، تيم او امسال 300 دقيقه برابر پرسپوليس بازي کرده، اما دريغ از 30 دقيقه فوتبال؛ بعيد است محمد هوتن، عزيزدردانه پورشهسوار بابا هم در مجموع اين 3 بازي 3 موقعيت گل براي تيم پدرش به ياد بياورد؛ مخصوصا اين مسابقه آخر که فقط 33 درصد مالکيت توپ در اختيار ميزبان بود و حتي پنالتي مرحمتي داور پشت دروازه هم افاقه نکرد. امير اما همچنان سررشته بهانهجويي را رها نميکند.
اين چيزها البته از او عجيب نيست؛ کسي که اول فصل قرارداد سهونيم ميلياردي با سپاهان بست، اما بر سر عوامالناس منت گذاشت که: «با خدا معامله کردهام.» عجب معامله شيريني! در نشست خبري پيش از همين بازي آخر، اميرخان فرمودند: «هميشه حرف حق زدهام و بابتش هزينه دادهام» يکجوري که اصلا انگار کنفرانس خبري در حصر خانگي برگزار ميشد و ما نميدانستيم! به راستي او از کدام هزينه حرف ميزند وقتي از 18 سال ليگ، 16 سالش را عموما سرمربي ثروتمندترين و پرمهرهترين تيمهاي ايران بوده و بقيهاش را هم روي نيمکت تيم ملي سر کرده؟ آيا آخرين پناهنده پرچم ژاپن در ايران، اساسا با خط قرمزي به نام «شرم» آشناست؟ چطور وقتي برانکو توي روي کارلوس کيروش ميايستاد «مسلمان واقعي» بود، اما حالا که حسرت جام گرفتن امير را ششساله کرده، بادکنکي است که با خط و ربطهاي پنهاني هوا شده؟ چطور وقتي زاهديفر همين دو ماه پيش گل سالم استقلال جلوي سپاهان را مردود کرد «يکي از بهترين داوران 40 سال اخير» بود، اما حالا نوکر و عمله صحنهگردانان پشت پرده شده؟
آيا امير ابا ندارد از فرافکنيهايي که نتيجه مستقيمش زنجير کشيدن هوادار احساسي روي تماشاگر رقيب و آتش زدن اتومبيل شخصي –شايد همه سرمايه زندگي- مشتي عکاس رنجکش است؟ بگذريم که حالا بزرگترين متهم تاريخ براي خودش يک پا دادستان و مدعيالعموم شده. کاش يک روز فقط گوشهاي از اين پرده ضخيم کنار ميرفت و مثلا معلوم ميشد کميته اخلاق از چه زماني و بعد از کدام بازي خاص تصميم گرفت حضور گلرهاي خارجي در ليگ برتر را کلا ممنوع کند. به قول بازنده عصباني اين روزها، مثال زياد است، خيلي زياد. بگذار بگذريم!
بازار