بانک ورزش/ طي چند ماه گذشته شايعات زيادي در مورد ممنوعالکاري علي دايي وجود داشت، اما اين حرف و حديثها تاييد يا تکذيب نميشد. يعني اصلا معلوم نبود و نيست که کدام نهاد بايد صحت و سقم اين مساله را روشن ميکرد. خود دايي هم در اين مدت ساکت بود تا اينکه سکوتش را به بهانه خبر عجيب عضويتش در هياترييسه فدراسيون هاکي شکست. ساعاتي بعد از آنکه اين خبر منتشر شد، دايي در صفحه شخصياش مطلبي منتشر کرد که در آن تلويحا تاييد کرده بود مشکلات فرامتني برايش به وجود آمده است. آقاي گل فوتبال جهان در بخشي از مطلبش نوشته: «روزي که حرف حق زدم پيه همه چيز را به تنم ماليده بودم و ميدانستم چه اتفاقاتي از سمت چه نهادهايي برايم خواهد افتاد، اما شرفم را به بودنم ترجيح دادم.» مردم اين خبر را ميشنوند، اما همچنان نميدانند نهادهاي مورد اشاره دايي کدام هستند و حرف حقي که او به زعم خودش بابت آن محروم شده، کدام است. آنچه ما ميبينيم فقط اين است که دايي تيم نميگيرد و حتي وقتي گزينه معقولتري براي هدايت تيم ملي به نظر ميرسد، فدراسيون با چشمپوشي از او تقلايش را صرف دريافت رضايتنامه امير قلعهنويي از باشگاه سپاهان ميکند. خب آيا اين مسايل عجيب نيستند؟
آنچه الان براي علي دايي رخ داده، از جنس محروميت غريبي است که گريبان عادل فردوسيپور را گرفته. در اتفاقي که سالها بعد تاريخنگارها با شگفتي از آن ياد خواهند کرد، فردوسيپور تنها چند روز پس از دريافت تنديس بهترين برنامهساز سال از جشنواره خود صداوسيما از سوي اين سازمان طرد و خانهنشين شد. در طول اين يک سال هنوز کسي نفهميده گناه عادل چه بود و چرا حتي وسط اين بحران گزارشگري، تلويزيون به او اجازه گزارش مسابقات فوتبال را هم نميدهد.
بحث بر سر اين نيست که دايي مربي خوبي هست يا نه؛ مساله اينجاست که محروميتهاي غيرشفاف به تنبيه مجازاتهاي مبهم و مجهول، زيبنده يک جامعه مدرن و مدني نيست. چهرههاي ممتازي مثل عادل و دايي، اگر مرتکب خبط و خطايي شدهاند اين مساله بايد به صراحت اعلام شود، در غير اين صورت حمل بر اين خواهد شد که حذف آنها سليقهاي و صرفا در اثر اعمال زور و فشار بوده است. طبيعي است که اين جمعبندي آخر، براي جامعهاي که مدعي پاسداشت حق دانايي و آزاديهاي فردي است، سزاوار نخواهد بود.
بازار