ايسنا/ قبل از صحبت درباره آنچه بر سر پرسپوليس و خط دفاعياش بعد از خروج کالدرون و برانکو آمده، بايد به اصل مهمي اشاره کنيم که درباره همه نمايندگان ايران هماينک صادق است؛ آن تحفهاي که «وزارت ورزش» براي فوتبال ايران در جدال با «کنفدراسيون فوتبال آسيا» به بغل زد و به ايران آورد، از همان ابتدا مشخص بود چه شروع سخت و کشندهاي را براي ما رقم ميزند.
مهدي طاهرخاني در ادامه در روزنامه وطن امروز نوشت: فريب پيروزي پرگل سپاهان در زمين العين را نخوريد، چرا که در هفته دوم آنچه به ما تحميل شد، آينه تمامقدي بود از يک واقعيت تلخ که گويا بايد امتداد نحسش را تا هفته سوم شاهد باشيم. شهرخودرو آنگونه قرباني شد، استقلال باخت، سپاهان عملا تحقير شد و پرسپوليس هم مقابل ضعيفترين تيم گروهش بهواسطه ضعف ساختار دفاعي، نتوانست برنده باشد. يحيي ميراثدار تيمي است که در چند سال گذشته با همين خط دفاعي و دروازهبان بهترين نمايش ممکن را ارائه کرد. با همين خط دفاعي تا فينال آسيا رفت و هرچه جام داخلي بود را ربود. اما حالا دقيقا چه رخ داده که يکي، دو ماه بعد از خروج کالدرون (قبلترش برانکو) همان بازيکنان همگي به ضعيفترين حد ممکن خود ميرسند؟ مگر ميشود در آن واحد، شاهد افت بيسابقه مهدي شيري در راست، انصاري و نادري در چپ و مهمتر از همه افت باورنکردني شجاع و کنعانيزادگان در عمق خط دفاعي باشيم؟
* در تمرينات چه ميگذرد؟
پرسپوليس راحت گل ميخورد و دليل اصلياش آن چيزي است که ما نميبينيم. آنچه هوادار ميبيند تنها 90 دقيقه يک ديدار است اما اتفاق بزرگتر و موثرتر جاي ديگري رخ ميدهد؛ در دل تمرينات روزانه و آنچه مربي به عنوان تاکتيک اصلي هر روز آن را تمرين ميدهد. بدون هيچ ترديدي بزرگترين سوال که هماينک در ذهن هواداران نقش بسته اين است: چرا قبلا درصد اشتباهات اين همه پايين بود اما حالا همان ستونهاي مستحکم مبدل به اين پايههاي نحيف و لرزان شدهاند؟ اگر بحث افت يک يا نهايت 2 بازيکن بود ميشد سراغ علل ديگري رفت اما آنچه امروز بر سر پرسپوليس آمده رابطه مستقيم با اتاق فکر اين تيم دارد؛ از بدنسازي گرفته تا تمرين و آناليز بازيکنان تند و تيز حريف. مادامي که استراتژي يحيي نفوذ از راست با ترکيب اميري و شيري باشد، ترديد نکنيد نهتنها قائدي، کايو و معزعلي که هر بازيکن ديگري قادر است براحتي اتوبان چندلايناش را سمت راست قرمزها احداث کند و دستور نفوذ آزاد بدهد. چرا مهدي شيري تبديل به حفره شده؟ مگر همين شيري پيشتر دفاع راست قرمزها نبود؟ چرا آن زمان محرمي اينگونه اتوبان تحويل بازيکنان حريف نميداد؟ هزار و يک ايراد به فوتبال ضعيف شيري وارد است اما چطور انتظار داريد فوتباليست متوسطي مثل او بدون کمک بال راست تيم، يکتنه مقابل حملات حريف ايستادگي کند؟ شيري حالا يک سال است پيراهن پرسپوليس را ميپوشد اما طي يک آمار باورنکردني هيچ پاس گلي را نساخته و اين براي يک دفاع بزرگترين ضعف است. دليلش هم مشخص است؛ بازيکني که با سر پايين نفوذ ميکند و گويا مادرزاد مشکل در فراگيري ارسال سانتر و پاس گل دارد.
* دل به سانترهاي چه کسي بستند؟
يحيي در نيمه دوم بازي با الشارجه همه بار هجومي تيمش را به سمت راست، شيفت ميکند اما شيري که هميشه پشتش براي نفوذ بازيکنان حريف باز است، قادر به نفوذ و ارسال پاس گل نيست. سوال اين است: چرا در آن لحظات نبايد بازيکني مثل سيامک نعمتي يا عاليشاه که هر دو سابقه بازي در آن پست را دارند، آزمايش شوند؟ پيش از اين برانکو با سيامک نعمتي به عنوان دفاع راست روبهروي السد قرار گرفت و به صورت کاملا تاکتيکي و با کمک بازيکنان کناري، موفق به مهار اکرم عفيف شد. نگاهي به بازي سپاهان و السد بيندازيد تا متوجه شويد اگر اکرم مهار نشود چه جهنمي در انتظار حريف است.
* عواقب فوتبال رو به جلو و هجومي
قرعه يحيي در ابتداي کار بسيار دشوار بود و انصافا درست نيست تماما دريافت 6 گل در 3 مسابقه متوالي را بدون در نظر گرفتن سطح بالاي هجومي 3 حريف (استقلال، دحيل و الشارجه) متوجه تيم خودي کنيم اما نبايد هم بيتفاوت از کنار آن عبور کرد و گفت چون رقبا همگي خط حمله بسيار خوبي داشتند پرسپوليس مجاز بوده در 3 بازي متوالي 6 بار دروازهاش را باز شده ببيند. با نگاهي به آنچه کالدرون و برانکو ارائه کردند ميشود متوجه شد استراتژي دفاعي پرسپوليس به هيچ عنوان مناسب نبوده است. تيمي که با کالدرون در 15 مسابقه داخلي تنها 7 گل در تمام نيمفصل نخست دريافت کرده بود حالا چگونه 6 گل تنها در 3 بازي متوالي (بدون احتساب بازي با تراکتور و نفت در ليگ برتر) دريافت ميکند؟ سختي بازيها و خارج خانه بودن 2 تا از آنها تا حدي ميتواند توجيهکننده باشد اما اگر دوستداران گلمحمدي و پرسپوليس بخواهند تمامقد مشکل اين 6 گل را به قرعه و قدرت حريف ربط بدهند، بايد اين را به حساب خيانت در حق هر دوي آنها نوشت. پرسپوليس بهاي تغيير تاکتيک و ميل به هجوميتر شدنش را با دريافت اين 6 گل داد و اگر قرار باشد بدون اصلاح اشتباهات تاکتيکي و همچنين مدارا با بازيکنان ضعيف مثل شيري ادامه دهد، طبيعتا هم در آسيا براحتي حذف ميشود و هم در بزنگاههاي بزرگ ليگ وا ميدهد.
* وقتي شيفته ناآمادهها هستي
پرسپوليس نتوانست از سد الشارجه بگذرد و دليل اصلياش به نوع بازي آنها بعد از پيش افتادن مربوط ميشد. هنگامي که بازي با نتيجه دو بر يک به نفع آنها در جريان بود، شاهد موقعيتسوزيهاي بچگانه اوساگونا بوديم و طبيعتا اگر مهاجم ديگري به جاي اين «گلنزن بزرگ» در ترکيب بود، گل سوم ميتوانست کار را براي قرمزها تمام کند. اما گلمحمدي همچنان اعتقاد دارد استوکس آماده نيست ولي مهاجم ناآماده و گلنزن ديگري به اسم اوساگونا را همانند «سم» به شريان تيمش ميريزد و تازه بعد از «مسموم» شدن به علاج ميانديشد. چند بازي ديگر بايد بگذرد تا به گلمحمدي ثابت شود کرهايها بيجهت عذر اوساگونا را نخواستند؟ او چه شباهتي ميان فوتبال اين بازيکن و منشا ديده که ميخواهد با تقليد از آن زوج زمان برانکو، کماکان به اوساگونا ميدان بدهد؟ در نيمفصل نخست زماني که دست کالدرون بسته بود از اميري در خط حمله استفاده ميکرد و به مراتب پرسپوليس در خطرآفريني موفقتر از اين چند بازياي ظاهر ميشد که هماينک شاهدش هستيم. تفاوت مربيان را در نژاد و کشورشان نبايد جست. مربي خارجي و ايراني مفهومي ندارد، بلکه آنچه باعث تمييز بين آنها ميشود، تحولاتي است که به وجود ميآورند و چشم بينايي است که اشتباهات را زودتر از سايرين ميبيند و درمان ميکند.
* آنهايي که ديده نميشوند
اما متاسفانه آنچه امروز از يحيي ميبينيم اصرار روي يک اشتباه است. در تيم او سيامک نعمتي که هميشه دستکم يک تعويض طلايي بود به کل از جريان تيم خارج شده و بايد تا دقيقه 70 بازي ضعيف و موقعيتسوزي اوساگونا را تحمل کرد. وحيد اميري حکم تخممرغ شانسي را در پست وينگر راست پيدا کرده است؛ به دستور گلمحمدي کمتر براي کمک به شيري به عقب برميگردد و در حمله هم جز زدن بازيکن نگونبخت حريف و خطا، چيز ديگري از او نميبينيم اما باز هم جاي اميري در ترکيب ثابت است. حالا ممکن است همانند داربي و ديدار با تراکتور ناگهان ستاره شود، شايد هم مثل اين دو بازي اخير وجودش باعث افت تيم در جناح راست. پرسپوليس محتاج تغييراتي است که گلمحمدي بايد سريعا سراغشان برود. شايد بگويد هيچ دفاع راست تخصصي ديگري به جاي شيري ندارم اما چرا اصرار دارد در حساسترين لحظات بازي، مدافعي که نه ارسال بلد است و نه بلد است سانتر منجر به گل بکشد، جلو برود و نفوذ کند؟ جدا قرار بود شيري با آن ارسالهاي عجيبش پايه گل سوم را بريزد؟ پرسپوليسيها شاکر خدا باشند که مهاجمان الشارجه در همان دقايق از جناح شيري گل سوم را به ثمر نرساندند. مقصر در اينجا بيشتر از اينکه شيري باشد نيمکت قرمزهاست؛ همان جايي که نفر نخستش چنان شيفته اميري و اوساگونا شده که ديگر نه استوکس را ميبيند نه بشار و سيامک و ديگران را.
* راه جام و صعود از دفاع مطمئن ميگذرد نهجاي ديگر
پرسپوليس سال اول با برانکو عملا به اندازه استقلال خوزستان امتياز جمع کرد اما قهرمان نشد چون بسيار بيشتر از حريف گل خورده بود. از اين رو برانکو براي فصل بعدش گفت؛ يا مشکل گل خوردنهايمان را درست ميکنيم يا هيچ وقت رنگ جام را نميبينيم. او روي حرفش ماند و جامي را گرفت که ديگر کسي نتوانست از او پس بگيرد و حالا يحيي رنگ مربيگري در ابتداي فصل بعد را نخواهد ديد مگر اينکه قبل از حمله و استراتژي هجومياش، به فکر ترميم دفاعي باشد که تا قبل از ورود او با 7 گل خورده در 15 بازي، بهترين خط دفاع ليگ ايران بود. يک جاي کار ميلنگد و اگر قرعه، فشار بازيها و قدرت حريفان را دليل اين سقوط ميدانيد، آن وقت تا ابد متوجه نميشويد فرق مربي خوب و بد چيست.
بازار