بانک ورزش/ اينقدرها هم نبايد بدبين بود و فقط نيمهخالي ليوان را نگاه کرد. کرونا با وجود همه معايب و مصائبش درسهايي هم براي ما مخاطبان فوتبال ايران داشت؛ آموزههاي منحصربهفردي که بعيد است مشابهش را هيچ کجا پيدا کنيد.
در اين مطلب بعضي چيزهايي که در عصر کرونا ياد گرفتيم را با شما به اشتراک ميگذاريم؛ باشد که به عدالت، حقانيت و انصاف اهالي فوتبال در ايران ايمان بياوريد!
يک- اولين نکتهاي که در کشمکش روزهاي کرونايي آموختيم اين بود که جان آدمها براي مسوولان بعضي از باشگاهها خيلي خيلي مهم است. يعني اينقدر که در اين مدت در فوتبال ايران راجعبه اهميت سلامتي و اولويت جان آدمها بحث شد، در تاريخ وزارت بهداشت بحث نشده بود. تيمهاي مخالف از سرگيري مسابقات مدام دغدغه سلامتي انسانها را داشتند، فقط نميدانيم چرا قبل از ظهور کرونا، همين مديران گرامي در مقابل خشونتهاي وحشتناک روي سکوها بيخيال بودند. چشم کور ميشد، سر ميشکست، با زنجير و شلاق به جان هواداران ميهمان ميافتادند، اما هيچ صدايي از مدافعان امروز جان آدمها در نميآمد. به فضل و مهر خدا، يک روز بالاخره کرونا هم ميرود. اگر رفت، شما را به جان عزيزانتان براي زد و خوردهاي ناجوانمردانه روي سکوها هم همينقدر نگران باشيد و سر و ساماني به وضعيت ورزشگاههاي خانگيتان بدهيد. جان آدم را هم ويروس به خطر مياندازد، هم قلوهسنگ!
دو- اواسط نيمفصل اول، يک بار که پرداختي باشگاه پرسپوليس به بازيکنانش به تاخير افتاده بود، شجاع خليلزاده مصاحبه کرد و گفت: «بعضي از بازيکنان ما مثل اميد عاليشاه اجازه خانهشان را ندارند که بدهند.» در طول تعطيلات کرونايي اما برخي رسانهها به بهانه روايت زندگي بازيکنان در قرنطينه، از منزل مسکوني آنها گزارشهاي تصويري مفصل منتشر کردند. در اين گزارشها خانه عاليشاه را نديديم، اما اگر شبيه منزل شجاع يا کنعانيزادگان و ساير دوستان باشد (که لابد هست) خداوکيلي اينها حق دارند اينقدر نگران اجاره خانه باشند. اجاره هر ماه از خانه اين دوستان به اندازه چند ماه حقوق يک کارگر و کارمند است و باشگاه بايد اين مسايل را در نظر بگيرد. همچنين ما در اين گزارشهاي تصويري فهميديم بازيکنان ايراني کتاب هم ميخوانند که اين يکي ديگر واقعا غيرمنتظره بود. فقط خدا کند کتاب را عکاسها براي بازيکنان عزيز نبرده باشند!
سه- در اين مدت همچنين برخي از اهالي فوتبال ايران يافتههاي علميشان در مورد کرونا را با ديگران در ميان گذاشتند؛ چيزهايي که اگر به زبانهاي خارجي ترجمه ميشد، اين عزيزان را به مايه فخر و مباهات ويروسشناسي جهان تبديل ميکرد. به طور مثال محمدرضا زنوزي، مالک تراکتور که بيشترين اصرار را براي تعطيلي ليگ دارد، مدعي شد هر فوتباليستي کرونا بگيرد ريهاش از بين ميرود و دوران بازياش به پايان ميرسد. البته قواعد علمي خيلي از مواقع استثناء هم دارند. در اين مورد خاص هم مثلا ديبالا استثناء بود که بعد از ابتلا به کرونا، الان دارد مثل بنز با يوونتوس تمرين ميکند! اين البته چيزي از ارزشهاي ويروسشناسان فوتبال ايران کم نميکند.
چهار- در زمينه خطرها و حذرها هم فوتبال ايران در عصر کرونا، آموزههاي منحصربهفرد خاص خودش را داشت. اينجا وقتي به تيمها ميگفتي بياييد تمرين کنيد، صداي اعتراضشان به آسمان بلند ميشد و ميگفتند اين کارها براي سلامتي خطرناک است، اما خيلي از بازيکنان گرامي در همين مدت به گشت و گذار پرداختند و تازه با افتخار از خودشان عکس منتشر کردند. زوج بيرانوند- وريا غفوري به دل کوه زدند، هرچند بعدا سر انتشار تصاوير يکديگر به مشکل خوردند! ميثم تيموري بازيکن تراکتور هم در اوج کرونا و همزمان با التماس «به شمال نياييد» همراه با رفقا راهي مازندران شد. به اين ترتيب ما ياد گرفتيم در دوره کرونا، فوتبال ميتواند تهديدي بزرگتر از شمال رفتن و سياحت کردن باشد.
بازار