ايرنا/ پيشکسوت استقلال گفت: بازي استقلال و شهباز توپ را از پشت محوطه جريمه استقلال از منصور رشيدي گرفتم و تا ۶ قدم اين تيم پيشروي و دروازه ناصر حجازي را باز کردم؛ اين بهترين گلي بود که به نظر خودم در تمام سالهاي فوتبالم به ثمر رساندم.
بدون شک حسن روشن يکي از بهترين مهاجمان تاريخ فوتبال ايران است، او تنها فوتباليست ايراني محسوب ميشود که در جام جهاني، المپيک، جام ملتهاي آسيا ، بازيهاي آسيايي با پيراهن تيم ملي گلزني کرده است.
حسن روشن شماره ۱۰ اسبق استقلال درباره روزهاي فوتبالش در استقلال حرفهاي جالبي زد که متن آن از حضورتان ميگذرد.
*قبل از اينکه فوتباليست شويد دوميداني کار ميکرديد؟
در سال ۵۰ در ماده ۲۰۰ متر سرعت و ۵۰۰۰ متر استقامت که در فضاي باز برگزار شد مقام دوم آموزشگاههاي تهران شدم و البته در ۱۰۰×۴ امدادي مقام نخست را کسب کردم.
*اولين اتفاق فوتبالي شما در چه سالي رقم خورد؟
در همان سال (۱۳۵۰) با تيم منتخب دبيرستانمان که نراقي نام داشت عنوان سوم آموزشگاههاي تهران را به دست آورديم و بعد توسط نادر لطيفي براي مسابقات اموزشگاههاي ايران دعوت شدم. در اين رقابتها عملکرد خوبي را به اجرا گذاشتم و با زدن سه گل و چهار پاس گل بهترين بازيکن مسابقات انتخاب شدم.
*همان سال به استقلال رفتيد؟
اتفاقات خوبي برايم افتاد و به استقلال رفتم و سال ۵۱ با اين تيم قهرمان جا باشگاههاي تهران شدم، تا آخرين هفته مسابقات با عقاب رقابت فشردهاي داشتيم و در آخرين روز مسابقات رودروي يکديگر قرار گرفتيم. من در اين بازي گل زدم و سند قهرماني استقلال امضا شد.
*پيش از انقلاب به الاهلي امارات رفتيد؟
با پيشنهاد اين تيم اماراتي روبرو شده و به مدت چهار سال در الاهلي توپ زدم، بعد دوباره به استقلال برگشتم.
*بعد از يک فصل بازيگري دوباره به الاهلي برگشتيد؟
در آن زمان شرايط به گونهاي بود که تصميم گرفتم دوباره به الاهلي بروم و فوتبالم را در حاشيه خليج فارس ادامه بدهم اما بازگشت دوبارهاي به استقلال داشتم و فوتبالم را در اين تيم به پايان رساندم.
*شما تنها بازيکن تاريخ فوتبال ايران هستيد که در جام جهاني، المپيک، جام ملتهاي آسيا و بازيهاي آسيايي گل زديد؟
مهاجم بودم و هميشه سعي ميکردم بهترين عملکرد را در خط حمله به نمايش بگذارم و از کوچکترين فرصتها نهايت استفاده را ببرم. گل زدن در تمام جامهاي معتبر و رسمي براي من افتخاري است که به دست آوردهام.
*به آنچه ميخواستيد رسيديد؟
تقريبا؛ پدر و دايي من فوتباليستهاي حرفهاي بودند و در فوتبال تهران براي خودشان اسم و رسمي داشتند. اين موضوع مرا به سمت فوتبال کشاند و وقتي فوتبال را شروع کردم ميخواستم بهترين باشم و فکر ميکنم در فوتبال به بسياري از خواستههاي خود رسيدم.
*جوانترين بازيکن تاريخ شهرآورد محسوب ميشويد.
۱۷ سال سن داشتم که در اين مسابقه به ميدان رفتم و ميگويند جوانترين بازيکن شهرآورد هستم.
*از اين بازي خاطرات خوب و البته تلخي داريد؟
سال ۵۳ در دقيقه به پرسپوليس گل زدم و استقلال با اين گل توانست برنده بازي بزرگ لقب بگيرد. البته بعد از اين مسابقه پرسپوليسيها به من پيشنهاد دادند.
*چرا قبول نکرديد؟
آنها به من پيشنهاد ۵۰۰ هزار توماني دادند، روي اين پيشنهاد خيلي جدي بودند و حتي وقتي به آنها پاسخ منفي دادم حاضر بودند مبلغ پيشنهادشان را بالاتر بروند اما من از جنس استقلال بودم و نميتوانستم از تيمي که عاشقانه و صادقانه دوستش داشتم به تيم رقيب بروم. مديرعامل وقت پرسپوليس علي عبده گفته بود، من ميدانم حسن روشن استقلال را ترک نميکند اما اگر پرسپوليسي شود به او يک خانه هم خواهم داد.
*شما در شهرآورد گل زديد اما جريمه شديد، ماجراي اين جريمه پس از گل چه بود؟
استقلال بازي را از پرسپوليس سه بر صفر برد. گل دوم استقلال را من از روي پنالتي به ثمر رساندم اما جکيچ مرا ۱۰۰۰ تومان جريمه کرد، او گفته بود ضربات پنالتي را محکم بزنيد اما من وقتي پشت توپ ايستادم و ديدم دروازهبان پرسپوليس به سمت راست رفته به آرامي و با ضربه چيپ گل زدم و براي همين سرمربي وقت استقلال مرا جريمه کرد.
*و خاطره تلخي از شهرآوردي داريد که استقلال با نتيجه عجيب ۶ بر صفر شکست خورد.
متاسفانه استقلال در آن مسابقه مغرور بود و به غرور بيش از حد خود باخت. آنها هرچه زدند به گل رفت و بايد قبول کنيم در فوتبال وقتي تيمي مغرور شود کارش تمام ميشود و اين اتفاق تلخ در شهرآورد سال ۵۲ براي استقلال رقم خورد.
*هميشه شاديهاي عجيبي انجام ميدايد؟
من از بچگي عادت داشتم زبانم بيرون از دهانم باشد، سر همين موضوع يک بار زبانم لاي دندان ماند و ۳۸ بخيه خورد، هميشه عادت کرده بودم موقع شادي کردن زبانم بيرونم از دهانم باشد.
*بهترين گلي که در دوران فوتبال به ثمر رسانديد؟
بازي استقلال و شهباز بود، توپ را از پشت محوطه جريمه استقلال از منصور رشيدي گرفتم و تا ۶ قدم اين تيم پيشروي کردم و دروازه ناصر حجازي را باز کردم اين بهترين گلي بود که به نظر خودم در تمام سالهاي فوتبالم به ثمر رساندم.
*ماجراي حضورتان در تمرين استقلال با ماشين BMW چيست، مثل اينکه رايکوف گفت ديگر حق نداريد با اين ماشين سر تمرين بياييد؟
من BMW داشتم و با آن ماشين راهي تمرين استقلال شدم. رايکوف مرا صدا کرد و گفت حسن ديگر با اين ماشين حق نداري سر تمرين استقلال حاضر شوي، به او گفتم چرا؟ جواب داد اگر با اين ماشين سر تمرين حاضر شوي تيمم به هم ميريزد و دوست ندارم چنين اتفاقي شکل بگيرد.
*قبول کرديد؟
چرا که نه. رايکوف به موفقيت تيم فکر ميکرد و من به او گفتم چشم و ديگر اين کار را انجام نخواهم داد و بعد از آن هيچوقت با ماشين سر تمرين استقلال نرفتم.
*نام شما را طفل شيرين رايکوف گذاشته بودند؟
براي اينکه رايکوف مرا خيلي دوست داشت حتي خيلي وقت ها ميآمد دنبالم تا من را به محل تمرين برساند؛ او ميگفت تو را اندازه پسرم دوست دارم.
بازار