مدل حمایت «آل تکثیر» از «آل کثیر» درست بود؟

ايسنا/ ماجرا از آنجا شروع شد که عيسي آل کثير بازيکن تيم پرسپوليس بعد از به ثمر رساندن گل در بازي مقابل پاختاکور ازبکستان، دويد و با انگشت سبابه دو دست، پوست کنار چشمهايش را کشيد و چشمهايش را بادامي کرد.
بازي بعدي پرسپوليس مقابل النصر عربستان بود و ناگهان اعلام شد که «آل کثير» به دليل «اقدام نژادپرستانه»، 6 ماه محروم شده است. حالا قسم و آيه از عيسي که من به عشق برادرزادهام که چشمهايش اين شکلي است آن کار را کردهام و عدم پذيرش از AFC. به هر حال بازي بعدي با تيمي از «آل سعود» بود و «آل کثير» هم بازيکني کليدي به شمار ميآمد. خشم يا هر چيز ديگري، فوتبالدوستان و عاشقان پرسپوليس را از مشهور و غيرمشهور دست به کار کرد و نتيجه آن شد که بسياري شروع کردند به «ترويج ادبيات عربستيزانه» و گروهي هم دست به «تکثير» آل کثير زدند و عکسهايي با چشمهاي باداميشده منتشر کردند!
با اينکه در متون و باورهاي بسياري از مردم، ايران، چهارراه تمدن و مسير اتصال غرب و شرق جهان به يکديگر بوده است، اما اين توصيف «توماس مور» - حقوقدان و سياستمدار برجسته انگليس در قرن شانزدهم - از ايران است که ميگويد: «اين قوم ... کم و بيش در حلقهاي از کوهها زندگي ميکنند، به آنچه خود توليد ميکنند خرسندند و با مردم داد و ستد چنداني ندارند، بر اساس عرف سياسي خود در پي گسترش مرزهايشان نيستند و کوهها ... آنها را از هجوم بيگانه در امان ميدارند، با کسي سر جنگ ندارند ...»
به همان نسبتي که ايرانيان در حصار کوهها از جنگ ابا داشتهاند و در برابر جنگ هم حفظ شدهاند، سالهاي سال است که استانداردهاي فرهنگي ما هم اغلب در درون همين حصارها تعريف شده است، نه بر اساس آنچه رسانههاي ليبرال جريان اصلي تلاش ميکنند به عنوان «جريان روز» جا بيندازند. مردم در مورد ترک و لر و کرد و گيلک و عرب و ... جوک ميگويند و شوخي ميکنند. ممکن است اين جوکها شامل توهينهاي قومي باشد و البته که قطعا مذموم است اما مردم ايران يکديگر را يا حتي ديگراني خارج از مرزهاي سرزميني اين کشور را به دلايل قومي، نژادي و مذهبي نميکشند. کسبه اي که به اقليتهاي ديني تعلق دارند ناچار نيستند کسب و کار خودشان را در محلههاي منحصرا اقليتنشين راه بيندازند و دور محلههاي مختلف شهرهاي ما ديوار و خط زرد وجود ندارد. گاهي در برخي شهرها و محلهها با برخي مهاجران به خوبي مردم ديگر در شهرها و محلههاي ديگر رفتار نشده است اما خشونتهايي که رخ داده مقطعي بودهاند و به رويه تبديل نشدهاند. قطعا اين خشونتها محکومند و غير قابل دفاع و بايد اصلاح شوند اما در بيمارستانها از پذيرش مهاجران خودداري نميکنند و در سيستم حمل و نقل عمومي، مردم به اينکه کسي که روي صندلي نشسته کارت اقامت به همراه دارد يا نه، کاري ندارند!
بيرون ايران اما رسانهها به ايران و مردم ايران آنطور که توماس مور به ما نگاه کرده، نگاه نميکنند. وقتي «جريان» عليه تفکرات نژادپرستانه به راه ميافتد، رسانهها تلاش ميکنند با ذرهبين، مو را از ماست بيرون بکشند و گفتار و رفتارهايي که نشانهاي از برتريجويي قومي و نژادي را دارند، بزرگنمايي کنند تا بدون در نظر گرفتن سابقه موضوعاتي مانند نژادپرستي، مسائل را جهاني نشان دهند و مردم را به دو گروه ستمگر و تحت ستم تقليل دهند. نتيجه چنين رويکردي حساسشدن تمام نهادهاي بينالمللي به هر آن چيزي است که بتوان از آن برداشتي دوگانه داشت. در نتيجه اين نگاه است که محروميت در مرزهاي ايران، تبعيض قوميتي خوانده ميشود و اين مساله که در قلب ايران هم اوضاع بهتر از مناطق مرزي نيست، کسي را قانع نخواهد کرد و در حالي که فوتباليستهايي از تمام شهرهاي ايران و با هر لهجه و گويشي در تيمي متعلق به منطقه جغرافيايي غير از منطقهاي که به دنيا آمدهاند بازي ميکنند و تشويق ميشوند، يکباره در فوتبال ايران همه «کاشف نژادپرستي» ميشوند.
با اين مقدمه نسبتا طولاني مي شود به سراغ جنجال اخير بر سر شادي پس از گل عيسي آل کثير رفت. در يک روز عادي در يک جامعه نژادپرست، فارس را مجوس و شيعه را رافضي مينامند و حق حمله به ديگران را براي خودشان محفوظ ميدانند اما در جامعه ايران، کسي آل کثير را به دليل «عرب» بودن تحقير نميکند، تيموريان را به دليل «ارمني» بودن از سر ميز غذا بلند نميکند و وريا غفوري را به دليل «سني» بودن نميآزارد.
با اين حال شناختي که ما از خودمان داريم و روايتي که براي معرفي خودمان استفاده ميکنيم، همه ماجرا نيست. کنفدراسيون فوتبال آسيا (AFC) شادي بعد از گل آل کثير را توهين نژادي تلقي ميکند و او را محکوم و محروم ميکند. حرکت آل کثير، رفتاري نژادپرستانه براي توهين به قوميت خاوري، هزارههاي ساکن ايران، مردم ترکمن و ... نبود اما حساسيتهاي بيرون ايران خودشان را به ما تحميل ميکنند! کنفدراسيون فوتبال آسيا، رفتار آل کثير را توهين نژادي تلقي ميکند و توضيحدادن در اين مورد مشکلي را حل نميکند.
چطور ميتوانستيم از اين محروميت جلوگيري کنيم؟ کافي بود در خانواده کسي باشد که به ما بگويد مردم بيرون از خانه همه دقيقا مثل ما فکر نميکنند. آدمهاي مشهور، چهرههاي عمومي، شخصيتهاي سياسي و فرهنگي و هر کسي که ممکن است روزي در تلويزيون و خيابان شناخته شوند، بيش از آب و نان و سقف بالاي سرشان به مشاور رسانهاي احتياج دارند. کار مشاوران رسانهاي تنها اين نيست که روزنامهنگاران را دست به سر کنند و حسابهاي اينستاگرام را مديريت کنند. کار آنها اين است که به افرادي که برايشان کار ميکنند تذکر دهند که تکتک عبارتها و رفتارهايشان در رسانهها چطور قضاوت ميشود، چطور بازتاب پيدا ميکند و به چه عواقبي ختم ميشود. باشگاهي به بزرگي پرسپوليس هنوز از چنين منطق سادهاي برخوردار نيست. البته که بعيد است عموم سياستمداران، چهرههاي عمومي، فرهنگي و هنري، ورزشکاران و ... هم از اين منطق ساده برخودار باشند؛ در نتيجه معلوم نيست تا کي بايد هزينه تکرار اين اشتباهات را در عرصه عمومي پرداخت کنيم.
اوضاع البته بدتر از اين هم ميشود. چندي پيش بعد از اينکه يک ضربه اشتباه توپ «نواک جوکويچ» مرد شماره يک تنيس جهان با داور خط بازي يکچهارم نهايي در اوپن آمريکا برخورد کرد و باعث آسيبديدگي داور شد، شاهد يک رفتار رسانهاي درست از او بوديم که ميتوان آن را الگو قرار داد. چند ساعت بعد از برخورد اشتباه، جوکويچ در يک پست اينستاگرامي بدون توضيح و بهانه از داوري که باعث صدمه به او شده بود، اوپن آمريکا، هواداران و خانوادهاش بابت اشتباهي که کرده بود عذرخواهي کرد و گفت تلاش ميکند از اين ماجرا درس بگيرد تا انسان بهتري باشد. اينجا اما به محض اعلام محروميت آل کثير، از چهرههاي شناختهشده مطبوعاتي و عمومي گرفته تا کاربران عادي شروع کردند به تندي با «اعراب» و مساله محروميت آل کثير را به نفوذ عربستان در کنفدراسيون کشيدند و بعد از پيروزي پرسپوليس، از هيچ توهيني به «عربيت» کوتاهي نکردند! گروه ديگري هم با تکرار رفتاري که از طرف کنفدراسيون نژادپرستانه علامتگذاري شده بود، با بهانه «حمايت از آل کثير» خوراکي براي تاکيد بيشتر بر تصوير «ايرانيان نژادپرست» در اخيار ديگران قرار دادند؛ بدون توجه به اينکه حتي اگر، اگر و اگر، در ماجراي محروميت آل کثير نشانههايي از نفوذ عربستان در کنفدراسيون وجود داشته باشد، باز هم بايد توجه داشت که ممکن است برخي از مردم جهان، واقعا رفتار آل کثير و کساني که به حمايت از او برخاستهاند را نژادپرستانه بدانند و احترام به حساسيتهاي آنهاست که از ما مردم بهتري ميسازد، نه لجبازي و اصرار بر تغيير مسير رودخانه.