گفتوگو با خبرنگار فرانس فوتبال که آخرین مصاحبه مهم زندگی دیگو مارادونا را انجام داد
خبر ورزشي/ نشريه «فرانس فوتبال» ماه قبل به مناسبت ۶۰ سالگي ديگو مارادونا شمارهاي ويژه براي اسطوره فوتبال آرژانتين داشت که فلوران توقژو هم پس از سالها به يکي از آرزوهايش که مصاحبه با مارادونا بود، رسيد.
مرگ ناگهاني ديگو مارادونا، فوتبال جهان را تحت تأثير خود قرار داد و همچنان نيز حواشي مربوط به اين خبر تلخ در صدر اخبار ورزشي و حتي غيرورزشي جهان قرار دارد. مجله معتبر «فرانس فوتبال»، که هر سال مراسم توپ طلا را به طور اختصاصي برگزار ميکند ماه گذشته به مناسبت تولد ۶۰ سالگي مارادونا يک مصاحبه اختصاصي با اين اسطوره آرژانتيني انجام داد و يک شماره کامل را به مارادونا و زندگي او اختصاص داد. فلوران توقژو، خبرنگار فرانسوي است که به صورت تصويري با مارادونا که در منزل خودش بود، اين مصاحبه را انجام داد. او پيش از اين با ستارههاي بزرگ ديگر فوتبال جهان نيز مصاحبه اختصاصي انجام داده است. به سراغ فلوران رفتيم تا به عنوان کسي که آخرين مصاحبه با ديگو مارادونا را انجام داد، در مورد اسطوره فوتبال جهان صحبت کنيم.
فلوران ابتدا خودت را کمي معرفي کن و از تجربيات کاريات بگو و اين که چند بار مارادونا را ديدهاي؟
من به عنوان خبرنگار روزنامه اکيپ و مجله فرانس فوتبال از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶ در آرژانتين زندگي و کار ميکردم. اکيپ بزرگترين روزنامه ورزشي فرانسه است و فرانس فوتبال هم مجله هفتگي است که هر سهشنبه منتشر ميشود و مجله توپ طلا نيز هست. من در بوينسآيرس بودم. آن زمان ديگو مارادونا را بيش از ۱۰ بار در کنفرانسهاي مطبوعاتي زماني که سرمربي تيم ملي آرژانتين بود ديدم اما هيچ وقت مستقيم با او صحبت نکردم چون وقتي شما آرژانتيني نباشيد، خيلي سخت است که بتوانيد مصاحبه اختصاصي با سرمربي تيم ملي يا شخصي مانند مارادونا داشته باشيد. ديگو را در تمرينات تيم ملي هم بارها ديدم. آن موقع مسئول نوشتن خبر و مقاله در مورد آرژانتين و بازيکنان اين کشور بودم. بازيکناني که در تيمهاي فرانسوي مثل پاريسنژرمن، مارسي، ليون و خيلي تيمهاي ديگر بازي ميکردند. تجربيات فوقالعادهاي از زندگي در آنجا داشتم و مردم آرژانتين هم واقعاً مهماننواز بودند.
چه شد که در فرانس فوتبال به فکر مصاحبه با مارادونا افتاديد و مهيا کردن اين مصاحبه چه سختيهايي داشت؟
مارادونا از نظر من بهترين بازيکن تاريخ است و من هميشه رؤياي مصاحبه با او را داشتم. از همان سال اولي که در آرژانتين بودم سعي کردم از راههاي مختلف و از طريق افراد نزديک به مارادونا با او ارتباط برقرار کنم اما غيرممکن بود چون هميشه درخواست پول زيادي براي مصاحبه با رسانههاي خارجي داشت اما من باز هم با سماجت ادامه دادم. ديگو به دوبي و بعد به مکزيک رفت و عملاً دسترسي به او غيرممکن شد.
پس چه کردي؟
سال ۲۰۱۶ من به بارسلونا آمدم و از آن سال اينجا زندگي ميکنم. تقريباً مصاحبه با مارادونا را فراموش کردم اما سال قبل وقتي مارادونا مربي خيمناتسيا شد، با وکيلش تماس گرفتم تا شانسم را براي مصاحبه با ديگو امتحان کنم. آنجا ديگو خيلي خوشحال بود چون برايش حکم بازگشت به خانه را داشت و کلا حالش خب بود. به وکيلش که يک خانم بود پيشنهاد دادم، وکيلش اوکي داد، اما گفت زمان ميبرد. اوايل سال ۲۰۲۰ متوجه شدم که مارادونا امسال ۶۰ ساله ميشود. به سردبيرم در فرانس فوتبال گفتم که ميخواهم براي ۶۰ سالگي مارادونا با او مصاحبه کنم. سردبير به شدت استقبال کرد و گفت اگر بتواني با مارادونا صحبت کني يک شماره ويژه فرانس فوتبال را به او اختصاص ميدهيم. اين فرصتي عالي براي من بود که بالاخره با ديگو حرف بزنم. باز با وکيلش حرف زدم. گفتيم يک شماره ويژه را فقط به مارادونا اختصاص ميدهيم که واقعاً اتفاقي تاريخي خواهد بود. وکيلش که يک خانم بود استقبال کرد و گفت امتحان ميکنيم. ماههاي آگوست، سپتامبر و اکتبر را واقعاً هر روز با آنها حرف ميزدم. مدام امروز و فردا ميکردند. بعد از کلي دردسر تازه ماجراي کرونا پيش آمد و گفتند مارادونا به شدت ترسيده از اين بيماري و هيچ جا براي مصاحبه نميرود، کسي را هم جز وکيل و مدير برنامهاش به داخل خانه خودش راه نميدهد. کاملا نااميد شده بودم اما وکيلش گفت شماره همسر سابق مارادونا يعني ورونيکا اوخِدا را به تو ميدهم شايد از آن طريق بتواني به نتيجه برسي. با ورونيکا حرف زدم و او هم اوکي داد. ۱۰ روز کامل در خانه خودم قرنطينه بودم، نه به خاطر کرونا بلکه به خاطر اينکه شبانهروز منتظر تماس ورونيکا از آرژانتين بودم و به خاطر اختلاف ساعت مجبور بودم بيدار بمانم. امروز و فردا کردنها ادامه داشت. بالاخره روز دهم بود که ورونيکا گفت اوکي شده، و تا دو دقيقه ديگر تماس تصويري برقرار ميشود. کامپيوترم را آماده کردم و منتظر تماس ماندم. دو دقيقه بعد تصوير ديگو روي صفحه گوشي من بود و بالاخره اين مصاحبه به شکل تماس تصويري انجام شد.
ديگو چه شخصيتي داشت، منظورم برداشتي است که هنگام مصاحبه با او داشتي.
يک آدم خوب و خوشبرخورد. واقعاً روز خوبش بود و حالش خوب بود. فکر نميکردم آنقدر خوب و صميمانه با من برخورد کند. در مورد همه چيز با او حرف زدم، در مورد روزهاي خوب و بدش حرف زديم. اينکه سال ۱۹۹۰ نزديک بود به مارسي بيايد، در مورد مسي، رونالدو، امباپه، سختيهايي که در کودکي کشيده و همه را با حوصله جواب داد. او خيلي روشنفکر بود. به نظرم او نه فقط يک بازيکن فوتبال بزرگ بلکه در زندگي هم يک بازيگر بزرگ بود. پرسيدم آرزويت در ۶۰ سالگي چيست؟ گفت دوست داشتم يک گل ديگر به انگليس بزنم، اما اين بار نه با دست چپ بلکه با دست راست. بعد هم کلي خنديد. فکر ميکنم اين آخرين جمله مهم و بزرگ زندگي مارادونا بود. در آرژانتين خيليها او را در حد خدا دوست دارند، وقتي هم با او صحبت ميکردم يک حال و هواي خاصي داشت که نميتوانم توصيفش کنم اما آن را حس ميکردم. در آرژانتين که بودم وقتي براي اولين بار او را در کنفرانس مطبوعاتي ديدم، حس کردم که چه آدم فوق العادهاي است و با ديگران تفاوت دارد. همه خبرنگاران در اتاق کنفرانس تحت تاثير او بودند و انگار متحيرانه نگاهش مي کردند. نظير چنين چيزي را در هيچ مصاحبه يا کنفرانس مطبوعاتي نديدهام. او واقعا فراتر از يک انسان عادي بود.
حال او چطور بود، مريض يا کم انرژي به نظر ميرسيد؟
نميتوانم بگويم مريض بود، اما همانطور که خودت گفتي واقعاً کمانرژي و خسته به نظر ميرسيد. با او که حرف ميزدم از سختيهايي که در دوران نوجواني و حتي دوران ستاره بودنش کشيده بود ميگفت و شايد اين دليل خستگيهايش بود. در ناپولي او فقط يک فوتباليست نبود بلکه عاشق پارتي و زندگي شبانه هم بود و به همين دليل هم بود که در ۶۰ سالگي انگار از همه چيز خسته شده بود و همه چيز را تجربه کرده بود. اما جدا از اين وضعيت بدني، او واقعا هنگام گفت و گو با من مشتاق حرف زدن بود و براي من هم خيلي خوشحالکننده بود که تصوير او را رو به روي خودم داشته باشم و با او حرف بزنم چون او يک فرد واقعا خاص است.
تو با ستارههاي مختلف جهان مثل مسي، آگوئرو، ديماريا و خيليهاي ديگر مصاحبه کردهاي. تفاوت مارادونا با بقيه در چه بود؟
براي من مارادونا با همه بازيکنان و ستارههاي ديگر متفاوت بود چون او فراتر از يک بازيکن بود. در بارسلونا (که من الان سالهاست اينجا زندگي ميکنم) مردم ميگويند که بارسا فراتر از يک باشگاه است، به نظر من هم مارادونا فراتر از يک بازيکن بوده. او يک ستاره بزرگ بود نه تنها در زمين فوتبال بلکه مارادونا واقعاً مثل يک ستاره راک بود و يک شخصيت بزرگ در قرن بيستم بود. براي من مصاحبه با او خيلي خاص بود چون مثل اين بود که داشتم با يک رئيس جمهور حرف ميزدم. از نگاه من مارادونا شخصيتي مثل مايکل جکسون يا فردي مرکوري يا گروه بيلتز بود. من مارادونا را يک اسطوره ميدانم. او واقعا کاريزماتيک بود و اين را در طول مصاحبه حس کردم.
اگر بخواهي مارادونا و مسي را از نظر شخصيتي مقايسه کني، چه توصيفي از آنها داري؟
من با مسي زماني که آخرين توپ طلايش را گرفت افتخار مصاحبه داشتم. من با يک همکارم و مدير فرانس فوتبال به خانه او رفتم. مسي واقعا اهل خانواده است و همه اعضاي خانوادهاش کنارش بودند. او هم در زمينه کارهاي فوقالعادهاي که در زمين انجام ميدهد مثل مارادونا است. اما از نظر شخصيتي مسي يک شخصيت کاملاً متفاوت از مارادونا است، ساکتتر، آرامتر و کسي که ترجيح ميدهد در زمين فوتبال حرفش را بزند و نه بيرون از زمين. اما مارادونا هم داخل و هم بيرون از زمين يک شخصيت پر سر و صدا بود. ديگو و مسي رابطه بسيار خوبي با هم داشتند چون زماني که مارادونا سرمربي تيم ملي آرژانتين بود من مدام به تمرينات تيم ملي ميرفتم و ميديدم که آنها رابطه خيلي نزديکي با هم داشتند. مارادونا چيزهاي زيادي به مسي ياد داد، به او گفت که چطور ضربه ايستگاهي بزند يا توپ را چطور استپ کند و براي مسي اين آموزشها خيلي مهم بود. براي مسي، مارادونا مثل يک پدر فوتبالي بود. آنها بزرگترين بازيکنان تاريخ هستند از نظر من. به عنوان يک فرانسوي، من زيدان را هم خيلي دوست دارم اما معتقدم لئو و ديگو در يک سطح همسان، بهترين بازيکنان تاريخ هستند. من اين افتخار را داشتم که به عنوان يک غير آرژانتيني با هر دوي آنها صحبت کنم و شايد تنها خبرنگار غير آرژانتيني باشم که با هر دوي آنها صحبت کرده است. واقعاً به اين قضيه افتخار ميکنم و بابت آن خوشحال هستم.
از روز مصاحبه با مارادونا خاطره ويژهاي داري که جالب باشد؟
همانطور که گفتم همسر سابق مارادونا من را به او وصل کرد. من در خانهام منتظر تماس او بودم و مدت ۱۰ روز هر روز با او حرف ميزدم. روز دهم تقريباً نيمه شب بود که گفت دو دقيقه ديگر آماده مصاحبه باش! من بيدار بودم اما انتظارش را نداشتم. از روي صندليام پريدم و بدو رفتم سراغ کامپيوترم. سئوالاتم را که از قبل نوشته بودم در دسترس قرار دادم و همه چيز را آماده کردم. ورونيکا زنگ زد و گفت سلام چطوري اين هم ديگو، باهاش صحبت کن! من با اينکه ۱۰ روز بود انتظار اين لحظه را ميکشيدم اما شوکه شده بودم. سالها بود که ميخواستم با او صحبت کنم، همين امسال نيز همه راهها را براي مصاحبه امتحان کرده بودم اما جواب نگرفته بودم، تا اينکه طي ۱۰ روز همسر سابقش اين شرايط را برايم به شکلي باورنکردني فراهم کرد. آن دو دقيقهاي که بايد خودم را براي مصاحبه آماده ميکردم واقعا ديوانهوار بود، هيجان زده شده بودم و دست و پايم را گم کرده بودم و اين خاطرهاي بود که هيچ وقت فراموش نميکنم.
از فوتبال ايران چه شناختي داري؟
من به طور ويژه وقتي ايران به جام جهاني ۱۹۹۸ فرانسه صعود کرد را به خاطر دارم. من آن موقع ۱۴ سال داشتم و اينکه جام جهاني در کشور ما برگزار ميشد واقعا اتفاق مهمي براي ما بود و همه تيمها را زير نظر داشتيم. بازي ايران با آمريکا در ليون را به خوبي به ياد دارم. وقتي بازيکنان همه با هم عکس گرفتند و گل دستشان بود، واقعاً لحظههاي تاثيرگذار و پر احساسي بود و من در همان سن و سال هم واقعاً خوشحال بودم فوتبال چطور ميتواند باعث نزديکي ملتها شود و از اينکه اين اتفاق در کشور من رخ داده بود هم بيشتر لذت بردم. بازيکنان زيادي را به ياد نميآورم اما مسلماً علي دايي را ميشناختم چون مشهورترين بازيکن شما بود و هنوز هم بابت رکورد بيشترين گل ملي جهان، خيليها او را در سراسر جهان ميشناسند.