شش اشتباه بزرگ محمود فکری
ورزش 3/ سرمربي آبيها پس از کسب تساوي مقابل مس رفسنجان با حضور در دفتر باشگاه استقلال ترجيح داد از سمت خود کنارهگيري کند تا استقلال بازهم يکي ديگر از فرزندان خلف خود را از دست بدهد.
پايان کار محمود فکري در استقلال را ميتوان از جهات زيادي مورد بررسي قرار داد. سرمربياي که بنا به وضع يک قانون عجيب، زودتر از موعد، تبديل به يکي از معدود گزينههاي سرمربي گري تيم محبوبش شد تا اينکه در شب 16 مهرماه پيش از آغاز ليگ بيستم در استقلال تاجگذاري کرد، با صرف به اين مطلب که بهتر از هرکسي ميدانست که تنها شهد شيرين قهرماني ليگ ميتواند هواداران استقلال را سيراب کند.
درواقع بايد گفت فکري در هيچکدام از 16 هفتهاي که سکان هدايت استقلال را بر عهده داشت، باوجود صدرنشينيهاي مکرر، حتي در روز پيروزي مقابل تراکتور در تبريز هم نتوانست نمايشي را ارائه دهد که بتواند اطمينان خاطر هواداران اين تيم را جلب کند تا درنهايت تلخترين حالت ممکن با نيمکت استقلال خداحافظي کرد.
مسلماً محمود فکري در اين بازه نسبتاً کوتاه زماني که روي نيمکت استقلال نشست، درسهاي زيادي را فراگرفته است که اميدواريم نمود آن را در تيمهايي که قرار است در آينده بر عهده بگيرد هر چه زودتر ببينيم، گرچه فضاي حاکم بر دو تيم استقلال و پرسپوليس و حجم مطالبه گري در آنها، لااقل با هيچ تيمي حتي در غرب آسيا قابلمقايسه نيست، اما مطمئناً فکري در اين مدت روزها و لحظههايي را تجربه کرده که درمجموع نميتوان منکر اين شد که عيار او در پست سرمربي گري افزايش خواهد يافت.
در اين مطلب قصد داريم بپردازيم به مهمترين اشتباهاتي که درنهايت پس از 146 روز، منجر به پايان کار فکري در استقلال شد. اشتباهاتي که شايد او براي هرکدام از آنها تاوان زيادي داد.
1-فکري اولين حرکت اشتباه را، روز اول مرتکب شد، همان روزي که در پي ممانعت باشگاه نساجي براي پيوستن او به استقلال، درنهايت صداقت اعلام داشت" هرچه تابهحال دارد از استقلال است و براي حضور در اين تيم حاضر است خانهاش را به فروش برساند ". اين در حالي است که فضاي موجود در فوتبال روز دنيا، ظرفيت چنين اظهاراتي را ندارد و قطعاً اين اظهارنظر او در ادامه تبعات زيادي را براي او در برداشت، که اگر به عقب بازگردد، هرگز اين جمله را به زبان نميآورد.
2- يکي از انتقاداتي که به محمود فکري همواره در اين مدت ميشد، عدم مطالبه گري او و اينکه کمتر سعي ميکرد مديريت تيم را در رسانهها تحتفشار بگذارد. فکري در اين مدت، دائم دم از شرايط و امکانات خوب و بينقص باشگاه ميزد، عليرغم اينکه استقلال طي يک نيمفصل، با احتساب ورزشگاه غدير در 5 زمين مختلف، تمريناتش پي گرفت که در نوع خودش يک رکورد محسوب ميشود. ضمن اينکه مشکلات مالي و عدم برآورده شدن تعهدات باشگاه نسبت به برخي از بازيکنان هم در جاي خودش ضربات سختي به پيکر تيم وارد ميکرد، اما بااينحال فکري با توجه به روحياتي که از او سراغ داريم شايد به اين خاطر که نميخواست تيمش را بيش از اين وارد حاشيه کند هرگز اعتراضي را به زبان نياورد، فارغ از اينکه او براي رسيدن به موفقيت، بايد حس مطالبه گري خودش را تا حد زيادي خصوصاً در تيمي مثل استقلال تقويت ميکرد.
فکري در دوران فوتبالش هم درحاليکه ميتوانست بازيهاي ملي بيشتري را در کارنامهاش داشته باشد، کوچکترين گلايهاي نسبت به مربيان وقت تيم ملي بابت عدم دعوتش نميکرد، در شرايطي که يکي از مهمترين عوامل موفقيت استقلال در آن زمان به شمار ميآمد. در اخرهم شايد اگر امير قلعه سرمربي تيم ملي نميشد اين بازيکن پرتلاش، همين تعداد بازي ملي را هم تجربه نميکرد.
3- چه خوشمان بيايد چه نيايد اين روزها فضاي مجازي به علت گستردگي مخاطبانش ميتواند نقش زيادي را در سرنوشت مربيان و درعينحال موفقيت يا ناکامي آنها ايفا کند. از طرفي جامعه هواداري استقلال خصوصاً قشر جوان و نوجواني که کمتر شاهد اقتدار اين تيم خصوصاً در سالهاي 70 تا 80 بودند، با ايجاد پيج ها و کانالهاي هواداري، محمود فکري را بيش از هرزماني تحتفشار قراردادند و ميتوان گفت فکري درنبرد و مديريت اين فضا درايت لازم را به خرج نداد و درنهايت تأسف بايد گفت او بالاخره دستانش را در برابر اين پديده نوظهور به علامت تسليم بالا برد. درحاليکه ميتوانست قدري بامطالعه و صرف وقت بيشتر و همچنين تبحر در شناخت هرچه بيشتر فضاي مجازي، رگ خواب اين بخش از جامعه هواداري تيمش را در دست بگيرد تا به اين حد از اين مسئله ضربهپذير نباشد. انصافاً فضاي مجازي در اين 16 هفته سپريشده از کوچکترين فرصت براي تخريب او استفاده کرد و متأسفانه فکري در کنترل آن کاملاً منفعلانه رفتار کرد.
4- يکي از انتظاراتي که از فکري پس از تصاحب نيمکت استقلال ميرفت، شکل و محتواي اظهارات او در نشستهاي خبري خصوصاً بعد از پايان هر بازي بود که او نتوانست انتظارات را به حد کافي برآورده کند. دامن زدن به اشتباهات داوري و مطرح کردن مسائل نخ نمايي ازجمله دستهايي پشت پرده ، که بايد بپذيريم در دوران کنوني کمتر گوش شنوايي براي شنيدن اينگونه اظهارت وجود دارد و بيشتر مواردي از اين دست را بهحساب توجيه ميگذارند.
5- با صحبتهاي سعيد عزيزيان و گفتوگوهاي بازيکنان ديگر مشخصشده که کنترل رختکن تا حد زيادي از دست فکري خارجشده بود و اين براي هر مربياي با هر درجه از قدرت و اعتباري ميتواند بسيار خطرناک باشد. چنددستگي به وجود آمده و عدم اعتماد بازيکنان به کادر فني در دو بازي اخير حتي کار را به جايي کشيده بود که عنوان ميشد بازيکنان در انجام وظايفشان کوتاهي ميکنند. فراموش نکنيم عدم حصول نتيجه نيز، مزيد علت شده بود تا فکري بيش از هر زمان ديگري نسبت به اين موضوع دچار ضعف شود. شايد اگر فکري از همان ابتدا در برابر حاشيهها با درايت و اقتدار بيشتري رفتار ميکرد، کار به اينجا نميکشيد، اما همانطور که گفته شد انتقادات زياد و نداشتن پايگاه مردمي کافي، مانع از برخورد اصولي فکري با برخي از اعتراضات شد که نمونهاش قرار گرفتن مهدي قايدي در ترکيب ثابت تيم، آنهم پسازاينکه 11 روز حاضر به تمرين با تيم نشده بود.
6- اصرار بيشازحد فکري در ارتباط با افرادي که بهعنوان کمک در کنار او قرار داشتند و اعلام اينکه "من بهترين کادر فني ايران را در اختيار دارم"، و قرار گرفتن در جبهه مقابل هواداران، تصميم به نظر اشتباهي بود که فکري مرتکب آن شد. البته اين حمايت در نوع خودش نميتواند بهعنوان يک اشتباه فرض شود، اما فکري ميتوانست با اضافه کردن يک مربي و يک بدنساز درصد زيادي از انتقادات را کاهش دهد و درعينحال شايد هم در نوع نمايش تيم (صرفنظر از نتيجه) تغييرات مثبتي ميشد، اما فکري تا آخرين روز حاضر به تغيير يا از جهاتي تقويت کادر فني نشد که نشد.
بههرحال محمود فکري پرافتخارترين و باسابقهترين بازيکن باشگاه استقلال پس از انقلاب پس از يک تجربه کوتاه، امروز به جمع مهرههاي سوخته باشگاه استقلال اضافه شد و اين در حالي است که از مصاحبههاي سالهاي گذشتهاش ميتوان اين نکته را فهميد که تصميم داشت باقدرت و تجربه بيشتري سکان هدايت تيم محبوبش را در اختيار بگيرد، اما شرايط بهگونهاي پيش رفت که پس از يک تجربه موفق و کوتاه در نساجي مازندران، در عرض چند هفته بهعنوان تنها گزينه استقلال مطرح شد تا استقلال بازهم يکي ديگر از دردانههايش را به اين راحتي از دست بدهد.