دیدنی بود آقای مجیدی
خبر ورزشي/ درسنامه استقلال که ميتواند به آموزش حين عمل مربياني کمک کند که از اشتباهات خود عبرت ميگيرند و از موفقيتهاي خود، درس بهتر بودن را ميآموزند، همچنان با گشادهرويي و گشادهدستي، به تجزيه و تحليل عملکرد خود است!
يکم- از پيروز قرباني که اخلاقي مخصوص به خود دارد، چه خبر؟ از پيروز که در تيم سايپا همه چيز را براي ساختن يک مرکز متفاوت فوتبال بازي کردن و آقا مسلک بودن جور ميبيند، تازه چه خبر؟
قرار بود، پيروز هم از جمله مردان کادر فني استقلال و يکي از ياران «وسط ميدان» فرهاد مجيدي باشد ولي نشد و خيلي زود و خيلي سريع، خبردار شديم که پيروز، وقتي همکاران فرهاد را «همگن» و در يک خط باوري و در يک راستاي معرفتي نديدي، بيسروصدا، در دسترسترين انتخاب را برگزيد و خود را کنار کشيد!
«پيروز» نه هاي گفت و نه هوي کشيد و بدون طلبکاري و باز کردن يک جبهه نو از حاشيههاي دردسرآفرين، دعوت فرهاد را در کمال احترام نپذيرفت چون ميديد که حتي اگر اهداف فوتبال تقريباً يکي است اما نحوه نيل به هدفهاي مشخص تني چند از همراهان سرمربي مردان آبي، چپ اندر قيچي ميزند و تفکر ماکياولي هدف وسيله را توجيه ميکند، در حال چربش است و...
براي پيروز قرباني که ثبات عقيده دارد و نميخواهد عقايدش را قرباني تفکر همراهان ناهمره بنمايد، چنگ زدن به تز «دوري و دوستي» چاره کار است و رفت تا عوض نشود!
درسنامه مدرن استقلال
دوم- درسنامه استقلال که ميتواند به آموزش حين عمل مربياني کمک کند که از اشتباهات خود عبرت ميگيرند و از موفقيتهاي خود، درس بهتر بودن را ميآموزند، همچنان با گشادهرويي و گشادهدستي، به تجزيه و تحليل عملکرد خود است!
همکاري نيمفصل محمود فکري و استقلال نمونه کاملي است از همکاري ناقص و نسنجيده که در دو خط موازي و گاه نيز دو خط متنافر، حرکت دارند! محمود فکري که روز 14 مهر 99 اولين بار توسط يکي از معاونين استقلال اسمش به عنوان مربي آينده اين تيم مطرح شد، روز 16 مهرماه 99 به عنوان سرمربي استقلال حکم گرفت و روز سيزده اسفند 99، غزل خداحافظي را سرداد! براي فکري که مبارزه درونتيمي را جديتر و سنگينتر ميديد، ضرورت درجه اولي بازنده نشدن در اين جبهه بود ولي از عهدهاش برنيامد! بحث تفاوتهاي تکنيکي و مهارتهاي فني، فقط نبود که فکري فوتبالي را ميپسنديد که ابزارش و اهرمهايش را نداشت: ...بازيکناني که صداي تکلشان، از تلويزيونها هم به گوش برسد! نه چالش، نه مبارزه، نه درگيري که يقهگيري واضح آن هم با قايدي، دياباته، مطهري، رضاوند و...
نميشد و نشد! بازي جنگي، سرباز و سراندازي ميطلبد، رقص با توپ، رقصندههاي فانتزيباز خودش را ميخواهد! حکايت بازي استقلال که فوتبال نزديکش و فوتبال توپبازانهاش «برنده» و پيشتاز بود، اهل تکل و کشتي گرفتن و اهل سالتو زدن نبود! و فکري اين تفاوت را ناديده گرفت و سراغ آن بازي رفت که آن نه به!
فکري بکش، هيئتمديره بکش
سوم- فکري به انتخاب و رجحان خودش باخت! فکري بهاي عدم توجه به خصوصيات سربازان تيم آبي را پرداخت! حکايت فکري و استقلال زمان او، حکايت آن مکتبداري بود که لام «الف» را از مخرج «نون» ادا ميکرد و ميگفت «انف» و چون شاگردانش مثل او، الف را «انف» ميخواندند، عصباني ميشد و ميگفت: من ميگم «انف» تو نگو انف، تو بگو انف!
استقلال هرگاه با «الف» بازي کرد، صحنههاي قشنگي هم پديد آورد و هر زمان با «انف» بازي کرد، کم آورد و مسئلهدار شد! و مستعفي شد! در جدا شدن زودهنگام استقلال و فکري، عوامل ديگري هم علاوه بر «الف و انف» دخيل بود! مثل دستور صرفهجويي و علمي غذا خوردن که در اصل خود منطق درستي داشت ولي حکايت عنب، اوزوم و انگور را بياد ميآورد! از 24 ساعت مانده به مسابقه، غذاها بايد ساده و از کربوهيدرات سرو و نوش جان شود! ولي قضيهاي اين همه ساده، بر سر هر بازاري رفت و تشتش از بام افتاد که ايهاالناس، به ما کم غذا ميدهند! و چون حجم و طعم و کيفيت غذاها، چرب و چيلي شد و خوشنمک و خوشمزهتر از اولش هم، اين نتايج غيرقابل دفاع خط دفاع و خط حمله و نيز هافبکهاي پرنفس و دونده اما نه بازيساز و اهل مالکيت توپ و صدور پاسهاي گل و خلق لحظههاي منجر به تمام کردن بازي با گل زدن! در واقع، هيئتمديره کاري کرد که از صد تا تکنيسين و بازيساز هم برنميآمد!
درسهاي استقلال ضبط شده و ثبت شده در درسنامه عملگراي اين تيم اگر ذرهبين و ميکروسکوپي را به کار درشتنمايي لحظهها نماييم، درسهاي فراموش نشدني از نحوه مديريت نابودکننده استقلال خواهيم گرفت! اشتباهات و غلط و غلوطهايي که در قوطي هيچ عطاري پيدا نميتوان کرد!
باد بران، فوتبال درو کن
چهارم- هرکس باد بکارد، تومان درست ميکند! سخني که ريشه در نحوه مبارزه با طبيعت دارد! هرکس باد براند، فدراسيون را مال خود ميکند! گفتهاي تازه با ادبيات امروزي که از آبشخور تيم «بادران» در ليگ يک آب ميخورد!
بادران - تيم نايبرئيس سوم فدراسيون فوتبال- امروز با ملوان بازي دارد! ملواني که کار خودش را سخت کرده و تازه تازه دارد ترکيب اصلي خودش را شناسايي ميکند!
بوديمير، 25 هزار دلار و يک وعده ناهار
اين بوديمير که مبلغ 570 هزار دلار از پرسپوليس تيغ زد و رفت، دلالش که نه، شخصيت شاخص شخص آورندهاش چه نام داشت؟ مبلغ 50 درصد اين مبلغ، به جيب کدام آقاي نجيب عاشقپيشهاي در اين سه سال سه قهرماني اوليه ريخته شد؟ جواب درست، يک سفر زمستاني به سرزمين کرواسي –خاک پاک برانکو- مهمان داور سوکر رئيس فدراسيون کرواتها خواهد بود!
بوديمير، در کشورش که بازي ميکند، سالي 25 هزار دلار - با ناهار روزهاي مسابقهاش- ميگيرد! 25 هزار دلار، هر سال!
استقلال بدون فکري، بدون مجيدي
استقلال فکري را نديديم، شايد جايي ديگر! فرهاد را روي نيمکت استقلال ديديم، ولي داخل زمين هنوز نه! صبر ميکنيم تا تماشا کنيم، استقلال آقاي مجيدي را که خاص هم باشد! بلکه زودتر از وقتي ديگر! شايد تفاوتها سنگين باشند!