پسربچهای که عاشق علی کریمی بود، شهید شد
طرفداري/ اين روايت غم انگيزي است از پسري که مي خواست فوتباليست شود...
پسربچه 10 ساله اهل شوش خوزستان با عبور از روي مين شهيد شد.
به نقل از رکنا، بيش از سي سال از روزهاي جنگ تحميلي مي گذرد اما مردم خوزستان هنوز هم دارند تاوان مي دهند.
وقتي پاهاي پسرک ده ساله اي روي مين جا مي ماند و او را در اوج روزهاي شور کودکي اش به شهادت مي رساند، داغ روزهاي سخت و تلخ جنگ باز هم زنده مي شود.
حسين فرشته اي است که براي کمک به خانواده اش در کار کشاورزي و دامداري براي جمع کردن علوفه به دل صحراهاي اطراف فتح المبين رفت. شايد روياي فوتباليست شدن در سرش مي بافت و در صحرا راه مي رفت. در خيالش داشت در استاديوم آزادي سوت مي زد و تيم محبوبش را تشويق مي کرد.رويايش که قوت مي گرفت با علي کريمي عکس يادگاري مي انداخت و اين تصور شيرين لبخندي پررنگ روي صورت عرق کرده اش مي نشاند.يکدفعه با صداي يک انفجار مهيب سوت پايان بازي زندگي اش زده شد.
جسد تکه تکه پسرک غرق در خون روي زمين افتاده بود. مردم منطقه صداي مين را خوب مي شناختند. انفجار و مرگ و مين؛ داستان تکراري کهنه غمباري است که سي سال است روياي آدم ها را رج مي زند.
صداي انفجار مين در سرخه صالح داوود
صداي انفجار مهيب در سرخه صالح داوود بخش فتح المبين شوش خوزستان،خبر از خزيدن يک فاجعه داشت.
پسرعمه حسين لطيفي يکي از کساني بود که اين صدا را شنيد و مثل بقيه اهالي سراسيمه سمت صدا رفت. او در گفتگو با خبرنگار رکنا در مورد روز حادثه مي گويد:
ساعت ده و نيم صبح روز چهارشنبه 20 اسفند امسال ، صداي انفجار شنيديم.ما در منطقه سرخه صالح مشطط ساکن هستيم و انفجار در سرخه صالح داوود اتفاق افتاده بود.با اينکه نزديک سي کيلومتر با آنجا فاصله داريم اما ما صدا را شنيديم.وقتي خودمان را به محل حادثه رسانديم متوجه شديم که پاي حسين روي مين رفته بود.آن منطقه خيلي سال است پاکسازي شده است.سي سال است آنجا کشاورزي و گندم کاري مي شود.و گوسفندان براي چرا به آنجا مي روند.اما شايد عبور گوسفندان مين را از زير خاک بيرون آورده است يا شايد هم باران خاک را شسته است.
جسد حسين لطيفي روي مين تکه تکه شد
پسرعمه حسين در ادامه گفت:
خانواده حسين چند سالي مي شد براي مزرعه داري از اهواز به فتح المبين آمده بودند.آن روز حسين کنار پدرش سر چاه کار مي کرد و در کشاورزي کمک پدرش مي کرد.بعد کمي دورتر رفت تا براي گوسفندان علوفه بياورد که يکدفعه پايش روي مين رفته بود.
او در ادامه گفت:
به گمانم حسين با پاي راست روي مين رفته بود.چون از يک پايش هيچ اثري نمانده بود و فقط چند ناخن پايش پيدا شد.
حسين روياي فوتباليست شدن را روي مين جا گذاشت
حسين ده ساله فرزند سوم خانواده است.او عاشق فوتبال بازي کردن بود و آرزو داشت بتواند يک بار به استاديوم برود و روزي فوتباليست شود:
خيلي وقت ها که پرسپوليس بازي داشت؛ حسين به خانه ما مي آمد تا با هم بازي را ببينيم. عشق فوتبال بازي کردن داشت و آرزو داشت روزي فوتباليست شود. او خيلي دلش مي خواست يک بار به استاديوم برود و بازي پرسپوليس را از نزديک ببيند اما هيچ وقت نتوانست. حسين عاشق علي کريمي بود.»