تنها راه نابودی پرسپولیس!
طرفداري/ گلايه براي کساني که قهرماني مي خواهند مثل سوزني است در شهر بادکنک ها.
اگر حتي دستان هواداران پرسپوليس را ببنديد و از آنها بخواهيد وسط بيابان برايتان کشتي بسازند، ناله نمي کنند، خود را عاجز و درمانده نشان نميدهند و دست آخر با مشخص کردن تاريخ تحويل پروژه غافلگيرتان مي کنند. اين ميراث برانکو است. ميراث واقعي؛ نه چند جام نمادين و چند سکانس جشن قهرماني. اگر پرسپوليس با پنجره بسته به فينال آسيا مي رسد و بار ديگر با هفت بازيکن جديد و فقط يک هفته تمرين، فيناليست آسيا مي شود، همه به خاطر ژن خوب جنگندگي است که مرد کروات آن را به مغز استخوان سرخها پيوند داد. حالا اما يحيي گل محمدي به رغم دانش بالا و فوتبال زيبايي که تيمش ارائه ميدهد چندان ميانه خوبي با اين ارثيه ندارد و به مانند دربي جام حذفي که شايعه سازان و رسول پناه را مقصر باخت مي دانست، اين بار زمين چمن را بي تقصير در تساوي مشهد نمي داند.
البته که زمين چمن بلند بود، البته که کاستيهاي نه چندان غيرعمدي حسابي کيفيت تيم يحيي را پايين آورده بود، اما تصديق کنيد موقعيتهاي گل سرخپوشان را حتي اگر جلوي دروازه خندق هم حفر ميکردند، نبايد اين چنين تلف مي شدند. فرصت سوزيهاي پرسپوليس مثل يک توده وخيم در بدنه سرخپوشان بود و حالا روز به روز بزرگتر مي شود. اين توده را نمي شود با دارو و صرفاً خريد مهاجم درمان کرد. بايد آن را از ريشه نيست و نابود کرد. در غير اين صورت، فرقي نمي کند که کجاي ايران و چه استاديومي باشد، موقعيتها يکي پس از ديگري هدر مي روند و دست آخر حسرت براي هواداري مي ماند که بازيکنان تيمش چرا اين قدر فوبياي تور دروازه دارند؟ تيم گل محمدي، خوب بازي مي کند و هر هفته تلاش مي کند بهتر باشد. فوتبال روان و مسلط آنها اگر با يک چاشني تمام کنندگي همراه شود به ندرت مي توان رقيب سرسختي براي آنها در ليگ پيدا کرد. خود يحيي هم به اين موضوع واقف است که نسل هواداري در پرسپوليس پيشرفت چشمگيري داشته است و نمي شود با بهانهها، کاستيها را پوشاند.
گير دادن به بلندي زمين چمن مي تواند بعضيها را تا حدودي متقاعد کند اما آنهايي که فوتبال را زندگي ميکنند خوب مي دانند که چنين دست بهانههايي مثل يک پتک بر سر تلاش ها و جنگندگي بازيکناني است که به رغم کيفيت بد زمين مسابقه حسابي شهر خودرو را به تکاپو انداختند و بيشتر از هميشه در خلق موقعيت خودنمايي مي کردند.
پرسپوليس کم زخم نخورده است، از محروميت هاي سنگين بگيريد تا حاشيههايي که از چپ و راست قلمرو سرخها را هدف ميگرفتند. اما خب هيچ کدام از اين موارد نتوانستند يک آجر از اين بناي مستحکم کم کنند. معمار کروات پرسپوليس آن را آنقدر نفوذ ناپذير ساخته بود که نشود از بيرون به آن چشم داشت. تنها يک راه براي خراب کردن اين بنا وجود دارد؛ نابودي از درون. نابودي توسط خود ساکنانش. يحيي اگر مي خواهد مانند برانکو نامش جاودانه بماند بايد اول خودش و بعد بقيه ساکنان را متقاعد کند که پرسپوليس را تنها پرسپوليس مي تواند به زمين بزند.