رسول خطیبی برانکوی تراکتور باش!

ورزش 3/ سرمربي تراکتور در اظهارنظري که تناسبي با مصاحبه بعدي او نداشت قهرماني پرسپوليس را به وزارتخانه نسبت داد.
رسول خطيبي سرمربي تراکتور پس از شکست تيمش در بازي سوپرجام جملاتي جنجالي را به زبان راند که واکنش باشگاه پرسپوليس را نيز به همراه داشت. يک واکنش تکراري از سرمربي تراکتور که وقتي در قامت سرمربي آلومينيوم تنها شکست فصل پرسپوليس را رقم زد اشارهاي به حمايتهاي وزارت ورزش از پرسپوليس نکرد.
آنچه خطيبي در مورد تقديم قهرماني سوپرجام از سوي «آقايان» به پرسپوليس کرد، تناسبي با آنچه در زمين بازي و در طول نود دقيقه رخ داد ندارد. تراکتورسازي چندان نتوانست پرسپوليس را آزار دهد و اگرچه شاگردان گلمحمدي نيز درخشش روزهاي خوب خود در اين فصل را نداشتند اما توانستند بازي را مديريت کرده و با يک برد اقتصادي آن هم با تعداد موقعيتهاي گل کم سوپرجام را از آن خود کنند. روند بازي تراکتور در بازي سوپرجام و زور اين تيم در فاز هجومي آن قدر نبود که مدافعان پرسپوليس روز سختي را تجربه کنند. پس آنچه ميتوان گفت اينکه خطيبي نميتواند بابت آنچه در زمين رخ داد ادعايي در مورد حمايتهاي پشت پرده داشته باشد. پس منظور او از اين حمايتها چه بوده و چرا به زعم او اين جدال را نه به پرسپوليس که به وزارت ورزش باخته است؟
قهرمانيهاي متوالي پرسپوليس در پنج سال اخير باعث شده تا حساسيتها در مورد نحوه نتيجهگيري اين تيم در بين جامعه فوتبالي زياد شود. قرمزها دائم مورد آماج کنايهها و طعنههاي رقيبان خود بودهاند و دائم هم در حال توضيح براي اثبات شايستگي خود. حمايت وزارت ورزش از اين باشگاه ديگر کليدواژه اکثر بحثهاي فوتبالي چه بين هواداران تيمهاي ديگر و چه بين مسئولان و بازيکنان آنها شده است. اما اگر کاري هم به اين نداشته باشيم که چقدر از اتهاماتي که در مورد حمايتهاي خاص از پرسپوليس ميشود مستند است و چقدر ادعاي بيپشتوانه، اما قرار هم نيست که هر کسي و هر تيمي و با هر موقعيتي از اين فضا براي توجيه ناکامي خود استفاده کند. هر چند بوجود آمدن اين فضا باعث شده تا شايستگيهاي فني پرسپوليس در سالهاي اخير و تلاش و سختکوشي مربيان و بازيکنانش ناديده گرفته شود و همه موفقيتها به عواملي غير از آن ربط داده شود، اما اينکه سرمربي تيمي که در کل بازي تيمش فقط يک موقعيت گل روي دروازه حريف داشته و از جريان بازي تيمش نميتوان به يک درک وحدت رويه تاکتيکي در فاز هجومي رسيد، بخواهد از همين فضاي دو قطبي براي توجيه شکست خود بهره ببرد، چندان اخلاقي و منصفانه نيست.
اين نگاه ترديدآميز به موفقيتهاي پرسپوليس باعث شده تا رقيبان دليل اصلي موفقيتهاي اين تيم را نبينند. اين نگاه باعث ميشود تا تاثير برانکو و تغيير فرهنگي که او در اين باشگاه بوجود آورد ديده نشود. فصلي که برانکو پرسپوليس را با بازيکنان مورد نظرش بست حتي اغلب هواداران پرسپوليس نيز با نگاهي به ترکيب بازيکنان اين تيم اميد چنداني به کسب موفقيت نداشتند. اما اين برانکو بود که پرسپوليس را از تيمي بازيکن محور به تيمي مربيمحور و ساختارمند در امور فني تبديل کرد.
خطيبي سرمربي يک تيم خصوصي است. تيمي که به دليل تغييرات مکرر نتوانسته در قامت يک مدعي در فوتبال ايران ظاهر شود و حالا خطيبي را بعنوان آخرين تير براي بازگشت به شرايط مناسب استخدام کرده که البته اين خود يک تصميم ضدجريان در اين باشگاه به شمار ميرود .
او بود که با تغيير فرهنگ بيثباتي در رفت و آمد بازيکنان ستاره، تيمش را بر مبناي نيازهايش چيد و ثمره آن را گرفت. برانکو بود که فرهنگ و رويه تمرين کردن را يک سطح در فوتبال ايران ارتقا داد. آمادگي بدني بازيکنانش را با روشهاي بدنسازي و تمرينات حرفهاي تر ارتقا داد و از آن مهمتر رفتار حرفهاي بازيکنانش را به سطحي بالاتر رساند. همه اينها با کار فني با تلاش و ممارست و با پا نگذاشتن روي اصول به دست آمد. قبل از برانکو هم پرسپوليس محل رفت و آمد مديراني بود که با يک چک سفيد امضا هر ستارهاي را جذب تيم خود ميکردند اما کارايي مورد نظر را ارائه نميدادند. حتي با اصرار برانکو و با پافشاري او مديريت اين باشگاه مجبور به تجهيز يک ورزشگاه اختصاصي براي انجام تمرينات آن هم در دو نوبت شد.
قبل از برانکو هم پول براي هزينه کردن در چنين اموري موجود بود اما مديران قبلي بيشتر خرج کردن پول را براي ترکاندن بمب و خريد بازيکنان نامي ميخواستند. او مشکلات ساختاري اين باشگاه را از جمله بازيکنسالاري، بيثباتي در کادر بازيکنان را حل کرد و فرهنگي را در بين بازيکنان اين تيم بوجود آورد که حتي در غيابش نيز نهادينه شده و همچنان در اين تيم پابرجاست. هواداران اين تيم نيز با درکي به موقع به کمک برانکو آمدند تا او راحتتر بتواند فرهنگ بازيکنمحوري را به فرهنگ مربيمحوري و ساختارمحوري در پرسپوليس تبديل کند. اين ميراث برانکو به کمک يحيي گلمحمدي نيز آمده و او هم با ايدههاي جديد جتي نمايشي بهتر از دوره برانکو دارد.
حال اگر قرار باشد همچون رسول خطيبي اين عوامل را نديد و بردها مقابل پرسپوليس را به نام خود نوشت و باختها را به حساب حمايتهاي خاص از پرسپوليس، پس مشخص ميشود رقبا هنوز راه گرفتن و سد راه پرسپوليس شدن را ياد نگرفتهاند. اصلا فرض را بر اين ميگذاريم که حق با رقبايي باشد که پرسپوليس را برخوردار از امتيازات ويژه ميدانند اما آيا عزمي براي ديدن اين پيشرفتهاي پرسپوليس و عوامل و علتهاي فني آن نيز وجود دارد؟ آيا فهميدهاند که ثبات فني، تلاش زياد کادر فني و بازيکنان پرسپوليس و روحيه و فرهنگ خاصي که در بين آنها براي کسب موفقيت وجود دارد نيز بايد باشد تا تيمي بدون بازيکن ذخيره به فينال آسيا برسد.
بدون اين روحيه و فرهنگ و توان فني ميشود تيمي حتي در دوران افت خود دچار بيثباتي در نتيجهگيري نشود و از بحرانهاي مقطعي سريع عبور کند؟ همين که در اين سالها کمتر بازيکني جذب پرسپوليس شده که به دلايل فني مجبو به ترک پرسپوليس شود نشانگر هوشمندي کادر فني قبلي و فعلي در جذب بازيکن و نحوه استفاده از آنها بوده است. همين که اغلب بازيکنان پرسپوليس روند باثباتي در ارائه قابليتهاي خود داشته و کمتر دچار افت شدهاند نميتواند نشانهاي بر شايستگيهاي فني اين تيم باشد؟ تا وقتي اين شايستگيها ديده نشود و از آن الگوبرداري نشود رقبا شايد بتوانند در بازيهاي مستقيم پرسپوليس را ببرند اما ثبات در نتيجهگيري عايدشان نخواهد شد.
رقيب اين فصل پرسپوليس سپاهاني است که سرمربياش از روز اول تکليف خود را با عامل موفقيتهاي پرسپوليس روشن کرد و خود راهي را در پيش گرفته که قبلا برانکو در پرسپوليس پيش گرفته است. سپاهان و محرم نويدکيا نشان دادهاند که اولين عامل براي متوقف کردن موفقيتهاي پرسپوليس پذيرفتن شايستگيهاي فني اين تيم است. حالا خطيبي و هر مربي ديگري حتي اگر اعتقاد قلبي به حمايتهاي ويژه از پرسپوليس دارند بدانند که با اين تفکر حتي با از بين رفتن اين حمايتها هم به موفقيت نخواهند رسيد مگر اينکه آنها خود پايهگذار يک رفرم در امور فني و تاکتيکي تيمهاي خود شوند. يکي شوند که سطح فني ليگ ايران را يک پله ارتقا دهند.
اين گوي و اين ميدان آقاي خطيبي! بجنگ با همه و تراکتور را به ساختاري برسان که ديگر حتي حمايتها از رقبا نيز نتواند سد راهت شود.