چرا استقلال با ذهنیت بازنده به میدان رفت؟

فرهيختگان/ اگر استقلال جوانگرايي ميکند و بازيکناني که فصل قبل جوياي نام بودند را بهخدمت ميگيرد که البته کار خوبي است لازم است از استخوانبندي فصل قبل هم نفراتي را حفظ کند که در طول بازي اينطور به مشکل نخورد. اينکه فرهاد مجيدي تيم را بسته اتفاق خوبي است، ولي کاش ميتوانست از مرامي که فصل قبل براي بازيکنانش خرج کرد استفاده کرده و آنها را مجاب به تمديد ميکرد.
استقلال ماههاي پراسترس و پرحاشيهاي را پشتسر گذاشت. با اين حال در پيش بودن بازي با الهلال باعث شد تا اغلب در مقابل اين مسائل سکوت کرده و کسي لب به انتقاد نگشايد. حال با شکست استقلال و ضعفهايي که از اين تيم ديده شد، فضا براي انتقاد فراهم است. بدونشک هواداران غمگين تيم استقلال که سالهاست رنگ خوشي نديدهاند خواهان پاسخگويي هستند و ميخواهند بدانند چرا استقلال از گرفتن جام باز ميماند و يا چرا اين تيم سالهاست در آسيا در همين مرحله حذف ميشود؟ بد نديديم به کمک پيروز قرباني اين ناکاميها را از ابعاد مختلف بررسي کرده و به بخش کوچکي از آن بپردازيم.
ذهنيت بازنده را نميتوان انکار کرد که استقلاليها با ذهنيت بازنده وارد مسابقه با الهلال شدند. آنها ميدانستند کار سخت است و با توجه به حواشي اخير خودشان هم پيروزي بر اين حريف آسيايي را از محالات ميدانستند. وقتي سياوش يزداني بعد از بازي ميگويد الهلال از آنچه فکر ميکردند ضعيفتر بود، يعني آنها در ذهنشان از الهلال غولي ساخته بودند غيرقابل شکست و حالا که بازي به پايان رسيده افسوس اين تفکر اشتباه را ميخورند.
در اصل چه کسي اين ذهنيت را در بين تيم القا کرد. بدونشک نقش سرمربي بسيار تاثيرگذار است. کادرفني بايد ذهن بازيکن را همچون جسم او آماده يک بازي حساس کند که ظاهرا در استقلال اينگونه نبوده است. در اين وضعيت باشگاه هم بيتاثير نبود و مديران اين باشگاه هر بار با شاهکارهايي که رقم زدند و از همه مهمتر دعوايي که با کادرفني داشتند بر اين عدمخودباوري افزودند. به زبان ساده استقلال آماده اين بازي نبود و هنوز بازيکنانش براي رقابت اينچنيني و رسيدن به نگاه حرفهاي زمان ميخواستند.
پيروز قرباني به «فرهيختگان» ميگويد: «اين چيزي که به افراد بيروني القا شد از جانب باشگاه بود. ما اتفاقات باشگاه را ميبينيم و براساس آن براي بازي پيشرو پيشزمينه برايمان ايجاد ميشود. بهنظر من جامعه فوتبالي ما به همين دليل ميدانستند استقلال بهدلايل مختلفي که براي همگان روشن است، نميتواند از سد اين حريف بگذرد. قسمت بالايي از اين دلايل را باشگاه به اين جامعه القا کرد. اتفاقاتي که در فصل نقلوانتقالات رخ داد، اختلافاتي که در مجموعه بود و بسياري مواردي که بر کسي پوشيده نيست، همه دلايل متعددي براي اين ادعا است.»
جوانها شايد وقتي ديگر
استقلال تيمي جذب کرد پر از بازيکنان جوان و جوياي نام. کاري پسنديده از فرهاد مجيدي و حتي ميتوان گفت مديريت استقلال که ميتواند در سالهاي آينده کمک بزرگي براي اين تيم باشد. اين کار اگر در تيمهاي چون صنعت نفت، نساجي و هر تيم ديگري که ادعاي قهرماني ندارد رخ ميداد بسيار پسنديده بود و حتي به احترامشان ايستاده دست ميزديم، ولي از تيمي که قهرماني ميخواهد بعيد است به همين اکتفا کند.
از بازيکنان فصل قبل استقلال چه کساني حفظ شدند. آنها که همان فصل قبل هم جايي در ترکيب اصلي نداشتند و اگر بازي کردند پراشتباه بودند با کدام متر و معياري تمديد کردند. در مقابل، استقلال چه بازيکناني را نتوانست حفظ کند. نفراتي از تيم جدا شدند که از اصليترينها بودند. 8 بازيکن از استقلال جدا شدند که 7 نفرشان در ترکيب اصلي 11نفره يار فيکس بودند و حالا که نيستند جاي خاليشان پر نشده است.
پس اگر استقلال جوانگرايي ميکند و بازيکناني که فصل قبل جوياي نام بودند را بهخدمت ميگيرد که البته کار خوبي است لازم است از استخوانبندي فصل قبل هم نفراتي را حفظ کند که در طول بازي اينطور به مشکل نخورد. اينکه فرهاد مجيدي تيم را بسته اتفاق خوبي است، ولي کاش ميتوانست از مرامي که فصل قبل براي بازيکنانش خرج کرد استفاده کرده و آنها را مجاب به تمديد ميکرد. تکليف مديريت استقلال هم که مشخص است و مدام گلبهخودي ميزنند. قرباني هم به اين تيم مطمئن نيست و تاکيد ميکند: «بالاخره استقلال با سليقه سرمربي بسته شد، اما وقتي بازيکناني را که استقلال از دست داد در يک کفه و بازيکنان جديد جذب شده را در کفه ديگر ترازو بگذاريم، طبيعتا بازيکنان جدا شده وزن سنگينتري داشتند.
قايدي، دياباته، ميليچ، ريگي، فرشيد اسماعيلي و رشيد مظاهري، بازيکنان تاثيرگذاري بودند. حالا بازيکناني که جذب شدند شايد بهنوعي در يکي دو سال آينده بازيکنان خوبي شوند، ولي براي استقلالي که ميخواهد مدعي قهرماني باشد و بعد از چندين سال قهرمان شود، خوب نيست. اين تيم با اين نفرات ميتواند با پرسپوليس، سپاهان و حتي گلگهر سيرجان و فولاد رقابت کند؟ اينها جاي شک و شبهه دارد و بايد منتظر باشيم و ببينيم کادرفني چطور از اينها بازي ميگيرد و اينها چطور خود را در اين فضا اثبات خواهند کرد. بالاخره فضاي استقلال با ديگر تيمها فرق دارد، شايد من نوعي در تيم قبلي خودم ستاره بودم، ولي در استقلال نتوانم عملکردي را که انتظار ميرود، نشان دهم. واقعيت اين است که در اين مورد نميتوانم با قاطعيت اظهارنظر کنم و بايد منتظر شروع ليگ بود.»
فني خوب، فني بد
استقلال فرهاد مجيدي از نظر فني تيم خوبي است. آنقدر خوب که دوستداران فوتبال تفکراتش را ميپسندند و تيمش را دوست دارند. از تيم او اما اشتباهاتي ديديم که بعيد است به چشم فرهاد نيامده باشد. استقلال دفاع- ضدحمله بازي کرد و به همين دليل در انتقال سريع توپ از خط دفاع به حمله خوب و موفق بود. در همين سيستم هم ولي اشتباهاتي داشت که شايد اگر بازيکنان با تجربهتري داشت و يا اگر بازيکنان با هم آشناتر بودند کمتر رخ ميداد. همين انتقال سريع باعث شد آنها در توپهاي پشت و داخل محوطه جريمه خودشان کم دقت شوند و از همين ناحيه ضربه بخورند.
گل اول الهلال روي يک اشتباه فردي رخ داد و کاري با آن نداريم، ولي روي گل دوم حرفهاي زيادي براي گفتن وجود دارد. صحنه اين گل نهيکبار، بلکه چندبار اتفاق افتاد، ولي فقط يکبار گل شد. وقتي دفاع چپ سر ميزند و دفاع پوششدهنده که در اين مواقع هافبک دفاعي است خوب پوشش نميدهد، بازيکنان حريف بهخوبي از فضاي خالي پشت وريا غفوري استفاده ميکنند و بهراحتي گل ميزنند. اينجا است که اين گل همچون نمکي بر زخم جدايي مسعود ريگي آزار دهنده ميشود.
پيروز قرباني بر اين باور است که همه دفاع کردن را بلدند و استقلال بايد براي حملاتش طراحي داشته باشد. او ميگويد: «دفاع کردن نسبت به حمله کردن کار سادهتري است. همين حالا هم در ليگ خودمان مربياني وجود دارند که فکر ميکنند چون تيمشان خوب دفاع ميکند مربيان خوبي هستند، درصورتي که دفاع کردن ساده است ولي گل زدن سخت است. ليگ ايران يکي از کمگلترين ليگهاي دنياست، چون گل زدن سخت است. بازي با الهلال هم بر اين اساس به دوفاز تقسيم ميشود. قبل از گل اول الهلال که استقلال قبل از گل منطقي بازي ميکرد و در کار دفاعي منظم بود و بعد از گل اول که براي گلزني طرحي نداشت و نياز به کار بيشتري داشت.»
کابوس مديريت
مديريت استقلال آنچنان از هم گسيخته و سخيف شده است که هر کسي به خود اجازه ميدهد از اين وضع انتقاد کند. آنها به سيبلي تبديل شدند که هر وقت استقلال در هر کجا به مشکل خورد ريسمان اشتباهات خود را به گردن مديريت انداخته و به هر سو ميخواهند بکشند. صدالبته که ايرادات مديريتي اين باشگاه بر کسي پوشيده نيست، ولي اينکه چرا اين همه اشتباه از يک تيم مديريتي سر ميزند و اينکه چطور يک تيم مديريتي در ادوار مختلف نتوانست بر استقلال چيره شده و کار درست انجام دهد سادهترين سوالي است که ميتوان پرسيد و جواب آن نيز کاملا مشخص است. استقلال از عدمشايستهسالاري رنج ميبرد و ريشه آن را بايد در مديريت کلان آن، که همانا وزارت ورزش است جستوجو کرد.
ديگر سلطانيفري در وزارتخانه نيست تا يقه او را بگيريم، ولي از سجادي ميتوان پرسيد با چوب حراجي که استقلال به ستارههايش زد و با کيسه خالياي که استقلال دارد نميخواهد از مددي و همکارانش مختصر توضيح بخواهد؟ قرار نيست اين آدمها که تيم مردمي استقلال را به اين روز انداختند که خالي از بازيکن شده، جواب قانعکنندهاي بدهند. انتخاب بعدي چهکسي خواهد بود؟ قطعا سجادي هم امثال مددي زياد در اطراف خود دارد، ولي اگر ميخواهد به اين تيم سروشکلي دهد و افول مديريت را در اين باشگاه به پايان برساند، قطعا بايد تصميم درستي بگيرد.
قرباني هم ضعف مديريت را بيش از پيش دخيل ميداند و ميگويد: «يکسري آدمها در اين مجموعه کار ميکنند که موظف هستند بهترين شرايط را براي اين مجموعه رقم بزنند، ولي متاسفانه هر دو دسته مديريت و کادرفني را مقصر ميدانم. استقلال در سالهاي اخير روند معيوب مديريتي داشته که با بررسي عملکردشان به اين نتيجه ميرسيم که آنها با وجود اينکه براي باشگاه استقلال انتخاب شدند مناسب نبودند.
آنها هرچند از ديد شخصيت حقيقي قابل احترام هستند، ولي شخصيت حقوقي آنها مناسب اين کار نبود. ضمن اينکه اختلافاتي هم که بين کادرفني و مديريت استقلال بود روي روحيه بازيکنان تاثير ميگذارد و نتيجهاش شد از دست دادن جام حذفي، اتفاقات فصل نقل و انتقالات و همچنين بازي الهلال! درنتيجه هر دوطرف در اين زمينه اشتباهاتي داشتند.»
ناکام در آسيا
استقلال چند سالي است که لقب ناکام آسيا را يدک ميکشد. اين تيم در همان مراحل ابتدايي حذف ميشود و جز سرافکندگي چيزي براي هوادارانش ندارد. اينکه استقلال نميتواند به مراحل بالاي ليگ قهرمانان آسيا راه پيدا کند شايد دليل سادهاي به نام بيثباتي داشته باشد. در اين سالها استقلال بيشترين تغيير را در مديريت و کادرفني داشته و هر بار بهدليل همين عدمثبات است که نميتواند به شرايط خوبي برسد.
عدمثبات هر بار از ايجاد اتحاد در اين تيم جلوگيري ميکند و نميگذارد تيمي که همين حالا هم به يمن عقبه شيرينش ادامه حيات ميدهد، جان تازهاي بگيرد. اين تنشها که در مديريت استقلال ديده ميشود و چالشي که هر بار مربيان با کادر مديريتي دارند به بدنه تيم فوتبالش هم رسوخ کرده و اگر استقلال در اين سالها جامها و صعودها و موفقيتها را يکي پس از ديگري از دست ميدهد بهدليل عدمآرامشي است که بهواسطه همين جدالها بهوجود آمده است.
قرباني هم فاکتورهاي متعددي را براي موفقيت در آسيا دخيل ميداند که مديريت و کادرفني فقط دوتاي آنها است. او ادامه ميدهد: «براي موفقيت در فوتبال يکسري اصول لازم است. آيا استقلال در اين سالها اين شرايط را داشته که توقع داشته باشيم به فينال آسيا برسد؟ هر مربي ميآيد ميگويند به اميد ستاره سوم. واقعيت اين است که بازي در آسيا به همين راحتيها نيست. با اين شعارها فقط سطح توقع را بالا ميبريم، درصورتي که شايد فاکتورهاي لازم وجود نداشته باشد. مسائل فني يکي از اين فاکتورها است. ما هيچکدام از فاکتورها را نداريم و در پي ستاره سوم هستيم. اين حرفها حرفهاي نيست. بهنظر من استقلال با عذرخواهي از دوستان به اين راحتي بهجايي نميرسد. تيمهاي ديگر نيز هستند که شايد فاکتورهاي بيشتري دارند. آنها هم کار ميکنند و قرار نيست تعادلي وجود نداشته باشد.»
به دنبال معمار لايق
بهنظر ميرسد حق با پيروز قرباني است، استقلال خيلي از مهمترين فاکتورها براي تيم بودن را ندارد. لازم است استقلال در مقطعي تا حدودي ويران شده و از نو ساخته شود. تاکنون که معمار قابلي براي استقلال پيدا نشده است، شايد اين بار سجادي بتواند در ميان قحطالرجال وزارت ورزش يک مدير لايق براي اين تيم پيدا کند. اگر بخواهد!
پيروز قرباني بر اين باور است که استقلال قبل از هر چيز بايد اختلاف مدير و مربياش را حل کند. او ميگويد: «آدمهايي که براي مديريت استقلال آمدند، مناسب نبودند. نميدانم اين انتخابها عمدي بود يا نه، ولي مشخص است که مناسب نيستند. در شرايط فعلي اما لازم است مربيان و مديران استقلال مشکلاتشان را حل کنند. مشکل استقلال بهانهتراشيهاست. تيم وارد زمين ميشود و وقتي عملکرد خوبي ندارد، چيزهاي ديگر را بهانه ميکند. اين اتفاق خوبي نيست و بايد ابتدا ببينند ميتوانند با هم کار کنند. فاصله زيادي بين مديريت و کادرفني ايجاد شده و قطعا روي بازيکنان اثر منفي گذاشته و ميگذارد. بهنظر من استقلال سال سختي در پيش دارد.»