نویدکیا: فکر نمیکردم دارای چنین جایگاهی در سپاهان شوم

خبر ورزشي/ سرمربي سپاهان گفت: معتقدم اگر کسي ميخواهد کاري بزرگ انجام دهد نبايد از اول دنبال عايدياش باشد. هميشه گفتهام آدم خودش نميتواند تنهايي تاريخ را بنويسد.
اين نام کافي است تا براي يک مصاحبه، انگيزه بگيريد. ستارهاي که به دليل مصدوميت بدموقع، به نيمي از آنچه شايستهاش بود هم نرسيد. او حالا در اوج پختگي روي نيمکت سپاهان نشسته و همچنان مانند روزهاي جواني باصداقت و شجاعانه حرف ميزند. مردي که هواداران به شدت و مانند يک ابرقهرمان افسانهاي دوستش دارند و اين همه محبت، مايه عذاب او شده که نکند روزي شرمنده مردم شهرش شود. گفتگو با چنين شخصيتي هميشه يک اتفاق جذاب براي يک خبرنگار است. اين گفتگو را از دست ندهيد:
* يادتان ميآيد اولين بار در چه سني پايتان به توپ فوتبال خورد؟
اولين بار کلاس پنجم ابتدايي بودم که مغلم ورزش ما براي تيم مدرسه تست گرفت و قبول شدم. همراه با تيم مدرسه به مسابقات ناحيه ۴ اصفهان رفتم. بعد براي تيم ناحيه انتخاب شدم و سرانجام به تيم آموزشگاههاي اصفهان رسيدم. اولين بار ۱۱ ساله بودم. اين شروع فوتبال من بود و مربيان ردههاي پايه، فوتبال مرا از همانجا ديدند.
* و در چند سالگي به تمرين سپاهان رفتيد؟
اولين بار براي تيم نوجوانان به تمرين سپاهان رفتم. فکر ميکنم ۱۴ ساله بودم. يادم ميآيد يکي از همکلاسيهايم اولين بار مرا براي تست به ذوبآهن بردو تست دادم که مرا رد کردند. بعد رفتم تمرين سپاهان که خوشبختانه قبول شدم. آن موقع آقاي عباس رضايت سرمربي نوجوانان سپاهان بودند. من بچه که بودم موهايم خرمايي رنگ بود. ايشان بازي مرا در تيم آموزشگاهها ديده بود و گوشه ذهن ايشان بودم. اولين روز تست، مرا پذيرفتند و اين آغاز ماجراي من در سپاهان بود.
* اولين مربياي که در تيم بزرگسالان سپاهان به شما بازي داد مرحوم ياوري بود؟
خير. سال ۷۷ من ۱۶ سالم بود که اجازه دادند به تيم بزرگسالان اضافه شوم. آن موقع آقاي مهدي مناجاتي سرمربي سپاهان بودند. اما فردي که به صورت ثابت و ۹۰ دقيقهاي به من بازي داد استانکو بود. همه مربياني که برايم زحمت کشيدند براي محترم هستند؛ اما استانکو برايم حکم پدر داشت. او با وجود انتقادهاي فراوان به من بازي ثابت داد. هميشه به من ميگفت تو بهترين بازيکن ايران ميشوي و مثل پدر از من حمايت کرد. از دست دادن اين مربي و همين طور کرانچار برايم خيلي سخت بود.
* در حضور ستاره هاي بزرگ آن روز سپاهان از مجيد بصيرت گرفته تا عبدالله ويسي، ادموند بزيک و ... کاپيتان تيم شديد. آن هم در ۲۲ سالگي. چه حسي داشتيد سختتان نبود؟
سال ۸۱ بود. من تازه از بازيهاي آسيايي بوسان برگشته بودم. ما همراه با تيم اميد و به مربيگري برانکو در بوسان طلا گرفته بوديم و بزرگان تيم ميخواستند برايم کادو بگيرند. آن موقع لئون استپانيان، آرمناک پطروسيان، ادموند بزيک، مجيد بصيرت، هوشنگ لوينيان و خيليهاي ديگر در ميان بزرگان تيم بودند. بازي اول آقاي فرهاد کاظمي به من استراحت داد و بازي دوم که قرار شد به تيم اضافه شوم، بزرگان تصميم گرفتند هديهشان به من، بازوبند کاپيتاني باشد. اين پيشنهاد آرمناک بود که گفت هديه ما به اين جوان بايد چيزي باشد که در ذهنش بماند. تصميم گرفتند در رختکن بازوبند را روي بازوي من ببندند. اين يک کادو بود که ماند روي بازوي من.
* الان با آرمناک و لئون در تماس هستيد؟
دوستان بسياري در اصفهان دارند که براي ديدن همه آنها ميآيند. هر بار هم که بيايند آنها را ميبينم.
* وقتي بازوبند، هديه بزرگان بود، قطعا از شما حرف شنوي هم داشتند. درست است؟
اصلا اين طور نبود چون اصلا با بچهها حرف نميزدم. نه تجربه هدايت جمعي را داشتم نه تجربه کاپبتاني. دوستانم که به من ميگويند در سپاهان يک ليدر خوب شدي، به آنها ميگويم اين نتيجه هديه آن روز بزرگان تيم بود. از ۲۱ سالگي يادم دادند که ميتوانم تيم را هدايت کنم. ميتوانم ليدر تيم باشم.
* حس رهبري تيم به همان شکل که به وجود آمده بود در شما باقي ماند يا پختهتر شد؟ يعني تا انتها همان طور ساکت مانديد يا تغيير کرديد؟
اوايل مسئوليت کاپيتاني، کمي برايم سخت بود؛ اما شرايط به مرور تغيير کرد. اگر بخواهم منطقي باشم بايد بگويم اوايل بچه بودم و زياد متوجه چيزي نميشدم. بعدها بزرگترهاي سپاهان از تيم جدا شدند و من هم به يکي از بزرگترها تبديل شده بودم. آن زمان احساس کردم بايد تغييري انجام شود. به اين نتيجه رسيدم واقعا بايد کار خاص انجام بدهم. قبل از آن فقط پيش از همه وارد زمين ميشدم؛ اما بعد از آن تغيير، به اين باور رسيدم که بايد رهبر تيم باشم. از آن زمان خيلي ايدهها به ذهنم رسيد. بعد که پيشنهاد استقلال و پرسپوليس رسيد به خودم گفتم اگر اين پيشنهادها را بپذيري کار شاقي نکردهاي. اگر بماني يعني ميخواهي بزرگي کني. اگر ميخواهي ثابت کني فوتباليست بزرگي هستي بايد کار بزرگ کني تا بيشتر به چشم بيايد. بماند و براي اين تيم بزرگي کن. اين بود که ماندم و خصلتهاي کاپيتاني من هم با اين تصميم، تغيير کرد. ۹۹ درصد بازيکنان بزرگ که تصميم گرفتند از تيم خود جدا شوند و به سرخابيها بپيوندند، بازيکنان قابلي هم شدند؛ اما من دنبال اين بودم که کاري متفاوت انجام دهم. البته اين را هم بگويم که سپاهان تيمي بزرگ بود و شانس قهرماني داشت. اگر تيمي معمولي بود که شانس قهرماني نداشته باشد، شايد من هم جدا ميشدم و به تهران ميرفتم چون بازيکنان بزرگ، يک جاهطلبي مثبت در وجودشان دارند. نه بازيکنان ما که همه بازيکنان بزرگ دنيا دنبال جام هستند. من با جدايي از سپاهان دنبال جام نبودم. ميخواستم در تيم بمانم و با سپاهان جام بگيرم که همين طور هم شد.
* از بوسان که برگشتيد از سرخابيها پيشنهاد داشتيد؟
همان سال اول نه اما از سال بعدش پيشنهاد آمد. بعد از اولين قهرماني ما استقلال پيشنهاد داد. آقاي قلعهنويي تازه رفته بودند استقلال. من در تيم ملي با علي سامره دوستي داشتم. توسط ايشان من با آقاي قلعهنويي صحبت کردم. الان براي خود من جالب است که چگونه در اوج جواني من به اين پيشنهادها خيلي راحت جواب رد ميدادم. چند سال بعد که من به آلمان رفتم، آقاي انصاريفرد دنبال آقاي زوبل آمدند آلمان و در شهر بوخوم به من پيشنهاد بازي در پرسپوليس دادند که آن پيشنهاد را هم محترمانه رد کردم و گفتم دلم ميخواهد در ايران فقط براي سپاهان بازي کنم.
اگر بخواهم صادقانه حرف بزنم نه. معتقدم اگر کسي ميخواهد کاري بزرگ انجام دهد نبايد از اول دنبال عايدياش باشد. هميشه گفتهام آدم خودش نميتواند تنهايي تاريخ را بنويسد. بايد کار بزرگ را انجام دهد... افرادي هستند که تاريخ را يادداشت کنند. دلم ميخواست کارم را به نحو احسن انجام دهم. به آينده اصلا فکر نميکنم. الان به عنوان سرمربي سپاهان هم دقيقا همان طور فکر * آن زمان فکر ميکرديد به چنين جايگاهي برسيد و به اسطوره شهر تبديل شويد؟ميکنم. فقط تصميمي را که فکر ميکنم بهترين تصميم براي تيم است همان تصميم را ميگيرم. اشتباه هم فراوان داشتهام؛ اما نگران آينده نيستم. بدترين حالتش اين است که ميگويند نميتوانيم ادامه دهيم و من دست ميدهم ميروم.
* شما با اين تفکر مانديد و با سپاهان قهرمان شديد؟
بله.
* سپاهان با محرم نويدکيا ۹ جام گرفت؛ ۵ ليگ و ۴ جام حذفي. آيا سپاهانيها براي قهرماني فقط بايد چشم به محرم نويدکيا داشته باشند؟
نميدانم چرا اين طور شد. شايد اين طور پيش آمد. خيليها شايد بگويند اين رکورد است. در زمان خودش شايد جذابيتهايي هم داشته باشد؛ اما معتقدم نسل آينده از نسل من بهتر هستند و اتفاقات بهتر ميافتد. همان طور که فکر ميکنم از نسل قبل بهتر بودم، معتقدم نسل آينده هم از نسل من بهتر خواهند بود. حتما بازيکناني که الان بازي ميکنند از من بهتر هستند و بازيکنان آينده از آنها بهتر خواهند بود چون اين بازيکنان با علم روز و تکنولوژيهاي مرتبط، تمرين و بازي ميکنند و کارايي فيزيکي بيشتري دارند. من شايد در زمان خودم که بازيکنان، ايستا بازي ميکردند کارايي زيادي داشتم؛ اما شايد در فوتبال امروز با سرعت بالايش نميتوانستم بازي کنم. من باور ندارم که اگر الان بازي ميکردم با رقم قراردادم رکورد ميشکستم و ميليارد ميشدم. الان فوتبال تغيير کرده. پليميکري که چند تا پاس بدهد شايد در فوتبال امروز اصلا کارايي نداشته باشد.
* هواداران سپاهان براي رسيدن به جام دهم بايد چقدر منتظر باشند؟ محرم نويدکيا چه زماني را به آنها وعده ميدهد؟
ميدانم که هواداران به من اعتماد دارند. اصلا همين که اينجا هستم براي اين است که آنها به من اعتماد داشتند. من به خاطر آنها سعي مي:نم هميشه بهترين باشم. اما نميتوانم قول جام بدهم. يک زماني در زمين بودم به آنها قول ميدادم بهترين عملکردم را در زمين خواهم داشت. الان بيرون زمين هستم. کاري از دست من برنميآيد. تنها چيزي که به آنها قول ميدهم اين است که بهترين تصميمها را براي تيم ميگيرم. دلم ميخواهد تيمم متفاوت بازي کند. دوست دارم تغيير ايجاد کنم. فکر ميکنم تا اينجا خوب کار کردم. اما اينکه چقدر ميتوانم اين طور ادامه دهم مشخص نيست. در مربيگري يک روزهاي سختي وجود دارد. وقتي در نقش جهان ۵۰ هزار نفر نشستهاند و تيمت ۳ گل جلو است، کار سختي نداري؛ ولي وقتي با يک تيم بزرگ بازي داري و دو گل عقب هستي، آن موقع تصميمگيري سخت ميشود. کدام بازيکن ميتواند بازي را برايت دربياورد؟ من هميشه از خودم ميپرسم اگر در اين فصل سه هفته پشت سر هم شکست بخورم، ميتوانم تيم را نجات بدهم؟ اگر در آن فشارهاي بالا بتوانم تصميم درست بگيرم حتما قول جام خواهم داد.
* همه کارشناسان بر اين باورند بازيکني که پيش از گرفتن توپ، تصميمش را براي پاس گرفته باشد و درزهاي دفاع حريف را ببيند، خيلي در فوتبال ما کم است.
با اين حال معتقدم از نسل امروز بازيکناني بسيار باکيفيتتر به فوتبال ما معرفي خواهد شد. آن زمان شايد سيستمهاي دفاعي تا اين حد متراکم نبود؛ اما حالا مدافعان بسيار فشرده بازي ميکنند. زماني که سرمربي سپاهان شدم سروش رفيعي را صدا زدم و گفتم دوران اينکه بايستي و پاس بدهي تمام شده. بايد به جنگهاي يک در برابر يک تن بدهي. تمام شده آن زماني که تيم فقط براي يک نفر بازي ميکرد. او بهترين پاسور تيم شده. ۱۱ اخطار گرفته فقط براي همين جنگيدن. براي من ارزشمند است که هافبک نفوذي تيمم اين طور براي هدف تيم ميجنگد و براي اينکه توپ را به دست بياورد خودش توي را ميگيرد.
* همه کارشناسان ميگويند مثل محرم نويدکيا تکرار نميشود اما شما اصرار داريد بازيکنانتان را بهتر از خود معرفي کنيد. مثلا ميگوييد ياسين سلماني بهتر از شماست. چه دليلي براي اين ادعا داريد؟
ياسين ۱۹ سال سن دارد. او خيلي جسورتر از من بازي ميکند. در چند پست بازي ميکند؛ اما من اين کار را نميکردم. از نظر قدرت بدني هم ياسين بهتر از من است. به خاطر همين مطمئنم فتباليست قابلي ميشود. او دو حسن دارد: با سر خيلي خوب ضربه ميزند کاري که من نميکردم و دوم با پاي چي خوب شوت ميزند.
* اما شما هم سر ميزديد و دو پا بوديد...
منظورم نبرد هوايي نيست. ضربه سري است که با چشم باز به نقطه مورد نظر بزني. بازي با دو پا هم منظورم شوت با چپ است که من نميتوانستم مثل او با چپ بزنم. اينها شايد به نوع آموزش من مربوط ميشود. نه در ژن من بود و نه آموزش اينها را ديده بودم.
* فقط يک بار حاضر شديد سپاهان را براي رفتن به اروپا ترک کنيد که البته مصدوميت نگذاشت به هدفتان برسيد. اگر زمان به عقب برگردد همان تصميم را ميگيريد؟
دقيقا همان کار را ميکنم. چون آن تصميم را براي بهتر شدن و ديد بهتر نسبت به فوتبال گرفتم. فکر ميکنم هفته ۲۲ بود که براي پيام نيازمند پيشنهاد اروپايي آمد بلافاصله به او گفتم برو. با آنکه داشتم دروازهبان اول تيمم را از دست ميدادم. در مورد محمد محبي هم هم همين طور. او هم تازه در تيم جا افتاده بود؛ اما گفتم حتما برويد و با ديد بهتر و حرفهايتر به فوتبال ايران برگرديد. بازيکن اگر باهوش باشد و ديد فوتبالي داشته باشد، آنجا ساختار و شکل درست تيمداري را ميبيند، ياد ميگيرد و تجربه ميکند. اين را به آنها گفتم چون خودم در آلمان چيزهايي ياد گرفتم که اگر همه عمرم را در ايران ميماندم نميآموختم. روزي که به آلمان رفتم متوجه شدم شهرداري شهر بوخوم ورزشگاهي مجهز را براي تيم بوخوم ساخته و آن را به يک يورو به تيم فروخته است؛ اما اين قرارداد واگذاري، بندهاي متعددي داشت که شرايط را براي باشگاه سخت ميکرد و باشگاه مجبور بود ورزشگاه را با بهترين کيفيت، نگهداري کند. باشگاه مجبور بود ورزشگاهش را مثل دسته گل نگهداري کند. آنجا به ما ياد دادند ساختن خوب است اما نگه داشتن مهمتر از ساختن است. دلم ميخواهد بسازم و بعد خوب حفظش کنم. من و همکارانم تيم خوبي ساختيم؛ اما آيا ميتوانيم اين وضعيت را نگهداري کنيم؟
* همه بر اين باورند که اگر مصدوميت مي گذاشت محرم نويد کيا ۱۵۰ بازي ملي مي داشت نه ۱۹ بازي ملي و يک گل زده. مصدوميت زانو تلخ ترين اتفاق ورزشي شما بود؟
در ذاتش که خيلي تلخ بود چون ۹ جراحي روي زانو انجام دادم.
* فکر کرديد دنيا تمام شده؟
نه. اتفاقا مصدوميتها باعث شد به ايران و سپاهان برگردم، سالها در سپاهان بازي کنم و اين همه جام بگيرم. موجب شد در سپاهان داراي جايگاه شوم تا الان بدون مدرک مربيگري تيم را به من بدهند. پس دنيا برايم تمام نشد و پايانش شيرين بود. شايد از لحاظ فوتبالي خيلي پيشرفت نکردم اما مصدوميت براي آيندهام خوب شد.
* در فوتبال ايران اسم محرم نويدکيا با درخشش در تيم اميد شنيده شد. چرا آن تيم خوب به المپيک نرسيد؟
سوال خيلي سختي است. آن تيم يکي از بهترين تيمهاي اميد ما بود. الان خيلي گذشته از آن زمان نميدانم ميشود درباره آن تيم صحبت کرد يا خير.
* چون خيلي گذشته اتفاقا ميشود درباره آن تيم حرف زد.
الان که مربي شدم بايد بگويم آن تيم در همه خطوط بالانس نبود و بازيکنان همتراز نداشت. تيم هم در ترکيب اصلي هم بازيکنان ذخيرهاش بايد بالانس بسته شود. آن تيم يک هافبک دفاعي ششدانگ نداشت. ما در بوسان قهرمان شديم و بعدش در مقدماتي المپيک، جواد نکونام را از دست داديم. بازيکناني مثل نيکبخت واحدي را از دست داديم. اينها به ما ضربه زد. يکي ديگر از اشتباهات اين بود که ايمان مبعلي يک خط عقبتر بازي کرد که هم با آن پست غريبه بود و خوب عمل نکرد و هم در پست تخصصي ايمان ما يک بازيکن فوقالعاده را از دست داديم. من اصلا قصد زير سوال بردن مربيان آن زمان را ندارم. شايد تمام بضاعت ما همان بود.
در ميان تيمهاي اميد، تيمهاي پرستارهاي بودند که حقشان حضور در المپيک بود. از نظر شما کدام تيم اميد بايد به المپيک ميرسيد؟
يک تيم قبل از ما خيلي خوب بود. بازيکنان بسيار بزرگي داشت آن تيم. خيلي حيف شد. همه تيمها خوب بودند. ما هر ۴ سال يک بار تيمهاي خوبي را از دست ميدهيم چون معظلي بزرگ در ردههاي پايه داريم. فرهنگ ما براي کارهاي تيمي مشکل دارد. به ما ياد نميدهند کار تيمي کنيم. هميشه به ما گفتهاند درست را بخوان براي خودت آدم مهمي شوي. براي خودت جايگاهي پيدا کني. براي خودت پول به دست بياوري. اين «براي خودت براي خودت»، ما را از کار تيمي دور کرده. اصلا بلد نيستيم کار تيمي کنيم. شايد وقتي بزرگ شويم انسانهاي موفقي باشيم اما مفرد هستيم. ما بايد کار تيمي را تمرين و به برنامه بلندمدت عادت کنيم.
فکر ميکنيد مهدي مهدويکيا در تيم اميد موفق ميشود؟
موفق ميشود. چون خيلي در اروپا تجربه کسب کرده. ميداند که چگونه بايد در ردههاي پايه کار کند. ولي همه بايد به او کمک کنيم. چه ايرادي دارد مربيان تيمهاي ملي و مربيان ليگي جلسات ماهيانه داشتبه باشند و در مورد موضوعات مختلف به نقطه مشترک و هماهنگي برسند؟ اگر اين هماهنگي به وجود بيايد همه به تيم ملي و تيم اميد کمک ميکنند.
* اين سالها تقريبا همه آنها که به سپاهان ميآمدند از شما دعوت ميکردند در تيم باشيد اما قبول نميکرديد. چرا سال قبل پذيرفتيد بياييد؟
من سال آخر با مديريت باشگاه به مشکل خوردم و تصميم گرفتم از فوتبال خداحافظي کنم. بعد دو بار آقاي کرانچار به من پيشنهاد کرد برگردم که نپذيرفتم و گفتم با اين مديريت برنميگردم. بعد آقاي قلعهنويي به من پيشنهاد کرد برگردم قبول نکردم. چون فکر ميکردم بهتر است وقتي برگردم که مسئوليتي سنگينتر داشته باشم.
* يعني سرمربيگري نه کمک مربيگري
بله. صادقانه بگويم خيلي دلم نميخواست به عنوان دستيار برگردم. بايد خودم را تست ميزدم که ببينم ميتوانم چالشي بزرگ مثل سرمربيگري را پشت سر بگذارم؟ ترجيح دادم تا زمان رسيدن به آن نقطه کار کنم.
* به اولين فصل مربيگري تان چه نمرهاي ميدهيد؟
از نظر مديريت تيم نمره خوبي گرفتم اما به عنوان يک سرمربي راهي طولاني پيش رو دارم تا کامل شوم. من هنوز يک تمرين دهنده خوب نيستم.
* سختترين روز مربيگري شما در فصل قبل چه روزي بود؟
فکر ميکنم هفته پنجم. مقابل نفت مسجد سليمان دومين باختم را آوردم. هفته قبلش در خانه مساوي کرده بودم. هفته اول باخته بودم. روزهاي خيلي سختي بود چون در ۵ هفته ۷ امتياز گرفته بوديم.
* هوا در اصفهان ابري شده بود؟
اصلا و همين آزارم ميداد. اگر از من انتقاد ميشد راحتتر ميتوانستم کار کنم؛ اما آنقدر به من اعتماد داشتند که روزگار برايم سخت شد حتي شبها نميخوابيدم. در اين فضا، تصميمگيري برايم سخت شده بودغ اما خوشحالم که اين چالش را با موفقيت پشت سر گذاشتيم و عبور کرديم.
* بزرگترين اشتباه فصل قبل شما چه بود؟
فکر ميکنم اشتباهاتم زياد نبود. اما يک بار در اصفهان با شهرخودرو بازي داشتيم و يک – يک بوديم. براي تهاجمي شدن تيم، دو تعويض انجام دادم تا ۳ امتياز را بگيرم؛ اما روي ضد حملات دو گل خورديم و باختيم. آن بازي به من ياد داد خودم را در شرايط سخت کنترل کنم.
*و بهترين تصميم فصل قبل؟
شايد بازي با گلگهر در اصفهان بود که ياسين را از اول بازي دادم. تصميم بزرگي بود که جوابم را هم گرفتم.
* چرا رسول نويدکيا از تيم محرم نويدکيا جدا شده است؟
ما هنوز داريم کلنجار ميرويم در مورد رسول. همه همکارانم و همين طور بازيکنان تيم به من ميگويند رسول را برگردانم؛ اما خود رسول معتقد است فصل قبل نتوانسته به تيم کمک کند و بهتر است که نباشد. خيلي مايل نيست که برگردد. واقعا نميدانم چه بگويم. اين يکي از تصميمهاي سخت من است.
* فوتباليها ميگويند خوشبختترين انسان روي زمين مربي سپاهان است چون باشگاهي هميشه پول دارد.
شايد خيليها اين طور فکر کنند؛ اما من چون خودم اين يک فصل از همه چيز باشگاه و هيات مديره و بودجه باخبر شدم بايد بگويم اين طور نيست. ما آنقدر هم که ميگويند پولدار نيستيم. من اين فصل ۷ يا ۸ بازيکنم را از دست دادم و ۴ بازيکن گرفتم. سعي کردم شرايطي فراهم کنم که نفرات مورد نياز به تيم اضافه شوند. من معتقدم بازيکن فيکس که به تيم کمک ميکند، گران نيست. ذخيرهاي که به تيم کمک نميکند، گران است. بازيکني که براي يک فصل مثلا ۳ ميليارد ميگيرد و ۳۰ بازي انجام ميدهد به ازاي هر بازي ۱۰۰ ميليون از شما گرفته که اصلا گران نيست؛ اما بازيکن ذخيرهاي که ۳ ميليارد ميگيرد و در تمام فصل ۳ بازي انجام ميدهد، به ازاي هر بازي يک ميليارد از شما گرفته و اين گران است. براي همين من تلاش ميکنم بازيکنان اصلي را بخرم و براي نيمکت از بازيکنان پايههاي خودمان استفاده کنم که هم ارزان باشد هم به ردهها کمک کرده باشم. اما به ما ميگويم ما بودجه کلان نداريم؛ اما بازيکنان مطمئن هستند هر مقدار قرارداد ببندند عين آن را ميگيرند چون من در همه امور کنار و حامي باشگاه هستم جز حقوق بازيکنانم.
* رقابت فصل قبل يکي از شيرينترين رقابتهاي ورزشي در فوتبال ما بود. چه زماني در ذهنتان گفتيد ديگر قهرمان نميشويد. آن کدام هفته فصل بود که اميد به قهرماني را از دست داديد؟
هرگز اميد به قهرماني را از دست نداديم. ما تا هفته آخر جنگيديم. رقابت ما خيلي جذاب و خوب شد. ولي خب شرايط روز آخر کمي براي ما سخت شد.
* آيا پرسپوليس فصل قبل را شايسته قهرماني ميدانيد؟
قهرمان شدند. الان درباره شايستگي اين تيم حرف زدن فايدهاي ندارد.
* هر دو باشگاه پرسپوليس و سپاهان ريشه شاهيني دارند. اين همه خصومتي که الان به وجود آمده به چه دليل است؟
تقصير ماست که مردم را تحريک ميکنيم. بعضي از مديران با تصميمهاي اشتباهاشان باعث اين اتفاقات شدند تا اين تنشها آغاز شود. اگر آن روزها آن مديران خود را براي هواداران لوس نکرده بودند الان اوضاع اين طور نبود. ما نبايد در مصاحبهها به دنبال خودشيريني باشيم که آدم براي خودمان جمع کنيم. فوتبال همين است. بک سال ما ميبريم يک سال پرسپوليس يک سال استقلال. ما مربيان و مديران بايد درست کنيم تا هواداران ارتباط و برخورد محترمانه و بهتري با هم داشته باشند. من از ديدن اين وضعيت خيلي ناراحتم. وقتي بچه بودم تنش بين ذوبآهن و سپاهان وجود داشت؛ اما چند بازي دوستانه تنشها را کمتر کرد. چه ايرادي دارد ما با پرسپوليس بازي دوستانه کنيم تا اين فضا را بهتر کنيم؟
روزهاي اولي که سرمربي شدم خيلي تلاش کردم به همه احترام بگذارم و آراتمشم را حفظ کنم. روزهاي اول سخت بود اما خوشحالم که حالا ثابت شده با اين روحيات هم ميشود مربيگري کرد. ما موظفيم به هم احترام بگذاريم.
* بعد از آنکه قهرماني را از دست داديد فضاي اصفهان همچنان پر از احترام و اعتماد بود؟
بله و اين احترام و اعتماد بيشتر هم شد. مسئوليت ما در اين فصل بسيار سخت است. چون بايد جواب اين اعتماد را بدهيم. همه منتظر ادامه روند موفق تيم هستند و ما بايد چند برابر کار کنيم.
* اين جايگاه که به محرم نويدکيا به چشم يک ابرقهرمان نگاه ميکنند که هم بايد افتخار ورزشي بياورد هم حواسش به زندگي مردم باشد، زندگي را براي شما سخت نکرده؟
بسيار سخت است. اينکه اين همه اعتماد به تو داشته باشند و قرار نباشد به اعتماد آنها خيانت يا از آن سو استفاده کني، کار را خيلي سخت ميکند. بعضي مواقع زندگي در ميان مردم برايم خيلي سخت ميشود. اين باعث ميشود هميشه مراقب خودم باشم.
* مدعيان قهرماني اين فصل، علاوه بر سپاهان، چه تيمهايي هستند؟
نميشود از حالا پيشبيني کرد؛ اما هميشه سه تيم سپاهان، پرسپوليس و استقلال مدعي هستند و اين فصل بايد گلگهر را هم به مدعيان اضافه کنيم.
* نظرتان در مورد اسکوچيچ و تيم ملي
مربياي که همه بازيها را برده قابل احترام است. خيليها ميگويند تيم ملي زيبا بازي نميکند. من ميگويم اگر تيم ملي زيبا بازي ميکرد و ميباخت آيا از اسکوچيچ حمايت ميشد؟ همه انتقاد ميکردند. از يکي از مربيان آلماني پرسيدند بهترين دوستت کيست گفت جدول. تا زماني که بالا باشم کسي به من کاري ندارد؛ اما به محض پايين آمدن از جدول همه دست به تخريب من ميزنند. من ميگويم تيم ملي تحت رهبري اسکوچيچ بالاي جدول است پس شايسته احترام است.
* هدفگذاري شما براي آينده چگونه انجام شده؟ محرم نويدکيا در مربيگري ميماند يا به سمت مديريت ميرود؟
فقط مربيگري. هرگز به سمت مديريت نميروم.
* چرا؟
من يک فرد ورزشي هستم و ترجيح ميدهم کار ورزشي کنم. براي مديريت بايد با آدمهاي سياسي سروکار داشته باشم. من اين کار را دوست ندارم. اگر آدمهاي سياسي دخالتي در ورزش نداشتند شايد يک روزي به مديريت فکر ميکردم؛ اما چون سياست را بلد نيستم دوست دارم مربيگري کنم.