نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
فرهنگی

آیا امام رضا(ع)و پدرانشان مردم را بردگان خود می دانستند؟/ دلیل ادعای مهدویت در زمان جانشینی امام هشتم

منبع
خبرآنلاين
بروزرسانی
آیا امام رضا(ع)و پدرانشان مردم را بردگان خود می دانستند؟/ دلیل ادعای مهدویت در زمان جانشینی امام هشتم
خبرآنلاين/ ادعاي غيبت امام کاظم(ع) و نداشتن جانشيني بعد از خود، شايعه نگاه برده داري امامان به شيعيان، شباهت دادن خداوند به انسان ها، اعتقاد به جبر و ساختن احاديث جعلي را در پرونده ولادت امام رضا(ع) بخوانيد. امروز سالروز ولادت امامي است که در برکات وجودش از خاک خراسان به تمامي سرزمين ايران منعکس شده است. امامي که حضور او در مرو آن روزگار و پذيرش ولايت عهدي دربار مامون، ويژگي هاي خاصي را در دوران امامتش رقم زد. به همين مناسبت گزارش خبرآنلاين از کتاب حيات فکري و سياسي امامان شيعه، نوشته دکتر رسول جعفريان درباره ولايت امام هشتم (ع) و ماجراهايي که با آن مواجه بودند را در پرونده ولادت ايشان بخوانيد. ماجراي مشابه اختلاف بر سر جانشيني امام کاظم(ع) با زمان شهادت امام صادق(ع) اختلافي که پس از شهادت امام صادق در مساله جانشيني آن حضرت به وجود آمد، سبب شد تا اين بار پس از شهادت امام کاظم، اصحاب، در موضوع جانشيني دقت و احتياط بيشتري به خرج دهند و قبل از شهادت آن حضرت، درباره شناخت او اصرار بورزند. نصربن قابوس مي گويد: «به ابو ابراهيم (موسي بن جعفر) عرض کردم: من از پدر شما درباره جانشينش سوال کردم، شما را معرفي فرمود. پس به عرض آن حضرت رساندم که وقتي حضرت صادق به شهادت رسيد، ميان مردم اختلاف افتاد. من و دوستانم شما را برگزيديم، اينک ما را مطلع فرماييد که چه کسي جانشين شما خواهد بود؟ امام فرزند خود علي را معرفي کرد.» با اين حال باز به دليل تقيه و نيز فرصت طلبي اشخاصي که اموالي از طرف امام کاظم از شيعيان گرفته بودند و همچنين وجود برخي از روايات نادرست که در آنها علايم را براي منحرف ساختن اذهان از امام شناسانده بودند، مشکلاتي به وجود آمد. اين در حالي بود که امام کاظم در مدينه، ميان شيعيان و علويان- که شمار فراواني از آنان شاهد و ناظر جريان بودند- امام رضا را به جانشيني خود منصوب فرمود. آن گونه که مرحوم طبرسي روايت کرده اشکال اصلي از سوي کساني بود که در آخرين حبس امام که منجر به شهادت آن حضرت شد، اموالي نزدشان جمع شده بود. عبارت طبرسي در اين باره چنين است: «سبب ظاهري اين اشکال تراشي ها طمع در اموال و ودايعي بود که در زمان زنداني بودن امام کاظم پيش بعضي از اصحاب آن حضرت جمع شده بود، اين موضوع آنان را به انکار وفات آن حضرت و ادعاي زنده بودن او و انکار جانشيني براي وي و انکار نص درباره امام بعدي واداشت.» ترويج نادرست مهدويت امام کاظم(ع) و غيبت ايشان / سردرگمي و رها شدن شيعيان يکي ديگر از علل پيدايش اين انحراف، چنانکه پيش از آن نيز درباره بعضي از امامان پيش آمده بود، مفهوم «قائم» و «مهدي» بود که در ميان شيعه از قوت زيادي برخوردار بود، گرچه بايد گفت که در منابع اهل سنت هم فراوان وجود داشت. اين انحراف در مواردي ناشي از فرصت طلبي و سودجويي اشخاص نبود، بلکه در مواردي به دليل اعتقاد به مهدي آل محمد و نشناختن مصداق واقعي آن، دچار اين کجروي و انحراف مي شدند. ناگفته نماند که وجود رگه هايي از غلو نيز در پيدايش اين کجروي بي تاثير نبود، به هر حال، مساله مهدويت امام کاظم نيز پس از شهادت آن حضرت، به اين معنا که او هنوز زنده است و غيبت اختيار فرموده، از طرف عده اي ترويج مي گرديد. پس از شهادت امام کاظم دو گرايش عمده به نام هاي «قطعيه» و «واقفيه» پديد آمد. قطعيه رحلت امام کاظم را تاييد کرده و امامت امام رضا را پذيرفت. اما گرايش واقفيه به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام کاظم بر اعتقاد به امامت يا مهدويت آن حضرت باقي ماند. شهرستاني قطعيه را با اثني عشريه که به امامت ائمه پس از امام رضا تا امام دوازدهم اعتقاد دارند، يکي دانسته است. به هر روي باور به مهدويت يا قائميت امام کاظم سبب پيدايش انحراف در شيعه گرديد و کساني بدون امام و در واقع سر در گم رها شدند. نتيجه اين انحراف اين شد که شخصي از غلات به نام محمدبن بشير از موقعيت استفاده کرده و فرقه اي به نام «ممطوره» به وجود آورد که به حلول و تناسخ عقيده داشت و محرمات را مباح مي شمرد. اين نام را که برگرفته از کلاب ممطوره است، علي بن اسماعيل يکي از متکلمان شيعي بدانان نهاد که بعدها بدان نام شهرت يافتند. اشعري جزئياتي از عقايد آنان را آورده و مي افزايد: عقايد اين ها در تفويض - واگذاري اختيارات خداوند به امامان- عين عقايد غلات است. اين فرقه تا زمان تاليف کتاب اشعري باقي بوده اند. هم اشعري و هم مفيد به پيدايش اعتقاد ديگري داير بر اين که «ائمه بعدي تنها امراي امام کاظم هستند، چون او هنوز زنده و غايب است» اشاره کرده اند که بنياد آن نيز مهدويت است. حفظ فرهنگ شيعه توسط شاگردان گفتني است که اين زمان، زماني بود که فرهنگ و معارف شيعي در شکل کامل و گسترده اي در ميان شيعه روشن شده بود. از اين رو اين قبيل انحرافات جزيي تاثيري در اصل تشيع نداشت. از زمان امام باقر به بعد و نيز توسط امام صادق و امام کاظم شمار فراواني از شيعيان چنان پرورش يافتند که هر کدام استوانه اي در فقه و کلام شيعي به حساب مي امدند. از سوي ديگر، بيشتر منحرفين از افراد ضعيف النفسي بودند که جز در شرايط خاصي زمينه رشد نداشتند. افرادي چون هشام بن حکم، هشام بن سالم، يونس بن عبدالرحمن و علي بن اسماعيل از بزرگاني بودند که به طور عمده مانع رسوخ انحرافات در مذهب شيعه شده و از آن پس فرهنگ حديثي شيعه را با کمک اصول تاليف شده حفظ کردند. تبليغات ضد علويان / مي گفتند علويان مردم را برده خود مي دانند يکي از شيوه هاي تبليغاتي عباسيان بر ضد علويان- که احتمالا مروج اصلي ان هارون الرشيد بود و يا در دوران او شايع کردند- اين بود که مي گفتند: «علويان آنچنان حقي براي خود قائلند که ساير مردم را «عبيد» و برده خود مي دانند.» آنها اين مفهوم را از رواياتي که درباره برتري اهل بيت يا مفهوم امامت و برتري و برگزيدگي (اصطفاء) از خود پيامبر و ائمه شيعه نقل است، گرفته و در تبليغات خود از آن سوء استفاده مي کردند. امام رضا (ع) نيز با اين شايعات و تبليغات ضدعلوي مواجه بود و با آنها مبارزه مي کرد. در روايتي از محمد بن زيد طبري آمده که مي گويد: «من بالاي سر امام رضا ايستاده بودم در حالي که گروهي از بني هاشم از جمله اسحاق بن حسين عباسي در کنار ايشان بودند. امام رو به اسحاق کرده و فرمود: اي اسحاق به من خبر رسيده که مردم مي گويند ما آنها را بردگان خود مي پنداريم، نه؛ قسم به قرابتي که با رسول خدا دارم نه من خود چيزي گفته ام و نه از يکي از اجدادمم شنيده ام که چنين بگويد و نه يکي از پدرانم به من چنين روايتي رسيده است. ولي من مي گويم مردم در اين که اطاعت ما بر آنها واجب است فرمانبردار ما و از نظر ديني مواليان و دوستان ما هستند. اين مطلب را حاضران به غايبان بگويند.» در روايت ديگري از ابوصلت آمده است: «به امام عرض کردم مردم چيزهايي از شما نقل مي کنند. امام فرمود: چه چيزي از ما نقل مي کنند؟ گفتم: مي گويند شما ادعا داريد که مردم بردگان شما هستند. امام فرمود: اي پروردگاري که آسمان ها و زمين را گستردي و داناي پنهان و آشکاري، تو شاهدي که من چنين نگفته ام، از پدران خود نيز هرگز نشنيده ام چنين بگويند، تو آگاهي از ستم هايي که از اين مردم به ما روا داشته مي شود که اين هم يکي از آنها است. پس از آن امام رو به من کرد و فرمود: اگر چنان که از ما حکايت مي کنند ما همه مردم را بردگان خود مي دانيم، پس به چه کسي آنها را مي فروشيم؟ گفتم: راست مي فرماييد اي فرزند رسول خدا. سپس امام به فرق ميان ولايت و برده دانستن مردم پرداخته و فرمود: اي عبدالسلام! آيا تو منکر ولايتي هستي که خدا به ما عطا فرموده؟ گفتم: نه به خدا پناه مي برم، من ولايت شما را قبول دارم.» چرا امام رضا با مسائل کلامي مواجه بود و دائم مناظره مي کرد؟ دوران امام رضا از دوران هايي است که بحث هاي کلامي از ناحيه جريانات گوناگون فکري به سرعت رو به رشد و توسعه گذاشته و در هر زمينه اختلاف نظر پديد آمده است. دو گروهي که ما آنها را به نام هاي «معتزله» و «اهل حديث» مي شناسيم، در برپايي اين جدال ها و کشمکش هاي فکري، بيشترين سهم را دارا بودند. خلفاي عباسي نيز هرکدام به نحوي در اين مسائل مشارکت مي کردند، اما هيچ کدام با مامون قابل مقايسه نيستند. در برابر اين دو گروه، که يکي عقل را بر نقل ترجيح مي داد و ديگري (اهل حديث) به عکس، امام رضا مي کوشيد تا موضع خود را بيان کند. از اين روست که بخش عمده رواياتي که از آن حضرت نقل شده، در موضوعات کلامي آن هم در شکل پرسش و پاسخ و يا احيانا مناظرات است. در ميان اين مباحث آن چه که از همه بيشتر مطرح مي شد، بحث هاي مربوط به امامت بود که يک پايه آن بر عقل و پايه ديگرش بر نقل استوار بود. البته مباحث مختلف مربوط به توحيد، به ويژه مبحث صفات خداوند، از جمله صفت عدل که ارتباط مستقيمي با موضوع جبر و اختيار داشت، از داغ ترين بحث هاي کلامي در طول چندين قرن در ميان مسلمانان بود. جعل حديث براي جبري نشان دادن امامان/ درخواست امام براي طرد احاديث غلات محدوديت هايي که عباسيان براي علويان و شيعيان فراهم کرده بودند، غالبا باعث دوري شيعيان از ائمه بوده و از نظر فراگيري اعتقادات، مشکلاتي براي آنها فراهم مي کرد. مشکل مهم تر از ناحيه اهل حديث بود، کساني که تنها خود را متعهد به قبول ظواهر آيات و روايات دانسته و تحت تاثير برخي از سوء تفسيرهاي مغرضانه اي که از طرف امويان و يا يهوديان سرچشمه گرفته و ترويج شده بود، قرار مي گرفتند و ظاهر آيات و روايات را که دال بر تشبيه بود، مي پذيرفتند. اين افراد هرگز حاضر به جمعبندي کلي از آيات و تکيه به محکمات، که مي توانست متشابهات را تفسير کرده و مشکل تشبيه را حل کند، نبودند. حسين بن خالد مي گويدبه امام عرض کردم: عامه ما را معتقد به تشبيه و جبر مي دانند و اين به دليل رواياتي است که از پدران شما نقل شده است. امام پاسخ بسيار جالبي داده و فرمدند: اي پسر خالد! رواياتي که مي گويي از پدران من درباره تشبيه و جبر آمده زيادتر است يا آن چه که در اين زمينه از خود پيامبر روايت شده؟ گفتم: آنچه از رسول خدا نقل شده بيشتر است. امام فرمود: پس بايد بگوييد رسول خدا قائل به تشبيه و جبر بوده است. گفتم: آنها مي گويند رسول خدا اين کلمات را نفرموده است، بلکه به دروغ به او بسته اند. امام فرمودند: به مردم بگوييد پدران من نيز چنين نفرموده اند بلکه اين روايات را به نام آنها جعل کرده اند. بعد امام فرمود: هر کس قائل به تشبيه و جبر باشد کافر و مشرک مي شود و ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم. امام پس از بيان اين مطالب، آن روايات را ساخته دست غلات دانسته و از شيعيان خواست تا آنها را از خود طرد کنند. امام رضا(ع) قضيه جبر و اختيار انسان در انجام نيکي ها و بدي ها را چگونه توضيح داد؟ همين شبهات سبب شد که امام رضا به طور روشني ضديت موضع شيعه با اهل حديث را برملا کند و در تعابير گوناگوني با استفاده از فرمايشات اميرمومنان و يا خودش عقيده تنزيه را تشريح فرمود. امام به نقل از پدرانش و آنها از رسول خدا روايت کرده اند: «هرکس که خدا را به آفريدگانش تشبيه کند او را نشناخته و کسي که گناهان بندگان را به او نسبت دهد او را عادل نداسته است.» اين روايت در نفي هر دو اعتقاد (تشبيه و جبر) گويا و روشن است. حسن بن علي الوشاء مي گويد از ابوالحسن پرسيدم: «آيا خدا اختيار انجام کارهاي بندگانش را به دست خودشان سپرده است؟ فرمود: خداوند اجل از آن است که چنين کند. عرض کردم: پس خدا آنها را اجبار به انجام معاصي مي کند، فرمود: خدا عادل تر و حکيم تر از آن است که چنين کند. سپس فرمود: خدا خطاب به بندگانش چنين مي گويد: اي فرزند آدم! من به کارهاي خوب تو، از خود تو شايسته ترم و تو به کارهاي بدت شايسته تر از من هستي، با نيرويي که من به تو داده ام، مرا نافرماني کردي.