نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
آخرین خبر بچه‌ها

داستان آخیش 

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
داستان آخیش 

آخرین خبر/کتاب کوچولو تکان خورد و داد زد: «آی کاغذم، وای نوشته‌هام، های شماره‌هام، آخ نقاشی‌هام!»

کتاب بزرگ از بالای قفسه گفت: «آروم‌تر بچه جون، این همه داد و بیداد نکن.»

کتاب کوچولو یک لحظه ساکت شد. خواست سرجایش بنشیند که دردش آمد. فریاد زد: «آی کاغذم، وای نوشته‌هام، های شماره‌هام، آخ نقاشی‌هام!»

همین موقع امیر وارد اتاق شد. کتاب کوچولو را روی زمین دید. ابروهایش را توی هم کرد و گفت: «کی این بلا رو سر تو آورده؟»

کتاب کوچولو را روی زمین گذاشت و از اتاق بیرون دوید.

کتاب کوچولو خط‌هایش را بالا کشید و گفت: «اصلا چرا امیر یادش رفته منو از روی فرش برداره؟»

کتاب بزرگ پوفی کرد و گفت: «اگه تو رو می‌گذاشت توی قفسه دست خواهر کوچولوش بهت نمی‌رسید.»

کتاب کوچولو تا اسم خواهر امیر را شنید جیغ کشید: «آی کاغذم، وای نوشته‌هام، های شماره‌هام، آخ نقاشی‌هام.»

امیر همراه مادر به اتاق آمد. مادر کتاب را روی میز گذاشت. از توی کشو چسب، پاک‌کن و جلد را بیرون آورد. امیر پاک‌کن را برداشت و خط‌خطی‌های روی کتاب کوچولو را پاک کرد. مادر به قسمت‌های پاره شده چسب زد و با کمک امیر کتاب را جلد کرد.

امیر کتاب کوچولو را کنار کتاب بزرگ توی قفسه گذاشت.

کتاب کوچولو نفس محکمی کشید و گفت: «آخیش» و خوابید.

مهدیه حاجی‌زاده

 

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره